🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ترنم باران

(ثبت: 226230) اردیبهشت 15, 1399 
ترنم باران

 

دم فروکش ترنم استعاره را
که دربازدم شقاوت موریانه های شب
نمانده است مجال پرواز از روزنی
تا بر کشد پرنده
سر به فراخنایی بی نهایت
در آسمان نور
و
در تراکم وهم سیاه زمان
دمادم در آرزوی نگاهیست چشم انسان
بر آفاق سبز دور
پس
بگذار تا خون بگریم
تباهی زیست را در عرصه وجود
ز دست شبروان بیداد
و
سودائیان عالم جور…

 

 

 

نقدها
  1. اکبر رشنو

    اردیبهشت 15, 1399

    سلام
    این سروده در اجتماع بود
    و در انسجام طول و عرض
    بر محور استعارات و کما اینکه شروع هم صراحتی داشت بر این معنا ،
    دو مطلب که جلب توجه می کرد:
    اول در پیکره سرایش حشو وجود داشت ودیگر جملات مقلوب بود که این انقلاب چیزیش بسود شعر در معنی وحتی لفظ افزونی نداشت ومانند
    عبارت ” تا بر کشد پرنده “که می توانست فاعل که پرنده بود و در عین حال استعاره هم محسوب بود در اول عبارت بیاید
    و دیگر حشو که شکل و قامت شعر را هم بعضا بهم می ریخت و ما ضمن سرایش باید و ضرورتا به هر قالبی که می سراییم تن بدهیم به قواعدش
    و
    حشو هم در شعر زیانبارست و شعر را به سمت آبکی شدن به اصطلاح می برد و سستی در اندام شعر را دامن می زند ودر عبارت سوم نمانده است الی … که ” است و ی “در روزنی زیادی بودند
    و
    بنای شعر سپید بر سستی عناصر زبانی شعر نیست و تراکم معنی باید در لفظ مهار شود
    و این ایجاز را دامن می زند و پیوند و پیوستگی عبارات را در عرض طول در معنی و لفظ همراه می سازد و البته بیشتر این شعر باید ویرایش شود
    ناگفته نماند که این شعر نسبت به شعر ی که قبل بنده نقد کردم پخته تر بود و مقداری هم سلیس تر و و دور تر از کلمات مغلق و آراسته به ادبییت و دیگر سخن :
    چون این شعر اجتماعی از نظر نزدیک شدن به محاوره و یا شعار بسیار امکان نزدیکیش محتملست لذا از این نظربر لب تیغ به اصطلاح راه می رود
    و باید چیره دستی بخرج داد و دقت نظر با چاشنی ادبییت تا از این بلییه برهد
    و فعلا به همین بسنده می شود
    و السلام

    • کامبیز شادلو

      اردیبهشت 15, 1399

      درودعزیز بزرگوار
      و
      سپاس ازبذل توجه حضرتعالی
      بدیهی است از نقدهای ارزنده
      شما بهره ها خواهم برد
      البته بنده شاعرنیستم
      باتوجه به جهان بینی درموردشعردیدفلسفی دارم
      وشعربنده رامیسراید
      بعبارتی اشعاربنده حاصل کشف وشهودوجوشش است
      نه شعرنه قالب نه فرم نه معناهیچکدام‌دست من نیست
      پس ازسروده شدن شعر
      اگر دوباره بخواهم عین همان رابسرایم نمیتوانم
      وچون نگرش فلسفی بنده انسانیست این درون‌مایه بصورت خودبخوددرسرایش نمود پیدا کرده است
      باامتنان وسپاس فراوان از راهنمایی های ارزنده شما

نظرها
  1. حسن مصطفایی دهنوی

    اردیبهشت 15, 1399

    درود ها
    بسیار زیبا و دلنشین است
    سربلند باشید
    🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    • کامبیز شادلو

      اردیبهشت 15, 1399

      درودوسپاس ازشما عزیز
      اهل دل
      وآرزوی توفیق وعزت برای حضرتعالی🙏🙏🙏

  2. امیر اصلانی

    اردیبهشت 15, 1399

    نقدی اجتماعی با تصویرسازی های عالی
    شروعی طوفانی دارد بند اول

    دم فرو کش ترنم استعاره را…
    👏👏👏
    👌👌👌

    • کامبیز شادلو

      اردیبهشت 15, 1399

      درودوسپاس دوست عزیز
      دقیقا به نکته عمیق وژرفی
      اشاره فرمودید
      وپیام رادریافتید
      سپاس بینهایت🙏🙏🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا