🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۴/۰۸/۲۸ |
| تعداد شعر: | 67 |
| تعداد مطالب: | 5 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۱/۰۲/۰۴ |
من آخرین فصل دروغ داستان بودم
رنگ سیاهی در دل رنگین کمان بودم
از هفت درهای پیاپی رد شدم اما
غافل از اینکه پشت هر در پاسبان بودم
روزی بدست گرگ ها در چاه افتادم
روزی شبیه بغض های ناگهان بودم
تاریخ ، چشمان تو را در من نخواهد دید
از ابتدا من سرزمینی بی نشان بودم
از شاخه های سیب یک شب ساده افتادم
بازیچه ی خوبی بدست دیگران بودم
روی زمین بودی و در من شعر می خواندی
من سالها دنبال تو در آسمان بودم
جابرترمک
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
سلام و عرض ادب به مانای مهربان با سپیدی روبه رو هستیم که می خواهد
عادل دانشی در امشب ستاره نام تو را داد می زند
درود مانای عزیز سپاس از نقد و حسن نظرت البته من خودم رو شاعر نمی
مانا جان این را از صمیم دلم می گویم بابا طارق فدای فرزند
مهرداد مانا در امشب ستاره نام تو را داد می زند
چنین در روایات خوانده ایم که عدالت و حکمت در نزد علی پسر ابیطالب بوده
۱- دفتر اول ( زیر سایه ی خورشید ) سالهای ۷۸ و ۷۹ ۲- دفتر دوم (
دی 28, 1399
سلام و درود
عجب غزل زیبایی!
دلمریزاد
در پناه خدا
🌿👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
دی 29, 1399
🌺🌷🌺🌷🌺🌷🌺
پاسخ
بستن فرم