🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جریان غزل امروز تا خارج از اتاق قرمز هادی خوانساری

(ثبت: 7512) آبان 28, 1394 
جریان غزل امروز تا خارج از اتاق قرمز هادی خوانساری

 

به نام خدای شعر
مقدمتن عرض کنم که از ابتدای حضورم در فضای مجازی تا امروز که حدود 7 سال می گذرد و از اوایل سال 88 تاکنون همیشه سئوالات متنوعی در مورد غزل امروز در بین مخاطبان اشعار بوده است که شاید هنوز هم این نوع نگاه ها به نوع غزل امروز وجود داشته باشد .
به همین بهانه سه مقاله ی ارزشمند سه بزرگوار دکتر کاووس حسنلی تحت عنوان (چگونگی تاثیر پذیری غزل امروز از جریان های معاصر شعر )از سایت سارا شعر
( دکتر مهدی موسوی از مقاله جستاری در مورد غزل امروز ) از سایت ادبی وازنا
و مقاله ی ارزشمند استاد عباس تربن منتقد و صاحب نظر شعر امروز تحت عنوان ( نگاهی گذرا بر جریان غزل دهه ی هفتاد ) از سایت ادبی سارا شعر را که کاملن با هم ارتباط داشتند با هم تلفیق کردم و چکیده آنها را در اینجا به معرض دید دوستان قرار می دهم . شایسته است علاوه بر این متن شاعران عزیز هر سه مقاله را بطور جداگانه مطالعه نمایند تا مفهوم کامل غزل امروز و سیر تحول آن را دریابند
اینکه چقدر شعر امروز را و به تبع آن غزل امروز را می شناسیم مقوله ی مورد بحث من نیست . اگرچه خود دارای اهمیت زیادی است . هنوز کتاب موثق و معتمدی در باره ی این نوع از شعر امروز در دسترس نیست و به نظر من محققان می توانند این مطلب را سرلوحه ی یک اثر ارزشمند بعنوان یکی از منابع مورد نیاز در رشته های مربوط به دانش ادبی قرار دهند .
در مورد غزل امروز سخن بسیار زیاد تر از آن است که تصورش را می کردم از اساتید برجسته ی دانشگاه های کشور گرفته تا منتقدان و صاحب نظران عزیزی که حول و هوش این قضیه قلم فرسایی کرده اند .
نگارنده معتقد است که غزل معاصر دارای سه فصل زندگی متفاوت می باشد :
فصل اول غزل دوره بازگشت تا آواخر دوره مشروطه
فصل دوم از دوره ی مشروطه تا اواسط دهه ی هفتاد
و فصل سوم از اواسط دهه ی هفتاد تاکنون
مهمترین عنصر مشترک این سه فصل به عقیده ی من خلاقیت و نو آوری است که در هر دوره به تناسب اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی لزومن در غزل احساس می شد و در فصل سوم این مسئله بشدت اوج گرفت .
اگر بخواهم با دید انتقادی به این قضیه نگاه کنم فصل سوم زندگی جدید غزل پر بارترین و زنده ترین دوران تاریخ این قالب ارزنده ی ادبی بوده است . و آثاری خلق شده که در آینده بازتاب بسیار زیادی در مجموعه ی بدنه ادبی زبان پارسی خواهد داشت . اینجا بود که هضم کردم سخن ارزشمند استادم جناب دکتر ابوالحسن نجفی که دهه ی 90 دهه ی غزل را برشمرده اند .
نگارنده با توجه به زمینه ی تحصیلات و تجربیات خود طی سه دهه گذشته در ادبیات با تحلیلی که روی شعر در روزنامه های همشهری و سلام و شرق در سال 82 داشته شعر را ظهور آنی احساس شاعر از ضمیر ناخود آگاه او می داند . و با توجه به عدم استقبال چشم گیری که از جریانهای مختلف فکری در قالب کردن فکر به شعر در بین نسل جوان امروز و دیدگاه های اکابر بسیار بزرگ ادبیات از جمله دکتر زرین کوب و علامه دکتر شفیعی کدکنی و اکثریت قریب به اتفاق علمای امروز ادبیات شعر را زائیده ی احساس شاعر دانسته و اگر از شعری اندیشه ای برداشت می شود باورهای درونی و قلبی شاعر است که از احساس او سر چشمه می گیرد ، نه تفکر شاعر . زیرا تفکرات شاعر را باید در حوزه های مختلف غیر از شعر به بررسی نشست .
به همین منظور غزل معاصر را از دهه ی 50 به بعد و سیر تحول چشمگیر آن در دو بخش جداگانه مورد بررسی قرار می دهم
بخش اول :
منوچهر نیستانی با انتشار کتاب « دیروز خط فاصله» (۱۳۵۰) تحولی شکلی و محتوایی در غزل ایجاد کرد. در گرامی نامه «گوهران » نیز به نقش او در تحول غزل پرداخته شده و محمد علی بهمنی در مصاحبه های گوناگون « نیستانی » را آغازگر این شیوه نامیده است.(دیدار در متن یک شعر – مجموعه مقالات حسین منزوی)
حسین منزوی در سال ۱۳۵۰ مجموعه «حنجره زخمی تغزل » را به چاپ رساند دراین مجموعه، غزلهایی نظیر« دریای شور انگیز چشمانت… » هرچند بسیار کم تعداد ، خبر از تغییری عمده در غزل فارسی می دادند تغییری که شاید تجربه های «ایرج میرزا» و «عشقی » برای تلفیق زبان و دغدغه های نو با حفظ قالب وصنایع ادبی بدون غلتیدن در ورطه ژورنالیسم را می توانست به کمال برساند.
متأسفانه چاپ کتاب بعدی منزوی یعنی «از شوکران وشکر» سالها به تعویق افتاد و تنها در سال ۱۳۶۸ این مجموعه به چاپ رسید که شامل پاره ای ازآثار نئوکلاسیک موفق او نظیر« زنی که صاعقه سا آنک …»(۱۳۵۳) بود اما کتاب «عشق در حوالی فاجعه» که به فاصله نزدیکی از آن چاپ شد جدا از آنکه حاوی بخشی از بهترین آثار او بود به همراه مجموعه «ازکهربا وکافور» توانست چهره زنی را در غزل نئوکلاسیک تبیین کند که او ردیف “كه” در این بیت پایانی از غزل “مردِ بی‌مورد”:

و مردِ بی‌مورد، می‌رود و می‌میرد و پیش از مردن، می‌خورد تأسف كه …

همان، ص 15

از دیگر ویژگی‌های بسیاری از غزل‌های معاصر انسجام روابط طولی غزل است، بیان روایی و داستانی و نمایشنامه‌ای بسیاری از غزل‌های معاصر عامل اصلی انسجام در طولِ سروده شده است، برای نمونه می‌توان صدها سروده را مثال آورد كه تنها به یك نمونه بسنده می‌شود:

فرقی نداشت ساعت و روز و دقیقه‌اش

این بار، هیچ حرف ندارد سلیقه‌اش

دستی كشید روی تفنگ عتیقه‌اش

خود را ولی نه – مثل زنِ بدسلیقه‌اش

آدم چه فرق دارد قلب و شقیقه‌اش؟

بر دكمه‌های تنبل روی جلیقه‌اش

لبخند زد به ساعت روی جلیقه‌اش

مو شانه كرد، ریش تراشید و عطر زد

بر صندلی نشست، و كبریت زد به پیپ

– همراه‌ این، چقدر پدر قوچ و میش كشت!

در لوله‌ی تفنگ، گلوله گذاشت، گفت:

شلّیك! گُمپ! بعد گلی مخملی شكفت

میرزایی، محمدسعید، مردِ بی‌مورد، ص 131

البته غزل‌های فراوانی هم در دوره‌ی معاصر سروده شده است كه در آن‌ها، همانند اغلب غزل‌های گذشته‌ی فارسی قافیه و ردیف شاعر را به هر سو كشیده و موجب آشفتگی فرم درونی شعر شده است و اگر برخی از این گونه سروده‌ها وحدت مضمون دارند، بیشتر یك مضمون ثابت را به گونه‌های مختلف و با تشبیهات و تصویرسازی‌های رنگارنگ گسترش داده و در همه‌ی غزل پهن كرده‌اند. به عبارت دیگر هر بیت از سروده، همان بیت قبلی است كه به زبانی دیگر توصیف شده است.

حضور رگه هایی از طنز در نوع نگاه، بیان و… اگر متناسب با فضای شعر باشد، بی شك می تواند در جذب مخاطب بیشتر و موفقیت شعر نقش عمده ای داشته باشد؛ اتفاقی كه راجع به بعضی از شعرهای غزل سرایان جوان دهه هفتاد افتاده است:
– نگو چه بر سرم آوردی تو قصه گوی بدی هستی
دلیل تبرئه لازم نیست خودش شكست تو نشكستی
اگر كبوتر پیغامم بدل به یك گل پرپر شد
نه اینكه دست زدم حتی برای اینهمه تردستی
سیدمهدی نقبایی
امااگر این طنز، حساب شده، ظریف و پوشیده نباشد، تنها با شعرهایی تفننی، سبك و فانتزی مواجه خواهیم بود كه شعر را از جدیت خود خارج كرده اند:
– خیابان های تهران، سارقانی حرفه ای بودند
چه نامحسوس و پاورچین جوانی مرا بردند
میان جیغ هاتان آه حتی لهجه ام گم شد
اداهاتان مرام اصفهانی مرا بردند!
مهدی عابدی
محدود شدن غزل به مضامین صرفا عاشقانه و تهی شدن از مضامین اجتماعی، فلسفی، سیاسی و…
حتما شما هم قبول دارید كه این روزها كمتر شاهد غزل هایی كه به مسائل و دغدغه های دیگر انسان عاشق می پردازد هستیم. انگار كه روزهاست جنبه های دیگر زندگی انسان از غزل رخت بربسته است و تنها باید به محدود شعرهای موجود در این زمینه دل خوش كرد
من از اهالی عالم نمی شوم هرگز
ذلیل این غم و آن غم نمی شوم هرگز
نگو بكن- مكن، آزاد مستی خویشم
به امر و نهی تو ملزم نمی شوم هرگز
من آن غریبه شهرم كه پیش پای كسی
مگر جنون خودم خم نمی شوم هرگز
عباس چشامی
– صبح می شودو باز كودكی بهانه گیر
خستگی، ملال، غم، نان و چایی و پنیر
چشم را نمی شود رو به صبح واكنی
صبح چادری به سر رفته پشت نان و شیر
صبح، رخت های چرك؛ صبح، كوه ظرف ها
در اتاق كوچكی باز می شوی اسیر
محبوبه ابراهیمی
– تا وهم سایه های مشبك پرت كند
دنیای برملا شده از شك پرت كند
تا كه بزرگتر شوی و روزگار پیر
از قصه های بختی و بختك پرت كند
ماشین رختشویی، یخچال، اجاق، برق
این واه های ساده كوچك پرت كند
عاشق شدن، مطالعه كردن، گریستن
انجام این مسائل مضحك پرت كند
سیدرضا محمدی
این را به پای بچگی ام نگذار دیگر برایم آب شدن سخت است
روزی هزار مرتبه از دستت لبریز التهاب شدن سخت است
وقتی كنار پنجره ای هر شب دنبال ردپای خودت هستی…
وقتی به فكر دسته گلی باشی از پشت در جواب شدن سخت است
آرش فرزام صفت
وزن
یكی دیگر از شگردهای هنجارگریزی در شعر معاصر، به‌كارگیری وزن‌هایی است كه پیش از آن، در شعر فارسی پیشینه نداشته‌ و یا از وزن‌های كم كاربرد بوده‌ا‌ند. البته این شیوه از دوره‌ی قاجار كم‌كم آغاز شد. “در آثار دوره‌ی بازگشت برخی از اوزان جدید رواج یافتند. اوزان جدید در زمان‌های متأخر در آثار صفای اصفهانی و الهی قمشه‌ای نیز به چشم می‌خورد. در زمانِ ما نیز كسانی مانند سایه، سمین بهبهانی، حسین منزوی و چند تن دیگر، غزلیاتی به اوزان تازه دارند. در حوزه‌ی نوآوری‌های وزنی، نیز سیمین بهبهانی از شاعران دیگر شاخص‌تر عمل كرده است: بهبهانی در پیوند با هماهنگی اوزان شعرش با پدیده‌های زندگی امروز گفته است:
“به خاطر دارم كه صاحب المعجم می‌گوید: بنای مصاریع بر اوتاد مفرده یا اسباب مفرده یا فواصل مفرده ناخوشایند است. مثلاً اگر مصرعی بر وتدهای مفرد بنا شود مثل فع فع فع فع فع فع به نظر شمس قیس ناخوشایند است. من شعری دارم كه گویا در “دشت ارژن” چاپ شده، به نام ” – هی ها، هی ها، ره بگشا” كه می‌شود فع فع فع فع فع فع. من الهام آن را از زنگ و چراغ چرخان آمبولانس‌های زمان جنگ گرفته‌ام. محتوای شعر نیز بر تفكر هذیان آلوده‌ی یك زخمی كه در آمبولانس به بیمارستان می‌رود، نهاده شده است. اگر چه زنگ آمبولانس و چشمك چراغ خطر و گردش چرخ‌های گردان با این وزن هماهنگی دارد، اما از یكنواختی آن نمی‌توان منصرف شد. من برای وزن كاری نمی‌كنم. جز آن كه با محتوا متولد می‌كنم. مثل آدمی كه خصایلش باید با وضع جسمی‌اش همخوان باشد.
به این ترتیب من وزن‌های تازه‌ای به دست می‌آورم كه هیچ گونه آشنایی با واژگان خاص ندارند. و می‌توانند پذیرای فكر تازه‌ باشند چون وزن‌های قدیم بخصوص وزن‌های خاص غزل با واژگان و تصویرهای خاص خود چنان ذهن‌ها را آموخته كرده كه تخطی از آن واژگان و تصویرها تقریباً غیرممكن می‌شود.”
برخی از شاعران معاصر در قالب‌های غزل و مثنوی از وزن‌های بلندی استفاده كرده‌اند كه پیش از آن مرسوم نبوده است. مانند بیت زیر از مطلع یكی از غزل‌های علیرضا قزوه كه از دوازده ركن رمل تشكیل شده است:
آن سه تكه ابر را پیچیده برخود روی دوش چـارزندان بـان مـی‌آید
در غروبی سخت محزون سخت ابری آخرین سردار از میدان می‌آید
قزوه، علیرضا، دستی بر آتش، ص 186
و غزلی با مطلع زیر از حسین منزوی كه هر بیت از 12 ركن تشكیل شده است:
در چشم‌های شعله‌ورت آن روز چیزی فرو نشسته و سركش بود
چیزی هم از قبیله‌ی خاكستر، چیزی هم از سلاله‌ی آتش بود
در نی‌نی دو چشم درخشانت هم خنده برق می‌زد و هم خنجر
در آتش نگاه پریشانت مـــابین مهـر و كیـــنه كشاكش بــــود
منزوی، حسین، با سیاوش از آتش، ص 139
همچنین است بیت زیر از مطلع غزلی‌كه هربیت آن از دوازده ركن رجزتشكیل شده است:
خورشید خم شد بر زمین افتاد خاك از اهورایی‌ترین پر شد
از عطــر خــون تــازه گـرم گرم دستان پرمهر زمین پر شد
رسول زاده، جعفر، شقایق‌های اروند، ص 126

منابع :
سایت سارا شعر مقاله ارزشمند دکتر کاووس حسنلی پیرامون چگونگی تاثیر پذیری غزل امروز از جریان های شعر معاصر ایران
نگاهی گذرا به غزل دهه ی هفتاد از عباس تربن سایت سارا شعر
مقاله جستارهایی در غزل امروز دکتر مهدی موسوی از سایت ادبی وازنا
صور خیال / انتشارات دانشگاه تهران /دکتر شفیعی کدکنی 1388
بلاغت تصویر در شعر / دانشگاه مشهد / دکتر محمود فتوحی 1390
دیروز خط فاصله / منوچهر نیستانی 1350
دیدار در متن یک شعر / مجموعه مقالات مرحوم حسین منزوی
حنجره ی زخمی تغزل / حسین منزوی /1350
زنی که صاعقه سا آنک … / حسین منزوی 1350
عشق در حوالی فاجعه / حسین منزوی /

از کهربا تا کافور / حسین منزوی / 1369
رستاخیز / سیمین بهبهانی / 1353
خطی زسرعت آتش / سیمین بهبهانی 1360
دشت ارژن / سیمین بهبهانی / 1362
رها / فریدون توللی 1329
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود / محمد علی بهمنی / 1382
و صدها کتاب شعر شاعران عزیز غزلسرا که طی دو دهه ی گذشته منتشر شده است .

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (3):

نظرها 16 
  1. جابر ترمک

    آبان 29, 1394

    درود و عرض ادب 

    ظاهرن پست گنجایش تمام متن را نداشته ادامه رو در کامنت می نویسم :

    و ردیف "كه" در این بیت پایانی از غزل "مردِ بی‌مورد":

    و مردِ بی‌مورد، می‌رود و می‌میرد و پیش از مردن، می‌خورد تأسف كه …

    همان، ص 15

    از دیگر ویژگی‌های بسیاری از غزل‌های معاصر انسجام روابط طولی غزل است، بیان روایی و داستانی و نمایشنامه‌ای بسیاری از غزل‌های معاصر عامل اصلی انسجام در طولِ سروده شده است، برای نمونه می‌توان صدها سروده را مثال آورد كه تنها به یك نمونه بسنده می‌شود:

    فرقی نداشت ساعت و روز و دقیقه‌اش

    این بار، هیچ حرف ندارد سلیقه‌اش

    دستی كشید روی تفنگ عتیقه‌اش

    خود را ولی نه – مثل زنِ بدسلیقه‌اش

    آدم چه فرق دارد قلب و شقیقه‌اش؟

    بر دكمه‌های تنبل روی جلیقه‌اش

    لبخند زد به ساعت روی جلیقه‌اش

    مو شانه كرد، ریش تراشید و عطر زد

    بر صندلی نشست، و كبریت زد به پیپ

    – همراه‌ این، چقدر پدر قوچ و میش كشت!

    در لوله‌ی تفنگ، گلوله گذاشت، گفت:

    شلّیك! گُمپ! بعد گلی مخملی شكفت

    میرزایی، محمدسعید، مردِ بی‌مورد، ص 131

    البته غزل‌های فراوانی هم در دوره‌ی معاصر سروده شده است كه در آن‌ها، همانند اغلب غزل‌های گذشته‌ی فارسی قافیه و ردیف شاعر را به هر سو كشیده و موجب آشفتگی فرم درونی شعر شده است و اگر برخی از این گونه سروده‌ها وحدت مضمون دارند، بیشتر یك مضمون ثابت را به گونه‌های مختلف و با تشبیهات و تصویرسازی‌های رنگارنگ گسترش داده و در همه‌ی غزل پهن كرده‌اند. به عبارت دیگر هر بیت از سروده، همان بیت قبلی است كه به زبانی دیگر توصیف شده است. 

    حضور رگه هایی از طنز در نوع نگاه، بیان و… اگر متناسب با فضای شعر باشد، بی شك می تواند در جذب مخاطب بیشتر و موفقیت شعر نقش عمده ای داشته باشد؛ اتفاقی كه راجع به بعضی از شعرهای غزل سرایان جوان دهه هفتاد افتاده است: 
    – نگو چه بر سرم آوردی تو قصه گوی بدی هستی
    دلیل تبرئه لازم نیست خودش شكست تو نشكستی
    اگر كبوتر پیغامم بدل به یك گل پرپر شد
    نه اینكه دست زدم حتی برای اینهمه تردستی 
    سیدمهدی نقبایی
    امااگر این طنز، حساب شده، ظریف و پوشیده نباشد، تنها با شعرهایی تفننی، سبك و فانتزی مواجه خواهیم بود كه شعر را از جدیت خود خارج كرده اند:
    – خیابان های تهران، سارقانی حرفه ای بودند
    چه نامحسوس و پاورچین جوانی مرا بردند
    میان جیغ هاتان آه حتی لهجه ام گم شد
    اداهاتان مرام اصفهانی مرا بردند!
    مهدی عابدی
    محدود شدن غزل به مضامین صرفا عاشقانه و تهی شدن از مضامین اجتماعی، فلسفی، سیاسی و…
    حتما شما هم قبول دارید كه این روزها كمتر شاهد غزل هایی كه به مسائل و دغدغه های دیگر انسان عاشق می پردازد هستیم. انگار كه روزهاست جنبه های دیگر زندگی انسان از غزل رخت بربسته است و تنها باید به محدود شعرهای موجود در این زمینه دل خوش كرد
    من از اهالی عالم نمی شوم هرگز
    ذلیل این غم و آن غم نمی شوم هرگز
    نگو بكن- مكن، آزاد مستی خویشم
    به امر و نهی تو ملزم نمی شوم هرگز
    من آن غریبه شهرم كه پیش پای كسی
    مگر جنون خودم خم نمی شوم هرگز 
    عباس چشامی
    – صبح می شودو باز كودكی بهانه گیر
    خستگی، ملال، غم، نان و چایی و پنیر
    چشم را نمی شود رو به صبح واكنی
    صبح چادری به سر رفته پشت نان و شیر
    صبح، رخت های چرك؛ صبح، كوه ظرف ها 
    در اتاق كوچكی باز می شوی اسیر 
    محبوبه ابراهیمی
    – تا وهم سایه های مشبك پرت كند
    دنیای برملا شده از شك پرت كند
    تا كه بزرگتر شوی و روزگار پیر
    از قصه های بختی و بختك پرت كند
    ماشین رختشویی، یخچال، اجاق، برق
    این واه های ساده كوچك پرت كند
    عاشق شدن، مطالعه كردن، گریستن
    انجام این مسائل مضحك پرت كند 
    سیدرضا محمدی
    این را به پای بچگی ام نگذار دیگر برایم آب شدن سخت است
    روزی هزار مرتبه از دستت لبریز التهاب شدن سخت است
    وقتی كنار پنجره ای هر شب دنبال ردپای خودت هستی…
    وقتی به فكر دسته گلی باشی از پشت در جواب شدن سخت است
    آرش فرزام صفت
    وزن
    یكی دیگر از شگردهای هنجارگریزی در شعر معاصر، به‌كارگیری وزن‌هایی است كه پیش از آن، در شعر فارسی پیشینه نداشته‌ و یا از وزن‌های كم كاربرد بوده‌ا‌ند. البته این شیوه از دوره‌ی قاجار كم‌كم آغاز شد. "در آثار دوره‌ی بازگشت برخی از اوزان جدید رواج یافتند. اوزان جدید در زمان‌های متأخر در آثار صفای اصفهانی و الهی قمشه‌ای نیز به چشم می‌خورد. در زمانِ ما نیز كسانی مانند سایه، سمین بهبهانی، حسین منزوی و چند تن دیگر، غزلیاتی به اوزان تازه دارند. در حوزه‌ی نوآوری‌های وزنی، نیز سیمین بهبهانی از شاعران دیگر شاخص‌تر عمل كرده است: بهبهانی در پیوند با هماهنگی اوزان شعرش با پدیده‌های زندگی امروز گفته است:
    "به خاطر دارم كه صاحب المعجم می‌گوید: بنای مصاریع بر اوتاد مفرده یا اسباب مفرده یا فواصل مفرده ناخوشایند است. مثلاً اگر مصرعی بر وتدهای مفرد بنا شود مثل فع فع فع فع فع فع به نظر شمس قیس ناخوشایند است. من شعری دارم كه گویا در "دشت ارژن" چاپ شده، به نام " – هی ها، هی ها، ره بگشا" كه می‌شود فع فع فع فع فع فع. من الهام آن را از زنگ و چراغ چرخان آمبولانس‌های زمان جنگ گرفته‌ام. محتوای شعر نیز بر تفكر هذیان آلوده‌ی یك زخمی كه در آمبولانس به بیمارستان می‌رود، نهاده شده است. اگر چه زنگ آمبولانس و چشمك چراغ خطر و گردش چرخ‌های گردان با این وزن هماهنگی دارد، اما از یكنواختی آن نمی‌توان منصرف شد. من برای وزن كاری نمی‌كنم. جز آن كه با محتوا متولد می‌كنم. مثل آدمی كه خصایلش باید با وضع جسمی‌اش همخوان باشد. 
    به این ترتیب من وزن‌های تازه‌ای به دست می‌آورم كه هیچ گونه آشنایی با واژگان خاص ندارند. و می‌توانند پذیرای فكر تازه‌ باشند چون وزن‌های قدیم بخصوص وزن‌های خاص غزل با واژگان و تصویرهای خاص خود چنان ذهن‌ها را آموخته كرده كه تخطی از آن واژگان و تصویرها تقریباً غیرممكن می‌شود." 
    برخی از شاعران معاصر در قالب‌های غزل و مثنوی از وزن‌های بلندی استفاده كرده‌اند كه پیش از آن مرسوم نبوده است. مانند بیت زیر از مطلع یكی از غزل‌های علیرضا قزوه كه از دوازده ركن رمل تشكیل شده است:
    آن سه تكه ابر را پیچیده برخود روی دوش چـارزندان بـان مـی‌آید
    در غروبی سخت محزون سخت ابری آخرین سردار از میدان می‌آید
    قزوه، علیرضا، دستی بر آتش، ص 186
    و غزلی با مطلع زیر از حسین منزوی كه هر بیت از 12 ركن تشكیل شده است:
    در چشم‌های شعله‌ورت آن روز چیزی فرو نشسته و سركش بود
    چیزی هم از قبیله‌ی خاكستر، چیزی هم از سلاله‌ی آتش بود
    در نی‌نی دو چشم درخشانت هم خنده برق می‌زد و هم خنجر
    در آتش نگاه پریشانت مـــابین مهـر و كیـــنه كشاكش بــــود
    منزوی، حسین، با سیاوش از آتش، ص 139
    همچنین است بیت زیر از مطلع غزلی‌كه هربیت آن از دوازده ركن رجزتشكیل شده است:
    خورشید خم شد بر زمین افتاد خاك از اهورایی‌ترین پر شد
    از عطــر خــون تــازه گـرم گرم دستان پرمهر زمین پر شد
    رسول زاده، جعفر، شقایق‌های اروند، ص 126

    منابع :
    سایت سارا شعر مقاله ارزشمند دکتر کاووس حسنلی پیرامون چگونگی تاثیر پذیری غزل امروز از جریان های شعر معاصر ایران 
    نگاهی گذرا به غزل دهه ی هفتاد از عباس تربن سایت سارا شعر 
    مقاله جستارهایی در غزل امروز دکتر مهدی موسوی از سایت ادبی وازنا 
    صور خیال / انتشارات دانشگاه تهران /دکتر شفیعی کدکنی 1388
    بلاغت تصویر در شعر / دانشگاه مشهد / دکتر محمود فتوحی 1390
    دیروز خط فاصله / منوچهر نیستانی 1350
    دیدار در متن یک شعر / مجموعه مقالات مرحوم حسین منزوی 
    حنجره ی زخمی تغزل / حسین منزوی /1350
    زنی که صاعقه سا آنک … / حسین منزوی 1350
    عشق در حوالی فاجعه / حسین منزوی / 

    از کهربا تا کافور / حسین منزوی / 1369
    رستاخیز / سیمین بهبهانی / 1353
    خطی زسرعت آتش / سیمین بهبهانی 1360
    دشت ارژن / سیمین بهبهانی / 1362
    رها / فریدون توللی 1329
    گاهی دلم برای خودم تنگ می شود / محمد علی بهمنی / 1382
    و صدها کتاب شعر شاعران عزیز غزلسرا که طی دو دهه ی گذشته منتشر شده است .

  2. سلام و عرض ادب شاعر و منتقد ادبی جناب استاد جابر ترمک

    ابتدا حضورتان را در سایت وزین شعر پاک به سهم کوچک  خود به عنوان یک کاربر مشتاق و محتاج خیر مقدم عرض می کنم و چشم طمع دارم این سلسله مطالب را پی بگیرید و با تکان خوردن حلقه ای از مباحث شاهد جنبش تازه ای در نقد ادبی به لحاظ بازگشت به نقد همراه با جریان شناسی باشیم چه آن استاد فرازنه اشراف کامل بر موضوع دارند بخش هایی از این مقاله را پیش از این با دقت خوانده بودم از جمله آنچه که در خصوص جریان غزل روز از اواسط هفتاد و اتاق فکر آن ذیل یکی از پست های گرامی استاد جناب اقتداری در شعر نو مرقوم فرموده اید در این باره بهترین شروع ممکن برای ورود به مباحث جزیی رقم خورده است به نظر حقیر نکته ای مهمی که در سال های اخیر مورد غفلت واقع شده است دست کم گرفتن مخاطب شعر امروز ایران است  در این سال ها همواره از بحران مخاطب شعر امروز سخن به میان آو.رده ایم بدون آنکه به درستی بدانیم که چنین بی اعتنایی چگونه پدید آمده است چگونه است  مردمی که ورد لب آنها هنوز اشعاری از بزرگان قرن هفتم و هشتم است به غزل دهه های اخیر علی رغم آنهمه تازگی و نوآوری توجهی خاص همراه با اشتیاق چنانکه شایسته است نشان نداده اند  به جز موارد انگشت شمار مانند محمد علی بهمنی حسین منزوی قیصر امین پور سهیل محمودی علیرضا قزوه در مقطعی از فعالیتش ما یک غزل پرداز تمام عیار مورد نظر مردم نداشته ایم؟ یا آنکه ارایه ای درهم و برهم کامل ترین ورایج ترین شکل ادبی شعر پارسی یعنی غزل این سکه ی بی قیمت را از ارزش حقیقی انداخته است این سطر های درخشان از این مقاله که در گیومه نیز قرار دارد کلید حل مشکل شعر امروز ایران در مباحث راهبردی نقد انواع شعر امروزمی تواند  باشد یعنی نقد بی تکلف متاعی که همین امروز به عنوان غزل امروز عرضه می شود نه شعر امروز به معنای اخص انچه که باید باشد :

    "برای كهن سرایان مقلد امروز، یك بسته شمع، چند بوته گل، چند شاخه عود، چند مثقال زعفران، چند سیر بادام، یك قرابه شراب، یك ظرف نقل، یك دسته سنبل، چند قبضه كمان، چند دانه لعل،‌ چند اصل سرو و سه چهار بلبل و پروانه كافی‌ست تا آن‌ها را با كلماتی از قبیل كنعان و مصر و خسرو و شیرین و یوسف و زلیخا در هم ریخته، پس از پركردن فواصل وسیع الفاظ با ساروج‌های ادبی "همی" و "همیدون" و "مرمرا" و استخدام عناصر اربعه و اصطلاحات شطرنج و احیاناً آوردن چند لغت مصدوم و عجیب الخلقه از قبیل "نوز"، "نك"، "هگرز" و "افرشته" كه به عقیده‌ی ایشان باعث استحكام كلام خواهد شد، چند منظومه ساخته و پرداخته تحویل شما دهند و شگفت این كه این گروه با افروختن صد "شمع" در یك چكامه نیز – كه گاه منظره‌ی شب هنگام زیارتگاهی مرادبخش بدان می‌بخشد – نخواهند توانست تابش دلپذیر یك شمع حافظ را در اشعار تقلیدی خویش منعكس نمایند."

    بی شک مخاطبین  حرفه ای شعر امروز که اندک اندک بسیارتر از بسیارند هریک با نگاهی زیر چشمی  اطراف  خود  را انباشته از این متاع بدلی  می داند که هر لحظه نیز بر حجم آن افزوده می گردد تا مجالی دیگر …

    در مجموع از این مقاله ارزشمند  لذت بردم هرچند بخش های اضافه در کامنت ها را باید دوباره بخوانم

    این هم سه شاخه گل نمونه های حقیقی شعر معاصر و کلاسیک امروز ایران تقدیم به استاد ارجمند

    سَحَر دو شمع. دوشمع شکسته روشن بود

    وَ آن دو شمع که می سوخت دیده ی من بود

    علیرضا قزوه

    کسی که پنجره ی رو به باغ را گم کرد

    شناسنامه ی گل های داغ را گم کرد

    قیصر امین پور

    پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

    چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد

    سعید بیابانکی

    درود و بدرود سپاس

  3. سلام مجدد از بالا به پایین نظر اولم اشتباه دارد9:26 لطفا حذف بفرمایید سپاس

  4. جابر ترمک

    آبان 29, 1394

    درود جناب استاد یزدانی جندقی عزیز و گرانمایه 

    سپاس بی حد و امتنان بی عد 

    شاید در مورد اخیر نظرتان مقداری بین من و شما اختلاف باشد . یکی دوروز قبل برای نقد شعر امروز که اتفاقن هر دو اثر ارائه شده سپید بود در یکی از دانشگاه های جنوب دعوت بودم . مطالبی را که در آن محفل معروض شدم بیشتر حول محور مخاطب شعر امروز بود . نمی دانم چه مقدار نسبت به اوضاع مخاطب و بهتر بگویم بحران مخاطب در دودهه ی 50 و 60 شعر فارسی اطلاع دارید در جلسه ای در تهران بودم بمناسبت هفته معلم فکر کنم سال 65 بود با شاعران بزرگی که اونجا حضور داشتم بحث هایی پیرامون مخاطبان شعر داشتم آن موقع با توجه به رکود در حوزه مخاطب باز تفکرات شاعران دوگانه بود گروهی مثل سیمین بهبهانی که مسیر را خوب درک کرده بودند دست به اقداماتی زده بودند که امروز ما داریم نتایجش را می بینیم . اما گروه دوم که بیشتر در حوزه ی غیر کلاسیک فعالیت می کردند بلند پروازی می کردند اما آنچه مسلم بود یک تالیف شعری با سه هزار نسخه تا شاید یک دهه این تیراژ پائین روی دست صاحبانشان مانده بود . علی ایحال واقعیت این بود که مردم یا اشباع شده بودند یا اقبالی به شعر نشان نمی دادند اتفاقن خدمت یکی از بانوان آن زمان فکر می کنم بانو سپیده کاشانی بود نکته ای عرض کردم که هنوز هم بدان اعتقاد دارم و آن این نکته بود که مشکل مردم ما با شعر امروز به زبان شعر بر می گردد . اگر قرار باشد من فرضن مثل شاعران گذشته حرف بزنم از نظر مردم بهترین و فصیح ترینش را گذشتگان گفته اند و این برای مردم اقناع کننده است . 

    اما آنچه باعث شد در انجمن جوانان کرج در 76 اتفاق بیفتد رویکرد زبانی شعر با نگاهی ریز تر به ساختار واژگانی شعر بود که نتیجه اش تحول و تغییر نگرش مخاطب به شعر شد . و می بینیم که امروز سایت های ادبی مملو شاعران کوچک و بزرگ است هیچ زمانی از شعر فارسی اینقدر شاعر همطراز نداشته ایم که امروز داریم . نوع نگاه آوانگارد به غزل باعث شد که مجددن شعر به خانه های مردم وارد بشود اما متاسفانه این روند رو به رشد در دهه ی 80 متوقف شد زیرا روند نوع آوری ها با حساسیت های بیشتری زیر ذره بین قرار گرفت . اما با شروع دهه ی 90 غزل فارسی بیشترین استقبال را در میان مخاطبان داشته است . 

    چند کتاب غزل بعنوان پرفروشترین کتاب ادبی سالهای 90 تا 93 مقام اول نمایشگاه های کتاب را بخود اختصاص دادند تنها کتاب سه گانه جناب فاضل نظری در سال 91 نزدیک به 13 بار تجدید چاپ شد و هر چاپ هم بالای 3000 نسخه داشت این روند تا سال 93 نیز در مورد آثار دیگران ادامه یافت بطوری که دکتر ابوالحسن نجفی عضو فرهنگستان شعر و ادب ایران طی یک سخنرانی پیش بینی کرد دهه ی 90 دهه ی غزل فارسی خواهد بود . 

    این رویکرد باعث شد که مجامع رسمی نیز به آن نگاه جذاب تری داشته باشند امروز با ثبت بیش از 800 هزار نفر شاعر در رده های مختلف سنی در سطح کشور نشانگر ورود شعر به زوایای مختلف زندگی مخاطبان می باشد . وجود پایگاههای انفورماتیک اجتماعی و انتشار میلیونها شعر توسط بالغ بر 14 میلیون کاربر فضاهای مجازی نشانگر این مسئله می باشد . 

    من نیز مثل استاد نجفی عزیز به این روند خوشبینم و اعتقاد دارم هر تحولی در حوزه ی مخاطب به زبان شعر بر می گردد اگر زبان شاعران برای مخاطبان قابل ارتباط باشد پذیرش آن قطعی تر خواهد شد .

    ببخشید زیاد نوشتم با پوزش  

  5. …جای بسی تاسف است که تاریخ ادبیات منظوم ایران پس از انقلاب اسلامی در اغلب نقدهای منقّدانش اسامی معدودی را ملکه ی ذهن کرده و پیرامون آن اسامی و آثارشان مانور می دهد.از سال 58 تا کنون صدها نقد هم خوانده ام ، هم ویرایش کرده ام و هم به دست چاپ سپرده ام.در سرتاسر اغلب این نقدها فقط چهارپنج اسم تکرار می شود و تو گویی ادبیات منظوم انقلاب روی شاخ این چند تن می چرخد.هر کس این سطرها را بخواند بی بروبرگرد با خود خواهد گفت ببینید خوش عمل کجایش سوخته که این گونه قلم به چرخش در آورده است!…و این حقیقتی تلخ است.آری ؛ دلم سوخته و می سوزد از اینکه بازار نقد و نقدنویسی در تیول چند دلال است به جای آن که بازرگانان منصف و مجرّب اداره اش کنند.شما نقدهای نقدنویسان دهه های سی ،چهل و پنجاه را بنگرید!در نقدهای اغلب منصفانه ی خود کجا همه ی ادبیات منظوم را احاله به شاخ چند نفر عزیزدردانه ی حتی در اوج کرده اند؟نقاد و منقد و منتقد باید انصاف داشته باشد و کارکشتگی و خوش مرامی را از کسانی چون دستغیب و امثال او بیاموزد که وقتی شعر دهه های 50 و 60 را بررسی می کند از کنار نام کسانی که به اعتبار ادبیات منظوم این دودهه افزودند بی تفاوت نمی گذرد.آن زمان که کسانی چون مثلا بیابانکی و فیض و همریشان آنها بچه شاعرهای مبتدی بودند -و حداقل دست این دوتن نامبرده را من گرفتم و برکشیدم- برای اعتلای ادبیات منظوم کسانی چون میرشکاک-طبائی-محمدحسین مدل-دکتر فرامرز سلیمانی-عباس صادقی(که چه زود و ظالمانه از یادها رفت)-و…و…خودم (عباس خوش عمل)خون دلها می خوردیم و مرارتها می کشیدیم.ای کاش مثل عبدالعلی دستغیب و ساعد باقری و بیگی حبیب آبادی نقد نویسان دیگر هم انصاف کنار اشراف می داشتند و به تبع اولین و دومین نقدنویس که چهار اسم را ردیف کردند و ملکه ی ذهنها نمودند قلم نمی زدند.شاعران موجی-شاعرانی که با موجها آمده اند-حتی اگر زمانی در اوج هم باشند برای همیشه ماندگار نیستند چون با موجهای دیگر می روند.حقا که از دل برود هر آنکه از دیده برفت.حقا که این زمانه در اوجهایمان به ضرب و زور تبلیغ در اوج قرار گرفته اند.می گویید نه ؛ برای عباس خوش عمل در صداوسیما و مراکز فرهنگی مختلف منبر بگذارید و بی ضرب و زور فقط فرصتش بدهید ، اگر با گذشت سه چهار ماه اسم و شعرش زبانزد مردم کوچه و بازار نشد خدو بر هرچه سروده است بیندازید.افسوس که:

    هنر در عهد ما از ناروایی

    به مهر حاکم معزول ماند

    منقدان و منتقدان عزیزای کاش حداقل مجلات معتبر ادبی دهه های پنجاه و شصت را مرور می کردند و غزلسرایان را می شناختند:

    می توانم به نسیمی دل خود را بسپارم

    به ورقهای گل اندیشه ی خود را بنگارم

    می توانم سحر از پنجره ی روشن خورشید

    غزل وحشی خود را به تماشا بگذارم…..

    یا:

    باید این پنجره ها را بگشاییم به خورشید

    چهره ی کاهی خود را بنماییم به خورشید

    و…..

    دراین زمان به چه کار آید دلی که رمز تپیدن نیست

    سری که سبز به دانایی کسی که شاد به دیدن نیست

    صباح رویش ما دارد صفای چشمه ی فهمیدن

    اسیر ظلمت شب مانی تو را که ذوق چشیدن نیست…

    و:

    شبی که با تو دلم بی شمار زمزمه داشت

    پرنده بر سر هر شاخسار زمزمه داشت

    هزار پنجره ره تا حصار فاصله بود

    هزار حنجره مرغ بهار زمزمه داشت….

    و….

    خدا کند که منتقدین و منقدین و نقدنویسانی که ازین به بعد خواهند آمد اشراف مع انصاف داشته باشند ورنه فرداها روسیاهی غفلت و ندانم کاری برای آنها می ماند نه شاعران به غربت سپرده شده.

  6. جابر ترمک

    آبان 29, 1394

    درود جناب استاد جندقی عزیز 

    باز هم سپاسگزارم از لطف و بزرگواری شما 

    من با خیلی از اسم هایی که طی دو دهه ی اخیر بر غزل گذاشته اند موافق نیستم نامهایی از قبیل غزل نو / غزل فرم / غزل پیشرو یا آوانگارد / غزل مدرن / غزل پست مدرن / غزل پسا مدرن / اینها نام هایی است که طی دو دهه ی گذشته بر سر زبانها افتاد همین که من نام غزل امروز را بر آن نهادم دلیل بر احتیاطی است که در این زمینه نموده ام . بنابر این اسم ها باید برچسب انطباقی باشند غزل امروز سوای اسمها معایب بزرگی هم دارند که البته در متن به گوشه هایی از آنها اشاره کرده ام مهمترین عیب غزل امروز یکنواختی زبان شعر در غزل امروز است بسیاری از غزلسرایان اگر آثارشان در یک مجموعه چاپ شود تنها نام یکی شاعران را زیر آن مجموعه بنویسند هیچ کس شک نخواهد کرد مگر که در لایه شناسی شعر و قشر شناسی شعر بر رگه هایی خاص دست گذاشته شود که بتوان بوسیله آن شاعر را ممتاز کرد . 

    عیب دیگر ما در حوزه زبانشناسی شعر این است که این حوزه مثل زمین های منابع ملی بکر و دست نخورده است . 

    اساسن ما ایرانی ها در این حوزه خیلی فقیریم تحقیق جامعی در حوزه زبانشناسی ثبت نشده حتا در تاریخ ادبیات هشت جلدی نیز این مشکل بخوبی نمایان است این حوزه راه پژوهش و کند و کاو جدی را باز گذاشته که انتظار می رود زبانشناسان اقدامی جدی نمایند . 

    ارادت من نیز به حضرتعالی متقابل است . من شاگردم اساسن در حوزه شعر و هرگز خودم را بالاتر این نمی دانم و انتظارم از مخاطبانم نیز که بحمدالله کم هم نیستند همین است که از برجسته شدن بیزارم و هرگز خودم را نخواسته ام مطرح کنم اما آنچه مهم است من شخصن این بحث را لازم می دانم و مفید و باید بیشتر به آن پرداخته شود . 

    اظهار نظر حضرتعالی مبسوط و قابل تامل است . 

    ارادتمند حضرتعالی هستم 

  7. جابر ترمک

    آبان 29, 1394

    درود حضرت استاد خوش عمل کاشانی ارجمند 

    از لطف نگاهتان به متن دست و پاشکسته من سپاسگزارم  اما در راستای اظهارات خوب حضرتعالی چند نکته به عرض می رسانم 

    همانگونه که در ابتدا گفتم این مقاله ترکیب و تلفیقی است از سه مقاله خوب صاحب نظرانی که معرفی نمودم بنابراین اذعان می کنم که بجز مقاله جناب عباس تربن دو مقاله دیگر دارای نقاط قوت و ضعف زیادی هستند که البته قابل نقدند دکتر حسنلی خود شاعر کلاسیک سرای قهاری است که تقریبن در حوزه سبک عراقی شعر می نویسد و مجموعه های زیبایی هم بچاپ رسانده اند زبان شعری ایشان فوق العاده سهل ممتنع و روان است به همین دلیل چنین انتظار می رود که این خصیصه و سلیقه در متن مقاله هم بی تاثیر نبوده است . 

    دکتر سید مهدی موسوی نیز سردمدار یک جریان نوگرای آوانگارد در غزل امروز است و نام پست مدرن را ایشان اولین بار بر غزلیاتش گذاشت بنابراین اگر متن مقاله ایشان بخوبی خوانده شود سمت و سوی تعصبات مدرنیسم در آن کاملن مشهود و مشخص است اما دکتر عباس تربن تنها یک منتقد و صاحب نظر است و آنچه نوشته و مثال زده (اگرچه در مثل مناقشه نیست) اما دیدگاه منصفانه ای دارند . 

    من نیز مثل حضرتعالی اعتقاد راسخ دارم که تک تک شاعران کشور در جریان پذیری یک مانیفست ادبی نقش دارند اما نوشتن از همه آنها بعنوان یک شاخصه کلی برای طرح شدن به موازات مثالهای مطرح شده بنحوی یک مقوله را حجیم خواهد کرد در همین مقاله ها هم شاخص های خوبی در نظر گرفته اند و هرسه در نقاطی اشتراک رای دارند که این خود به خوشبینی ما کمک می کند . 

    در هر سه مقاله قوت غالب معرفی غزلسرایان نیست بل سیر تکامل و تحولات ساختاری و محتوایی در غزل امروز مطرح بوده تا اینکه بخواهند غزلسرایان را نام ببرند اما طبیعتن شاعران زبده ی دیگری نیز هستند و همچنان خواهند بود که در غزل امروز و فردا حرف برای گفتن خواهند داشت و اگر از چشم دور بمانند دلیل بر رد آنها یا کوچک شمردن آنها نیست بلکه هرکس بنا به نیاز تحریری دنبال سوژه هایی می گردد که ملاک عمل سلیقه او باشد 

    حقیر که تنبل ترین شاگرد حضرتعالی هم محسوب نمی شوم همین اعتقاد را دارم که منتقدان محترم باید در نقدشان انصاف را رعایت نمایند . تا حقی از کسی تضییع نگردد . اتفاقن در حوزه ادبیات معاصر من خودم تحقیقی برای وزارت علوم می نویسم که تا کنون بالای بیست هزار فیش از بالای 5000 شاعر مطرح را تهیه کرده ام که بازهم عده ای از قلم می افتند 

    استاد هم اگر بخواهند چنین مقاله ای بنویسند قطعن اسامی زیادی از غزلسرایان از قلم مبارکشان خواهد افتاد اساسن در سیستم حقوقی احصاء یک قلمرو غیر محصور اگر نگویم غیر ممکن است اما امکانش نیز نیازمند صرف زمان و هزینه ای زیادی خواهد بود . 

    باز هم از ورود ارزشمندتان به بحث سپاسگزارم 

    کوچک و ارادتمند شما هستم 

  8. سلام بر شما که دلتان برای ادبیات این سرزمین میسوزد ووقت بسیاربا ارزش خودراگذاشته واین امکان را فراهم کرده اید که ما نو آموزان ازمحضرتان مستفید ومسفیض شده وبیاموزیم. واگر این اختلاف نظرها نبود که پست چنین شیرین نمیشد. وخدارو شکر که همه شما عزیزان در این وادی صاحب نظرید وصاحب رای واثر. من که به نوبه خود که مبتدی هستم وهراز گاهی قلمی دراین وادی خطرناک میزنم وقتی چنین مباحث ارزشمندی را میخوانم ودنبال میکنم تلنگری میشود بر قلم ونوع نگاه ورسالتم. هرجند تخصص حقیر در هنرهای تجسمی وحقوق است ودر این وادی تلمذمیکنم ومی آموزم اما چون در انجمنهای ادبی وجشنواره های ادبی ناخواسته حضوردارم برایم حکم کیمیا داشت هم چنین مقاله وهم بحث وورود اساتید وخواندن دیدگاه هایشان برایم جالب بود وهمین بده بستانها موجب شدند که به این فکر بیفتم در انجمنهای ادبی چنین مسایلی را مطرح کرده  وبه بحث بنشینیم  خصوصا در دانشگاه که خدمتگزاریش با حقیر است.شاید من در دنیای مجازی روزی نیم ساعت بیشتر نتوانم حضور یابم بنا به مشغله های کاری متعدد اما مقاله جناب ترمک وبحث سایر اساتید چنان شیرین آمد وبا تمام طولانی بودن پست وبحثها قریب سه ساعت بیشتر وقت گذاشتم وخوشحالم که سه ساعت را واقعن با تمام وجود در کلاس درستان حضورداشته وهراز گاهی نت برداری کرده وخلاصه نویسی کرده ام وحتم دارم این پست را بارها وبارها خواهم خواند وچه زیباتر خواهد بود که سایر عزیزان ازاساتید گرفته تا مانوآموزان در این بحث شرکت کرده وبر معلومات ادبی خود بیفزاییم.براستی این سایت پاک میتواند سکوی پرتاب خیلی از عزیزان مبتدی باشد هرچند اساتید به زحمت خواهند افتاد.اما اساتید آیا دغدغه ای بیشتر ومهمتر از این دارند؟ازجناب استاد طارق هم استدعا دارم تمام هم وغم خودرا برای این مهم صرف کنند.دست بوس همه عزیزان هستم .بسیارلذت بردم وبراستی آموختم .جناب استاد ترمک واقعن دستتان درد نکند ودست مریزاد جناب جندقی واستاد بزرگوارم خوش عمل کاشانی خوشحالم که اجازه میدهید که درمحضرتان تلمذ کرده وشاگردی کنیم. .درپناه خدایی باشید که مهرتان را به دلمان گذاشت وخدا را شاکر باشیم که چنین مرشدانی به ما  ارزانی داشته. جناب خوش عمل بخدا همه ی ما میدانیم که بزرگید وبدانید همیشه در قلب ترکش خورده ام جای دارید. اگر خدا به من میفرمود درویش یک آرزو بیشتر نمیتوانی داشته باشی فقط هم کلامی وهم اطاق بودن باشما رو میخواستم. همه عزیزان عزیزند وقابل احترام اما برای من استاد خوش عمل یک چیز دیگراست. هرچند که به چیزی نمیخرد مارا. .

    البته این حرفها را نباید اینجا مینوشتم اما فقط خواستم عرض کنم من که از همه فراری تر از دنیای مجازی هستم این مقاله واین مباحث مرا وادار کرد که بمانم وبرگردم وباز بارها بخوانم.امید ادامه این مباحث را دارم. .یاحق

    • جابر ترمک

      آذر 2, 1394

      درود جناب دولتی عزیز 

      از حضورتان در بحث سپاسگزارم 

      اساتید تاج سر بنده هستند من خود شاگردی ام که به شاگرد بودنم در محضر اساتیدم همیشه مفتخرم

    • جابر ترمک

      آذر 2, 1394

      درود جناب دولتی عزیز 

      از حضورتان در بحث سپاسگزارم 

      اساتید تاج سر بنده هستند من خود شاگردی ام که به شاگرد بودنم در محضر اساتیدم همیشه مفتخرم

  9. «درویش دولتی» تو نه ای ای عزیزِ جان

    بل دولتـــی جماعــت درویش خستــه را

    باشد که زیــــر چتـــر تو آسایشی رسد

    شاهین بیقــــرار پــــرو بــــال بسته را

    در کویت ارشکسته دلی می خرند و بس

    دریاب سینه سوخته ی دل شکسته را….

  10. آبان 29, 1394

    استادِ غزل خوش عملِ کاشانی

     این سایت وزین را به علی سلمانی 

    دانم که دلت سوخته وخسته ی راه

    عارف وپیرومرادی به ولی کاشانی

    شرمنده استاد. پاسخ درویش نوازیتان با این زبان الکن وقلم قاصر محال بود از دل برآمد وامید بردل نشیند. یاعلی

  11.  سلام و درود  و عرض ادب  قابل تقدیر ستایش است  این  گفتار و روشنگری قالب و فرمهای گونا گون و چگونگی و به روز بودن یا نبودن

    که از مقاله و روشنگری سه ادیب استاد به روز  استفاده کرد ه اید ودر زیل نظر خودتان را ابرا ز  داشته   جناب  استاد تر مک  واقعا

     باید تشکر کرد از زحمت و تلاش دلسو زانه ی شما و  هم چنین باید ستود  نظر دیگر عزیزانی را  که در زیر

    این نقد و روشنگری نظر خویش را دلسوزانه  واز روی احساس وظیفه ابراز داشته اند حال چه در تایید  نظر شما 

     و چه در انتقاد و نقد نظر شما   همه از بزرگواران وارسته  ای  می باشند که  بدون شک با یقین باید

      گفته شود نیت خیر و  اصلاح گر داشته و دارند         به عنوان کوچکترین شما باید عرض شود نامه ی نا نوشته بی غط است

     هیچ فردی نمی تواند  نوشته  یا شعر  ویا نظم و نثر اراعه دهد که مورد  قبول تمام  ذائقه ها و بینش ها باشد  وهیچ نوشته

     نمیتواند  خالی از لطف باشد اگر  نویسنده ویا سراینده اش  دارای حس انسانی به تمام کمال و بی مرض  باشد

     ونظر هیچ کسی وحی منزل نیست   هر چند از بزر گان و بزر گواراران باشد      باید عرض شود  همینکه نوشته ی حرکت ایجاد

     می کند     که جمعی در تایید و جمعی در نفی و ردش صحبت کنند نشان از  ارزش ان نوشته است

     از نوشته و. نظر همه ی عزیزان استفاده بهینه کردم سر فراز باشید

     استاد و سرورم جناب خوش عمل کاشانی

    استادم جناب محمد یزدانی جندقی

     دوست وبرادرم  جناب علی اصغر اقتداری   اگرچه نظر ایشان  در ذیل مشاهده نکردم تنها نامشان را  ذکر شده دیدم

     وهمچنان دوست بزرگورم جناب درویش دولتی که به بزر گواری ابراز فروتنی کرده اند و نظری از روی  محبت

     ابراز داشته اند  از همه عزیزان سپاسگذارم بخصوص   برادر ارجمند  جناب تر مک

     سر فراز و بر فراز باشید

    • جابر ترمک

      آذر 2, 1394

      درود بر شما جناب استاد خادمیان عزیز 

      از حضور ارزشمند و لطف شاگرد نوازی تان بسیار ممنونم 

      سرافراز و سر بلند و پیروز باشید

  12. سلام و عرض ادب شاعر و منتقد ادبی جناب استاد جابر ترمک
    ابتدا حضورتان را در سایت وزین شعر پاک به سهم کوچک  خود به عنوان یک کاربر مشتاق و محتاج خیر مقدم عرض می کنم و چشم طمع دارم این سلسله مطالب را پی بگیرید و با تکان خوردن حلقه ای از مباحث شاهد جنبش تازه ای در نقد ادبی به لحاظ بازگشت به نقد همراه با جریان شناسی باشیم چه آن استاد فرازنه اشراف کامل بر موضوع دارند بخش هایی از این مقاله را پیش از این با دقت خوانده بودم از جمله آنچه که در خصوص جریان غزل روز از اواسط هفتاد و اتاق فکر آن ذیل یکی از پست های گرامی استاد جناب اقتداری در شعر نو مرقوم فرموده اید در این باره بهترین شروع ممکن برای ورود به مباحث جزیی رقم خورده است به نظر حقیر نکته ای مهمی که در سال های اخیر مورد غفلت واقع شده است دست کم گرفتن مخاطب شعر امروز ایران است  در این سال ها همواره از بحران مخاطب شعر امروز سخن به میان آو.رده ایم بدون آنکه به درستی بدانیم که چنین بی اعتنایی چگونه پدید آمده است چگونه است  مردمی که ورد لب آنها هنوز اشعاری از بزرگان قرن هفتم و هشتم است به غزل دهه های اخیر علی رغم آنهمه تازگی و نوآوری توجهی خاص همراه با اشتیاق چنانکه شایسته است نشان نداده اند  به جز موارد انگشت شمار مانند محمد علی بهمنی حسین منزوی قیصر امین پور سهیل محمودی علیرضا قزوه در مقطعی از فعالیتش ما یک غزل پرداز تمام عیار مورد نظر مردم نداشته ایم؟ یا آنکه ارایه ای درهم و برهم کامل ترین ورایج ترین شکل ادبی شعر پارسی یعنی غزل این سکه ی بی قیمت را از ارزش حقیقی انداخته است این سطر های درخشان از این مقاله که در گیومه نیز قرار دارد کلید حل مشکل شعر امروز ایران در مباحث راهبردی نقد انواع شعر امروزمی تواند  باشد یعنی نقد بی تکلف متاعی که همین امروز به عنوان غزل امروز عرضه می شود نه شعر امروز به معنای اخص انچه که باید باشد :
    “برای كهن سرایان مقلد امروز، یك بسته شمع، چند بوته گل، چند شاخه عود، چند مثقال زعفران، چند سیر بادام، یك قرابه شراب، یك ظرف نقل، یك دسته سنبل، چند قبضه كمان، چند دانه لعل،‌ چند اصل سرو و سه چهار بلبل و پروانه كافی‌ست تا آن‌ها را با كلماتی از قبیل كنعان و مصر و خسرو و شیرین و یوسف و زلیخا در هم ریخته، پس از پركردن فواصل وسیع الفاظ با ساروج‌های ادبی “همی” و “همیدون” و “مرمرا” و استخدام عناصر اربعه و اصطلاحات شطرنج و احیاناً آوردن چند لغت مصدوم و عجیب الخلقه از قبیل “نوز”، “نك”، “هگرز” و “افرشته” كه به عقیده‌ی ایشان باعث استحكام كلام خواهد شد، چند منظومه ساخته و پرداخته تحویل شما دهند و شگفت این كه این گروه با افروختن صد “شمع” در یك چكامه نیز – كه گاه منظره‌ی شب هنگام زیارتگاهی مرادبخش بدان می‌بخشد – نخواهند توانست تابش دلپذیر یك شمع حافظ را در اشعار تقلیدی خویش منعكس نمایند.”
    بی شک هر مخاطب حرفه ای شعر امروز که اندک اندک بسیارتر از بسیارند با نگاهی زیر چشمی  اطراف  خود  را انباشته از این متاع بدلی  می داند که هر لحظه نیز بر حجم آن افزوده می گردد تا مجالی دیگر …
    در مجموع از این مقاله ارزشمند  لذت بردم هرچند بخش های اضافه در کامنت ها را باید دوباره بخوانم
    این هم سه شاخه گل نمونه های حقیقی شعر معاصر و کلاسیک امروز ایران تقدیم به استاد ارجمند
    سحر دو چشم دوشمع شکسته روشن بود
    و آن دو چشم که می سوخت دیده ی من بود
    علیرضا قزوه
    کسی که پنجره ی رو به باغ را گم کرد
    شناسنامه ی گل های داغ را گم کرد
    قیصر امین پور
    پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
    چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
    سعید بیابانکی
    درود و بدرود سپاس
    محمد یزدانی جندقی

  13. سلام مجدد جناب استاد ترمک گرانقدر
    خسته نباشید حضورتان در هر محفلی مساوی با موفقیت آن انجمن در پر بارشدن هر چه بیشتر مباحث است
    چند نکته :
    1 آنجا که به پاسخ حضرت عالی در ذیل مطلبی تحت عنوان نقد پست مدرن از استاد اقتداری اشاره داشته ام لازم است اضافه کنم نظرم با جناب استاد اقتداری در خصوص شعرسپید و پست مدرن یکی نیست من خود در اوان دهه ی هشتاد عضو فعال انجمن های پست مدرن بوده ام پیش از رونق فضای مجازی با نشریه ای در این زمینه همکاری داشته ام نمونه هایی در متن ازاد پست مدرن همان سال ها به چاپ رسانده ام  در غزل پست مدرن ورود نکردهام اما با کلیات این جریان یعنی پست مدرن مخالف نیستم منظورم از عرضه ی  در هم و برهم شعر در همین قلمرو شعر کلاسیک به ویژه غزل بود و بیشتر غزل های سنتی که به مرز کلاسیک به تعریف اخص نرسیده اند مورد انتقاد من هستند تا غزل های مدرن و پست مدرن این نکته ای مهم در باره ی نگاه شخصی من به ادبیات است  چون بسیاری از دوستان این تصور را دارند که شاید ذهن من صد در صد سنتی است خیر هرگز اینگونه نیست گریز من به آن مطلب فقط دادن نشانی خواندن آن قسمت از بحث حضرت عالی بود که حمل بر تملق نشود که اگر می گویم این نقد شما را پیش از این دیده ام  رسانده باشم کجا قسمتی از این نقد را دیدده ام
    2 اعتراف می کنم فکر نمی کردم دوران بحران مخاطب شعر کلاسیک که حضرت عالی نیز اشاره ای اجمالی به رکود دهه های اخیر داشته اید به پایان رسیده باشد  آمار ی که ارایه داده اید جالب توجه است
    در این نمودار آماری حتی اگر اختلالی از احتمال اغراق هم در ثبت های مکرر مستعار شاعران یا مخاطبین وجود داشته باشد باز هم آماری خیره کننده است
    3مخاطب خاص شعر امروز به خصوص غزل امروز که بحث ما روی همین شکل و نوع است را اینگونه می شناسم
    وارد صفحه اول سایت شعر پاک می شویم
    از این 4  بزرگوار غزل وجود دارد
    ابراهیم حاج محمدی
    علی اصغر اقتداری
    طارق خراسانی
    جابر ترمک
    مخاطب حرفه ای شعر امروز فقط یکی از این 4 غزل را لایک می کند 
    اما مخاطب عمومی شعر هر4 غزل را
    و مخاطب حرفه ای شعر آزاد امروز ایران هیچک از اشعار فوق را نمی پسندد
    چرا ؟
    4 امااین نظر که دهه ی  نود دهه ی غزل است دور از انتظار نیست آینده از آن شعر کوتاه است همچنانکه زبان به سمت کوتاه شدن می رود غزل نیز در کنار رباعی و دوبیتی یکی از قالب های کوتاه است پس مجال موفقیت دارد از تعامل همراه با فروتنی شما استاد ارجمند همچنان ممنونم
    محمد یزدانی جندقی

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا