🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 واژگونگی

(ثبت: 226417) اردیبهشت 18, 1399 
واژگونگی

 

«اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ورنه گرد مذهب رندان مگرد»
حکیم سنایی غزنوی

ای خلایق این جماعت کار دیگر کرده اند
کار خود فربه و کار دیگر ابتر کرده اند

در لوای دین و ایمان و خدا بر این روال
یک جهان ایمان هستی سوز از سر کرده اند

چرب زبانان ریا و دین‌ در بی مایگی
زین‌ شررها خوش نگر خویشتن معطر کرده اند

در زمان مرگ انسانیت و عشق و زمان
مصلحت وار مس خود را با حیل زر کرده اند

گشته ام من سخت عجب از گردش این روزگار
بی سببها باز این چرخ سفله پرور کرده اند

حق مرد انسان در این دنیای دون گشته ذلیل
خون دلها میخورم بر خلق مزور کرده اند

 

 

 

 

نظرها 12 
  1. رسول رشیدی راد

    اردیبهشت 18, 1399

    🌹🌹🌹

  2. امیر جلالی

    اردیبهشت 20, 1399

    من درد در رگانم
    حسرت در استخوانم
    چیزی نظیر آتش در جانم پیچید

    بسیار ارزشمند و با شخصیت بود این اثر و بهره بردم فراوان نیز…
    درود بر شما

  3. کامبیز شادلو

    اردیبهشت 20, 1399

    درود جناب جلالی عزیز
    وممنون ازبذل توجه مسئولانه ودقیق شما
    باحضورخودبه این فضارونق می‌بخشید
    از اشعار شمابهره میبرم عزیز🌹🌹🌹

  4. مینا یارعلی زاده

    اردیبهشت 20, 1399

    درود و مهر جناب شادلو گرامی
    نویسنده، صدای جامعه است، سرودن شعر اجتماعی که درد جامعه را منعکس میکند بسیار حائز اهمیت و ستودنی ست و هنر شاعر است که شعر و جامعه را باهم درآمیزد و اثری خلق کند که هم راهکار ارائه شود و هم اصول یک شعر و برانگیختن احساس را در پی داشته باشد، شخصا به هنری که به درد جامعه بخورد اعتقاد قلبی دارم و این شعر گزارشی از ناگواری اجتماع بود، امید که بوی بهبود از اوضاع زمان به مشام برسد اگرچه تلخ شده جهان، برماست که درین تلخی، نویدبخش و امیدپرور باشیم که چشم یک جهان به شعرست و نگاه، بر مهر…
    درپناه حق نویسا و مانا باشید
    🌷🌷🌷

    • کامبیز شادلو

      اردیبهشت 20, 1399

      درودوسپاس ازبذل توجه شمابانوی فرهیخته خانم یارعلی زاده ونگرش انسانی شما.
      از طرفی شاعروجدان عصروآیینه زمان است وقتی جامعه راسیاهی گرفته بقول اخوان ثالث نگین شعرمعاصرانعکاس واقعیت بهترازامیددادن پوچ وواهی است که در اینصورت خیانت به حقیقت است
      شعر زمستان که به تنهایی هم وزن ادبیات معاصر ماست بعدازکودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲بیانگرومترسم جوامع زمستان زده ویخ زده همه اعصاروزمانهاست اخوان باهمین بینش به فردیت زبان خویش دست یافت وجاودانه شد
      و
      یاشاملوصدای انسان دردمندومظلوم وستم کشیده همه اعصارودورانهاست
      ویافروغ که براستی فروغ شعرمعاصراست بوضوح غروب خورشیدوهستی آلوده زمین وفصل سردوارتفاع حقیرنردبام رابه تصویر کشیده است
      این بینش درجامعیت خویش هرکدام رابه «فردیت زبانی»خویش وجاودانگی رسانده است به موجهای بعدی شعراعم ازشعرهای آیینی وایدئولوژیک ودیالوگ وواژانه(مکتب اصالت ادبی کلمه)ونهایت پست مدرنیست های خودمان نگاه کنیدتاشعرطنز«فرانیمایی»
      اکبرکسیرکه تماما وتمامافاقدکیفیت ودرسراشیبی سقوط است «فردیت زبان »درآنهانمیبینیدویااگرسخنی هست تتبع وتقلیدوفاقدابداع واصالت وفاقدنوآوری است
      گویاضرورت «بازگشت ادبی»بعنوان یک مقوله حیاتی درفضاوحوزه ادبی این سرزمین به چشم میخورد
      بسیاری از سروده هایانظم هستندبدون محتوا ی شعریت ویاشعارهای هذیان آلود.
      آنچه درجوی میرودآب است
      هرکه بیدارنیست درخواب است
      نمدسبزوارازپشم است
      زیر ابروی مردمان چشم است
      که نظم هست ولی شعرنیست
      بانوی بزرگوارآیاتابحال فکرکرده اید که چرا ادبیات معاصرآمریکای لاتین خلص شعرمعاصرآمریکای لاتین
      نویسندگان و شاعران بسیاربسیارغنی ومطرح جهانی به بشریت معرفی نموده است؟!(گذشته ازدریافت جوایزنوبل ادبی)
      چون صدای جامعه وانسان معاصرخویش وبشریت هستند
      ادبیات وشعری که دیروزآنها فردای ماست
      بگذریم
      بایدبحال ادبیات وهنروخلص شعردراین بوم گریست که جنبه دموستیک وتزیینی پیداکرده است
      ابرهای همه عالم شب و روز
      دردلم‌میگریند
      انظارخبری نیست مرا
      حق یارشما
      سخن در این مقال پایان ندارد
      سپاس مجدد از بذل توجه تان
      بانوی گرامی

      • مینا یارعلی زاده

        اردیبهشت 21, 1399

        درودی مجدد شاعر ارجمند

        به به بسیار عالی ، اندیشه های نیک شما را خواندم و اگر ملاحظه نموده باشید، به طور کلی سخن در ارتباط با شعر اجتماعی بود و نه اختصاصا سروده ی ناب و ستودنی شما گرامی که شعر و قلمتان را ستوده ام،
        لیک بهتر از من شما می دانید، ما در زمانه ای هستیم که همت شاعری باید آیینه ی حالش باشد و راهگشای آینده حرف من اینست یک “پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانست” امیدبخشی را با دروغگویی هم تراز نمودید که درست نیست بنده خود سپیدهایی بسیار تلخ هم نوشته ام و درمقابل نیز…می دانم که سخن از هرچه بگوییم ناخوداگاه همان را خواسته ایم، قدرت کلمه حرف اول را میزند کلام، انرژی اش را از کائنات می گیرد وقتی در شبی باشیم بی امید روز و حتی نخواستن اش و مدام گفتن اینکه اکنون شب است و این شب را پایان نیست هیچ خیری در بر ندارد
        سخن من این بود و نه قلمی صرفا فانتزی حال چه شعر باشد چه نظم و نه شعری که از شدت درد، مخاطبی را بیازارد میتوان دردی را با صورتی گوارا نیز عرضه نمود و این وسط رسالت یک قلم که جامعه را می سراید بهبود حال آن باید باشد و نه صرفا گفتن چیزهایی که دیگر ملکه ی پیرو جوان شده که همه، آن کاستیهای موجود و بدی ها را با پوست و استخوان درک نموده اند

        در خاتمه ی سخن این سپیدم تقدیم به شما شاعر نیک اندیش و فرهیخته
        با احترام؛

        «پیوندِ پُر ثمر»
        چه بغض‌ها که
        در گلو داشتیم؛
        تَرَک نخورْد
        انار دلِ تنگمان
        صبورانه
        در خود شکست
        بَغلِ سینه
        خدا نشسته بود
        در سرخی رگ‌های «بودن»مان
        خون گریه می کرد
        ما دست‌هایمان را
        گم نکردیم
        در بوستان پاک «دوستی» کاشتیم
        در عمق آرزوهای بی‌ثمر
        پاهایمان گم نشد
        ریشه دواندیم تا مهر
        پیوند زدیم به نهال دل
        میوه داد صبر
        بر جان‌های برحق‌مان
        هیچ تبری معتبر نبود
        ما به زخم‌هایمان
        خندیدیم
        خدا در لبخندهایمان
        آفتابی بود…

        ✒مینا_یارعلیزاده

        در پناه مهر
        پاینده و پیروز

        • کامبیز شادلو

          اردیبهشت 21, 1399

          بادرود وسپاس مجدد ازبذل توجه شمابانوی فرهیخته
          وهم چنین مزیدامتنان ازشعربسیارزیبای شماواهدای آن که بنده را لایق دانستید
          البته در قسمت اعظم سخنان شمابانوی گرامی اتفاق نظردارم
          بدیهی ست که یک شاعربطورخاص ویک اندیشمندبطورعام امیدرانفی نمی کند.
          بقول ملای روم:
          کوی نومیدی مرو امیدهاست
          سوی تاریکی مروخورشیدهاست
          وهم چنین قدرت اعجازآمیز«کلمه»درساختن جهانی نووانسانی نوتر که کلادرفرازی غنی و برترین هستی ؛خود یک «کلمه »است
          توجه به این نکته ضروریست که شاعرواندیشمندی که عاشق «امید» و
          «حیات»است باآگاهی عمیق درفقدارزشهای متعالی مذکورازآنجاکه باشعورمطلق کائنات در ارتباط است
          دچاربیتابیهای بی زمانی گشته ودرپرتوشعورنبوت «کلمه»ازوجودش به جوشش درآمده وسیلان خواهدکرد
          بقول شاملو:
          کشتگان(مردگان) پارسال عاشق ترین زندگان بودند
          همین شاعراست که فریادبرمی آورد:
          ای دریغا که فقرچه به آسانی احتضارفضیلت است
          شاعرعاشق حیات وزندگی وطراوت وفضیلت است
          وتاانسان وجامعه ای دچارفقرباشندوغم نان داشته باشند به تکامل وتعالی وجودی نخواهند رسید
          البته که درد؛محسوس قلمروعموم
          است واین راانکاری نیست
          واین که شاعرواندیشمندباجادوی کلمه آنرا به رقص درمیاوردبیانگردردی عمیق تردروجودمتعالی شاعراست
          وبازملای روم:
          پس بدان این اصل را ای اصل جو
          هرکه رادرداست او برده است بو
          هرکه او پردردترآگاه تر
          هرکه اوهشیارتررخ زردتر
          گویا تاریخ درپی تکرار«چرخه هاوادواروسیکلهای تراژیک»خویش است
          هم نواباشمابانوی گرامی به فردایی روشن و نورانی وپرازحیات امیدی وافردارم
          که آغازنوروانجام نیزنوربود
          وهستی هازنورش درظهوربود
          وسروده ای کوتاه تقدیم به اندیشه متعالی ووجودمتعالی ترشمابزرگوار:
          ومن دوباره طلوع خواهم کرد
          باشعرواژگانی سرخ
          درسرزمینم
          که با گر گرفتن آتش خرمن
          وبارش حزن زمین
          صدای انسان رابه فریادنشسته اند
          درفصلی که بهار
          جامه یی سبزبرتن ندارد
          ودرخاتمه پیام امید به سرزمینم
          همراه باسیف الدین محمدفرغانی
          آزاداندیش قرن هفتم خطاب به
          شب پرستان همه اعصار:
          « مرگ برزمان شمانیزبگذرد
          هم رونق زمان شمانیزبگذرد
          آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
          هم بردهان وحلق شمانیزبگذرد
          آن سوارکه اسب داشت غبارش فرونشست
          گردسم خران شمانیزبگذرد
          چون نوبت ازکسان به شماناکسان رسید
          نوبت زناکسان شمانیزبگذرد
          در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
          عوعوسگان شمانیزبگذرد»
          باآرزوی بهترینهابرای شماوانسان وسرزمینم وبشریت.

  5. حسن مصطفایی دهنوی

    اردیبهشت 21, 1399

    درود ها
    بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
    پاینده باشید
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    • کامبیز شادلو

      اردیبهشت 21, 1399

      درود
      وسپاس ازشماعزیز بزرگوار
      که سروده حقیررالایق توجه
      دانسته اید
      حق یارشماوعزیزان🙏🙏🙏

  6. محمدعلی رضاپور

    مرداد 12, 1399

    سلام و درود تان
    جناب شادلو🌹🌹🌹

  7. محمدعلی رضاپور

    مرداد 12, 1399

    سلام و درود
    فرهیخته ی ارجمند!
    نظر به اهتمام استاد بزرگوار،
    جناب طارق خراسانی،
    بابا طارق عزیز شعر فارسی
    در معرفی شاعران برتر معاصر
    و اهمیت همیاری اعضای گرانقدر شعر پاک در این مهم و با توجه به مأموریتی که برای هرچه باشکوه تر برگزار شدن این امر به حقیر محوّل فرموده اند، از شما بزرگوار دعوت
    می شود تا در این کار مشترک، حضور جدی تری داشته باشید.
    سپاس،
    در خدمت تان هستیم در 👇
    http://sherepaak.com/227273/——-

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا