🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
6- فهم – تحلیل و انطباق شعر
با تو به خرابات اگر گویم راز
به زانکه کنم بی تو به محراب نماز
ای اول وای آخر خلقان همه تو
خواهی تو مرا بسوز و خواهی بنواز
خیام نیشابوری
بیت اول:
«تو» در اینجا معنایی فراتر از دوم شخص مفرد دارد آن کدام
«تو» است که با او میتوان راز سر به مهر گفت ؟!
آیا براستی این «تو» زمانی و مکانی و در
تجسم مادی و هیئت جسمانی هست
که با او به راحتی به بیان راز نشست
و آن هم در خرابات و آن هم چه رازی؟!
و آیا برای همه حضور دارد؟
در ترمینولوژی بعضی از واژگان بر اثر
کثرت استعمال و در شرایط تاریخی و
فرهنگی متفاوت دچار دگردیسی لفظی
و معنایی شده اند
«خرابات» از آن جمله است. خرابات در ابتدا «خورآبه » بوده است یعنی خانه
و خاستگاه خورشید که متاثر از میترائیسم و کیش مهرپرستی در ایران باستان بوده است همانند «گرمابه»
به مفهوم جایی با آب گرم و «سردابه» به مفهوم جایی با آب سرد.
این واژه به مرور به خورآباد-خورآبات و سپس به خرابات تغییر لفظ و حتی
معنا داده است
حافظ گفته است:
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
که ایهام بکار رفته در بیت مشهود است
در ایران باستان جهت ورود به «دیر» یا خانه
خورشید میبایست غسل کرد و با وجودی
پاک وارد شد تا آن حریم مقدس لوث نشود.
در قرن پنجم هجری ادبیات مغانه توسط حکیم سنایی غزنوی وارد ادبیات منظوم
فارسی گردید و استعمال آن استمرار یافت
در قرون گذشته در مقابل شهرهایی سرشار از خلایق اماکنی خارج از شهر
وجود داشته که محل تجمع افرادی بوده
که بر اثر نابهنجاریهای اجتماعی و بی
عدالتیها ی موجود از هویت انسانی خویش تهی گشته و جهت تسکین در آنجا
به لهو و لعب میپرداختند. این امکنه نیز
بدلیل هشیار نبودن ساکنین آن و مسئله دار بودن آنان نسبت به سنتهای اخلاقی
در نظر اهل شهر و آبادی که خود را تابع و مبادی نظامات اجتماعی و سنن اخلاقی و عرفی معمول میدانستند خرابات نامیده میشد.
حافظ:
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات مپرسید که هشیار کجاست
در جهان بینی عرفانی خرابات به عنوان
عالم ملکوت در مقابل عالم ملک و خاکی
موجودات بکار گرفته است در این تشبیه
رمزی باریک نهفته است
خرابات در این بینش خراب شدن سالک
از تعینات و تشخصات وجودی و کثرات اعتباری است تا با دست یافتن به رهایی_ سالک به رستگاری و فنای حق رسد
شبستری در گلشن راز:
خراباتی خراب اندر خراب است
که در صحرای او عالم سراب است
آرتیمانی در ساقینامه:
الهی به جان خراباتیان
کزین تهمت هستی ام وارهان
حافظ در غزلیات:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
عطار در دیوان:
خراباتیست بیرون از دو عالم
دو عالم در بر آن همچو خواب است
مولانا در دیوان کبیر:
صد زهره ز اسرار به آواز درآمد
کز ابر برآی ای مه تابان خرابات
جامی در دیوان:
از خرابات نشینان چه نشان می طلبی
بی نشان ناشده زیشان نتوان یافت نشان
و
شبستری در گلشن راز:
خراباتی شدن از خود رهاییست
خودی کفر است ور خود پارساییست
در مصرع دوم بیت اول واژه ترکیبی «بی تو» در تناسب و جناس با همان «تو»ی بیت اول است
«محراب» از مصدر «حرب» به مفهوم جنگ
میباشد محراب در باب افعال اشاره
به مکان حرب و جنگ دارد جنگ با چه کسی؟!
جنگ با نفس و تعینات اعتباری وجود
که انسان را در مدار چذب و انجذابات
فریبندگی های دنیا قرار داده و او را از
فطرت پاک و نخستین خویش دور میسازد
در مکان پاکی که با ایستادن در آن مقام
در برابر آن «تو» یی که حضور دارد انسان
به تجدید عهد خویش با او و نبرد با هر چه
غیر «او» ست میپردازد
نماز سمبل پرستش و نیایش در دین
در قالب تواضع و تسلیم وجودی و سجده
بر خاک خشیت و اقرار به حضور باقی
همان «تو» و فنای خویش دارد
اقامه نماز اقامه انسان و مستقیم شدن اوست
استفاده از واژه اقیموالصلوت در قرآن به
جای اقره الصلوت همین مقصود را میرساند. باید در ابتدا اقامه کرد ایستاد
در محضر و حریم حق مقیم شد و آنگه خواند و قرائت و طلب کرد و به خاک عبودیت سر بر سجده خاک نهاد.
ادامه دارد…
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):
مهر 23, 1399
درود بر شما
پاسخ
بستن فرم