علی اکبر سلطانی
مرداد 8, 1396

سلام و درود …

غزل بسیار زیبایی ست …

شاپرک های خیالم چِقَدَر خوشبختند /// مثل آنها نَفَسی با تو بمانم کافیست

ماشاءلله .. افتخاری ازت خوندن و اموختن ..

مراقب خودت باش…

خوشبخت باشی و سربلند..

یا علی/..

پاسخ
- لیلا صالح
  مرداد 9, 1396
  
  سلام به برادر مهربانم.
  
  سپاس از حضور عزیزتون گلداداشم
  
  لطف شما همیشه شامل حال خواهرتون بوده
  
  هر جا هستید سالم و تندرست باشید.
  
  پاسخ
طارق خراسانی
مرداد 9, 1396

کاج دلتنگی ما هم به هوایت پژمرد

برگ ریزان صبوری، به گمانم کافیست

قاری نام تو هستم سر گلدسته ی سرو

قُل هو الله اَحد را که بخوانم کافیست

سلام و هزاران درود به دختر شاعرم

الحق که غزل بسیار زیبایی ست

این غزل نقطه ی عطفی در سرایش شماست

ایام تابستان است و دوستان در مسافرت بسر می برند و الا این غزل فاخر بازدیدکنندگان بسیاری داشت.

منتظر دیگر آثار ارزشمند آن دحتر عزیزم هستم .

در پناه خدا

پاسخ
لیلا صالح
مرداد 9, 1396

سلام بر استاد بزرگوارم.

بسیار خوشحال شدم از حضور مهربانتون.

ممنونم از اینکه همیشه مشوقم بودید

زیبا نگاه شماست

شاد و سلامت باشید.

پاسخ
مهران اسدپور
مرداد 9, 1396

درود و دستمریزاد ؛

پاسخ
- لیلا صالح
  مرداد 9, 1396
  
  سلام به برادر مهربانم
  
  سپاس از حضور مهربانتون
  
  شاد و سلامت باشید
  
  پاسخ
جواد مهدی پور
مرداد 9, 1396

سلام و عرض ارادت محضر بانو صالح مهربانم

به به

چقدر زیبا و دلنشین سرودید

خیلی لذت بردم از شعر آسمانی تان

سر بلند باشید به مهر

درود های فراوان نثارتان

پاسخ
- لیلا صالح
  مرداد 10, 1396
  
  سلام بر استاد بزرگوارم.
  
  بسیار خوشحال شدم از حضور مهربانتون.
  
  ممنونم از لطفتون که مشوق همیشگی شاگردتان هستید
  
  در پناه خدا برقرار باشید.
  
  پاسخ
فاطمه اکرمی
مرداد 20, 1396

ای جانم. قول هول الله و احد را که بخوانم کافیست

واقعا همینجوره

عالیه درود و سلامی بی پایان جانان

زیبا بود و دلنشین مانا باشید عزیزم

پاسخ

بستن فرم

سلام و درود

بسیار زیباست

سپاس از حضورتان

لذت بردم

شادکام باشید

در پناه خدا

این یک نقد است

ثبت نام در شعرپاک

شراب چشم قشنگت خمار خانه ی من
تمام سهم منی از جهان: سرانه ی من

به بوی موی تو جان می دهم نسیم بهشت
همیشه مقصد من بوده ای: کرانه ی من

که گفت؟ جان مرا آتشی زده ست رقیب
که شعله می کشد از جان و تن زبانه ی من

شریک دزد شدی با رفیق قافله ها
به خال می‌خورد این تیرتان کمانه ی من

پری بکش به هوایم، بیا خراب نکن!
قفس به عشق تو بوده ست آشیانه ی من

شبیه حسرت فرهاد و تیشه ی کُندش
صدای کوه گرفته ست با ترانه ی من

صدای پای تو پیچید و بوی یار آمد
شنیده ام که دلت شد شبی روانه ی من

« معصومه بیرانوند »