🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
════════════════════════
تفتیــشِ عقایدِ نڪــن از پیـش، خلاصــہ
لاٰمذهبــم و معبـــدِ بـے ڪیـش، خلاصــہ
════════════════════════
پیغمبــــرِ تنها نفـــــرِ مڪتبِ عشقـــــم
عـــارف بہمعمّـــاےِ دلِ خویـش، خلاصــہ
════════════════════════
جـــــاوید اثر، اهلِ هنـــــــر، مسئلہدانم
بـےخود نڪنم زاهـــد و درویـش، خلاصــہ
════════════════════════
در چشــــمِ منست آیۂ آیینـــہ، خودت را
_ نَم لحظہ نظر ڪن غلطاندیـش، خلاصــہ
════════════════════════
اَلحق ڪہ اَنّـاالْحق، حقِ مُطلق، حقِ حق حق
خالق صفتــم، بـے تبِ تشویـش، خلاصــہ
════════════════════════
سربستــــہ ولے رَستـــــہام از شاید و باید
هیچـــم بلہ! امّــا نہ پـےِ بیـش، خلاصــہ
════════════════════════
بگذار لبـــــم وا نشود فــــــــاش بگویم:
ڪافـــر بہ توأم، ڪم بزنم نیـش، خلاصــہ
════════════════════════
════════════
سیّدمحمّدرضا لاهیجے
ساڪوتے. هند. دهلےنو
════════════
۱۴۰۲/۷/۱۴
2023-10-06
هیلاج:
چشمۂ آب حیات
پ ن:
حلاج را ملاحظہ از چوبِ دار نیست!
عالےجناب صائب
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
آبان 24, 1402
تُنسیٰ کَأنَّکَ لَمْ تَکُن
تُنسی کَمَصرعِ الطائرٍ
کَکَنیسَةٍ مَهجورةٍ
تُنسی
کَحُبِّ عابرٍ
و کَوَردَةٍ فی الثَلج
تُنسی
أنا لِلطَریق
هُناکَ مَن سَبَقَتْ خُطاهُ خُطاي
مَن أملیٰ رُؤاهُ عَلیٰ رُؤاي
هُناکَ من نَثَرَ الکَلامُ علیٰ سَجیَّتِه
لِیَعبرَ فی حکایة
أو یضيءَ
لِمَن سَیأتی بَعدَهُ
أثراً غنائیاً و جِرسا
تُنسیٰ کَأنَّک لَم تَکُن
شَخصاً و لا نَصّاً
و تُنسیٰ
أمشی عَلیٰ هَدْیِ البَصیرَة
رُبَّما أُعْطی الحکایةَ
سیرةً شخصیَّةً
فَالمُفرداتُ تَقودني و أقودَها
أنا شکلها
و هی التجلّیَ الحُرُّ
لٰکِن قیلَ ما سَأقول
یَسبِقُني غَدٌ ماضٍ
أنا مَلِکُ الصَدیٰ
لا عَرشَ لی
الّا اَلهَوامُش
فالطَریقُ هو الطَریقةُ
رُبّما نَسِيَ الأوائلُ
وَصفَ شیءٍ ما
لأوقَظَ فیهِ
عاطفة و حِسّا
تُنسی کَأنَّک لَم تَکُن
خَبراً و لا أثَراً
و تُنسی
أنا للطَریق
هناکَ مَن تَمشي
خُطاهُ عَلی خُطای
و مَن سَیَسبِقُنی الیٰ رؤیای
مَن سَیَقولُ شِعراً
فی مدیحِ حدائِقِ
مَنفیٰ أمامَ البَیت
حُرّاً مِن غَدی المَقسوم
مِن غَیبی و مِن دُنیاي
حُرّاً مِن عِبادة أمس
مِن فِردَوْسیَ الاَرضی
حُرّاً مِن کِنایاتی و مِن لُغَتی
فَأشهَدُ:
أنَّنی حُرٌّ و حَیٌ
حینَ أُنسی
آبان 24, 1402
فراموش میشوی،
گویی که هرگز نبودهای
مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسهی متروکه
فراموش میشوی
مثل عشق یک رهگذر
و مانند یک گل در شب
فراموش میشوی
من برای جاده هستم،
آنجا که قدمهای دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رؤیاهایشان به رؤیاهای من دیکته میشود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزیین میکنند
تا به حکایتها وارد شود
یا روشنایی باشد
برای آنها که دنبالش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد
و خیالی
فراموش میشوی گویی
که هرگز نبودهای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش میشوی
فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهای
خبری بوده باشی و یا ردّی
فراموش میشوی
من برای جاده هستم
آنجا که ردپای کسان بر ردپای من وجود دارد
کسانی که رؤیای من را دنبال خواهند کرد
کسانی که شعری
در مدح باغهای تبعید
بر درگاه خانهها خواهند سرود
آزاد باش از فردایی که میخواهی
از دنیا و آخرت
آزاد باش از عبادتهای دیروز
از بهشت بر روی زمین
آزاد باش از استعارات و واژگان من
تا شهادت دهم:
همچنان که فراموش میکنم
زنده هستم و آزادم
محمود درویش
ترجمه
تراب حقشناس
آذر 6, 1402
حلاج
در آینه دوباره نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی ؟
که سالهاست
بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز می کنند
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می کنند
وقتی تو
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مامورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی ز خاک رویید
در کوچه باغ های نشابور
مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع وار
زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان هاست
دکتر شفیعی کدکنی
آذر 7, 1402
درود بر شما
خیلی زیباست
قلمتان سبز🌸
آذر 8, 1402
سلام و درود گرامی
روز خوش
از لطف و بزرگواری سرکارعالی سپاسگزارم
آذر 7, 1402
درودتان جناب لاهیجی بسیارزیباست
موفق وموید باشید.
🌺🌺🌺
آذر 8, 1402
سلام و درود جناب یغمایی
روز و روزگارتون بهشت
از لطف و بزرگواری حضرتعالی سپاسگزارم
فکر کنم سه بار اشتراک مجدد گذاشتم اما باز مخاطبی نداشت حس میکنم بود و نبود ما فرق چندانی نداره
آذر 8, 1402
طبق نظر دکتر نجفی و دکتر بهمنیار به کار بستنِ قوافی اسمی صفتی در کنارِ قوافیِ فعلی جایِ اشکالست، مگر باری!
حقیر خود چندین اثرمو که جدیداً سرودم بخاطر همین مسئله کنار گذاشتم!
تا نظر استادان کاربلد محفل پاک چه باشد!
آذر 8, 1402
«من هیچ کس ندارم… و مرا دل از کارِ جهان بگرفته است… دلم با اهل دنیا قرار نمی گیرد جز با تو…»
(تذکرةالاولیاء، تصحیح دکتر شفیعی کدکنی، ذکر جُنَید بغدادی، ص۴۳۶)
نقل است که یک روز دل گم کرده بود. گفت: «ای خدای، دل به من باز ده.» ندایی شنود که «یا جنید ما دل بدان ربودیم تا به ما بمانی، تو باز میخواهی تا به غیر ما بمانی.»
(ذکر جُنَید بغدادی، ص۴۴۰)
«محبت درست نشود مگر در میانِ دو تن امّا چنان دو تن که یکی دگر یکی را گوید: ای من!»
(ذکر جُنَید بغدادی، ص۴۵۸)
«چون مرا یاد کنی جان من فدای ذکر تو باد و چون دل من تو را یاد کند نفس من فدای دل من باد.»
(ذکر ابوالحسن خرقانی، ص۷۴۵)
«چیزی بر دلم بنشان شد از عشق که در عالم کسی را محرم آن نیافتم که با وی بگویم.»
(ذکر ابوالحسن خرقانی، ص۷۴۲)
«بس خوش بوَد دلَکی بیمار که اگر همه خلق آسمان و زمین گرد آیند تا او را شفا دهند بهتر نشود.»
(ذکر ابوالحسن خرقانی، ص۷۶۶)
«هر که عاشق شد خدای را یافت، و هر که خدای را یافت خود را فراموش کرد.»
(ذکر ابوالحسن خرقانی، ص۷۶۷)
«در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیست الّا به خون.»
(ذکر حسین منصور حلاج، ص۶۴۵)