🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 راز خرابات دهر/ قسمت پنجم

(ثبت: 226336) اردیبهشت 16, 1399 
راز خرابات دهر/ قسمت پنجم

 

۴- مکاتب عینی گرایی و تاریخ گرایی
نهایتا صرفنظر از موارد مطروحه جهت فهم و تفسیر متون دو نحله و مکتب عینی گرایی و تاریخ گرایی نگرش بدیعی در این خصوص گشودند
در نگرش عینی گرایی جهت دسترسی فهم متون باید از هر گونه پیشداوری
اجتناب کرد تا به فهم درست دست یافت
و در نگرش تاریخ گرایی بدلیل جبر تاریخی
و فرهنگی و پیش فرضها امکان فهم درست متن در دست نیست و این کار محال است.
در خاتمه مدخل بحث جهت اجتناب از
اطاله کلام از بررسی آکادمیک نگرش‌های
ساختارگرایی از یک سو و همچنین
پسا ساختارگرایی ازسوی دیگر که آخری
توسط لیوتار وژاک دریدا در دو بینش مطرح و به لحاظ فلسفی و ادبی منجر به
پست مدرنیزم شدند اجتناب شده و به اصل مبحث تحلیل و انطباق رباعی
خواهیم پرداخت. در ابتدا نگاهی مجمل
به عصر خیام و ضرورتهای زمان او خواهیم انداخت
۵- خیام و عصر او
غیاث الدین ابوالفتح عمر بن خیام
نیشابوری در سال۴۲۷ هجری شمسی
در نیشابور بدنیا آمد
عصر خیام عصر حکومت سلاجقه بود
سلاجقه ایرانی تبار و ترکان مسلمانی
بودند که در قرون ۵ و ۶ هجری قمری
یکی از قویترین حکومت های امپراطوری در قسمتی از آسیای صغیر
و غربی بودند.
در دوره جلال الدین ملکشاه و نقطه
اوج سلاجقه بود که تقویم جلالی بر اساس قواعد نجومی و محاسبات
ریاضی توسط خیام قوام یافت
عصر؛ عصردرگیری و مبارزات خونین
داخلی و خارجی بود.
قیام‌ فرقه اسماعیلیه و باطنیه به رهبری
حسن صباح و نفوذ آنان در همین دوره
بود
بدیهی است منظومه فکری خیام در حوزه ادبیات متاثر از اندیشه فلسفی
وی است
خیام با نظام فلسفی ابن سینا آشنا بوده و در رساله «الکون والتکلیف» تاثبرپذیری
خویش را به عینه آشکار نموده است
بدیهی است از آنجا که حکیم نیشابور
حل معمای وجود و هستی را در نظامات
فلسفی عصر به قطعیت در نیافته بود
با تبعیت از معارف وجودی و آشنایی با
موسیقی و قواعد آن حیرت عظیم
فلسفی خویش را در حوزه شعر و شعور
به تصویر کشد
عصر خیام علاوه بر تاخت و تازهای خارجی در داخل عرصه سرکوب مخالفان
مذهبی و همچنین عرصه تضاد و تنازع
نحله های مختلف فلسفی و کلامی بوده
است
حکیم نیشابور در این زمان پر آشوب از آن
چنان شأن فلسفی برخوردار بوده است
که نظامی عروضی سمرقندی او را «حجت
الحق» مینامد و ابوالفضل بیهقی از او به
عنوان «امام عصر خود» یاد میکند.
در عصری که حتی امام محمد غزالی از اتهام کغر در امان نبود یدک کشیدن
عنوان جانشین ابن سینا و استاد بینظیر
فلسفه طبیعی حکایت از مقام والای
خیام در قلمرو فلسفه مینماید
اما این تمام ماجرا نیست
بسامد وسیع مفاهیم و مضامین بکار
رفته در زبان فکری خیام درقالب واژه
های حیات و مرگ و دم غنیمت شماری خود روشنگر غربت
وجودی وی در روزگار بوده است که حتی
با گذشت ۹ قرن از عصر خیام هنوز این
غربت را در تفسیرهای سطحی و تک بعدی
و بدور از عمق پاره ای از اندیشمندان میتوان
مشاهده کرد.
محدود و محصور ساختن حکیم نیشابور در قالب برداشتهای هدونیستی و لذت
پرستی و اپیکوریستی خود شاهدی بر
بر این مدعاست
اندیشمندی که با تلمذ از مکتب پورسینا
و اصالت دادن به خرد آدمی در شناخت
معماهای لاینحل وجود و حیات و هستی
دچار آنچنان حیرت عظیم و والای فلسفی
گردید که درسال ۵۱۰ هجری شمسی
با تکرار واژه های «واحد» و «کثیر» جان
به جان آفرین تسلیم کرد چگونه می‌توانسته وجود و حیات و هستی را فاقد
معنا و محدود و محصور در غرایز وجودی
دانسته و حکم به لذت پرستی محض غریزی دهد؟!
مرزی باریک بین معرفت شناسی خیام
از طرفی و عطار و مولانا از طرف دیگر
و هم چنین حافظ شیرازی وجود دارد
که در این مقال نمی گنجد.
ادامه دارد…….
در قسمت آخر به اجمال به تحلیل رباعی
و زبان فکری و فلسفی حکیم نیشابور
و بعضا دایره واژگان خواهیم پرداخت.

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا