🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پیرامون شعر (۲)

(ثبت: 246950) فروردین 22, 1401 
پیرامون شعر (۲)

درس دوم

(معجزه ی یک مصرع)

در درس اول مقدماتی را توضیح دادم خدمت دوستان . حالا برای اینکه اهمیت برخی پارامترها برایتان روشن شود ، موضوعی را پیش می کشم :

۱- اول در مورد ” مُغ ” بگویم . ایرانیها از زمانهای بسیار دور پیرو روحانیان و معلمان میترایی بودند و به انها مغ ( یا موس یا مَز ) می گفتند . و در مزگت ( که بعدها مسجد شد ) به خدمت آنها رفته و کسب فیض می نمودند . بعدها هم که زرتشت و عیسا ظهور کردند ، ما دین آنها را هم میتراییزه کردیم . یعنی آموزه ها و مفاهیمی مثل بهشت و جهنم / خالق یکتا / ظهور منجی / ۱۲ نفر یاری دهنده / شام آخر / صلیب / احترام به مظاهر طبیعت و … را وارد دین آنها کردیم . ( یا آنها از ما تقلید نمودند ) حتا تشیع نیز نوعی برداشت میترایی از آموزه های اسلام بود .

اما در مقابل یک‌ گروه دیگر هم بودند و آن علما و انبیای یهود که البته این بحثی ست طولانی و در آینده بیشتر باز خواهم کرد . همین مقدار بدانید که این دو گروه ، همیشه با هم تقابل داشتند . و حتا زمان هخامنشیان که بازوی نظامی یهود بودند ، تبلیغات علیه مغ ها زیاد شد و هرچه در تاریخ ما منفور است به شکلی با مغ مرتبطش کردند . در مقابل شاعران و دانشمندان ایرانی که همچنان به خاک و آیین خود وفادار بودند ، با تقدیس کلمه ی مغ به آخوندیسم جدید ، دهن کجی می کردند . تا آنجا که در ادبیات ما “پیر مُغان” ، شخصیتی نیمه الهی و تابو پیدا کرد و در هاله ای از تقدیس و تهذیب قرار گرفت .

۲- مِی یا شراب در ادبیات ما برخلاف شرع ، نکوهیده نیست . بلکه اغلب از آن تعابیر و برداشتهای انتزاعی کردند . می انگور در کتب و رسالات شرع جزو نجاسات شمرده می شد . و از آن باید دوری می کردند . این دقیقا مطابق با قانون یهود و برخلاف قانون میترا بود . زیرا در نزد میتراییان شراب ( هوم ) مایعی مقدس بود که خوردن آن جزو مناسک مذهبی به شمار می رفت . البته آنها نیز زیاده روی و بیگاه خوردن آن را توصیه نمی کردند .

۳- سجاده ، عموما وسیله ای بود که بر آن سجده می کردند . از پوست یا پارچه یا نی یا لیف خرما و چوب و .. درست می شد . سجاده نماد پاکی بود و همیشه تمیز و پاکیزه نگهداری می شد و اغلب معطر به عطر و گلاب و کافور بود . و مزین به نامهای نیکوی خداوند و اقارب الهی . کثیف کردن سجاده به هیچ روی پذیرفته نبود و از این رو در همه ی خانه ها محلی مرتفع و صندوقی امن برای نگهداری آن وجود داشت . و از دسترس اطفال دور بود . حتا با جامه های دیگر هم شسته نمی شد و شستن سجاده را جداگانه و سفارشی انجام می دادند .

۴- سالِک ( بر وزن عاقل ) به پیروان طریقت گفته می شد که برای رسیدن به مقام عرفانی باید مراحلی سخت را طی کنند . در کتاب “منطق الطیر” به شکلی نمادین شرح آن آمده و عارفان برای رسیدن به آن‌ جایگاه باید به پیر خود سر سپرده و به حرفش گوش می کردند . بحث ولایت ( که مورد سوءاستفاده هم قرار گرفت ) از اصول اولیه ی طریقت است . که ریشه در دین میترایی ایرانیان دارد . حتا در قرآن هم این بحث در داستان موسا و خضر منعکس شده و اهمیت ” تابعیت بی چون چرا از ولی ” را می نمایاند . ( در اینجا مقصود تایید یا نقد این باور نیست ) سالک باید بی هیچ پرسشی ، اوامر پیر را اطاعت کند . زیرا او بهتر از هرکسی به صلاح شاگرد خود آگاه است و قبلا این منازل و ایستگاهها ( منظور منازل هفت گانه ی عرفان است : طلب / عشق / استغفار / معرفت / حیرت / تجرید / فنا ) را طی کرده و راه و چاه و ملزومات و خطرات آنها را نیک‌ می داند. البته اهمیت لیدر در امورات دیگر مبرهن است . مثل تیمهای ورزشی ، خیزشهای اجتماعی و کلاسهای آموزشی و … اما در بحث عرفان معتقدند سالک حق نقد و پرسش از پیر را ندارد . همچنانکه موسا به علت اعتراض به کارهای خضر که ظاهری خلاف و غلط انداز داشتند از دریافت تعالیم لدنی ( علم مخصوص ) محروم شد .

…………

حالا آنچه گفت همه خلاصه بود وگرنه شرح مغ و می و سلوک و .. بسیار طولانی ست و یک کتابخانه ی کامل را باید خواند و نوشت تا تمام گوشه های معرفتی آنها مشخص گردد . ولی حافظ تمام این حرفها را در یک مصرع بیان کرده :

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

و در ادامه :

که سالک را خبر نبوَد ز راه و رسم منزلها

…….
امیدوارم جان مطلب را گرفته باشید . و اینکه شعر به واقع معجزت کلام آدمیزاد است که شرحی مفصل را مختصر می کند و عصاره ی هزار دریا را در پیاله ای جای می دهد . شعر جای حشو و توضیح نیست . بلکه این شارحان هستند که بایستی معانی خفته در شعر را باز کنند .‌ شاعر مکلف به توضیح و تفصیل نیست .

البته چه جان مطلب را گرفته باشید و چه نگرفته باشید ، در احساس بنده تفاوتی نمی کند . چون مانا شما را هرجور که هستید ، تک به تک دوست دارد . 😘😘

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. سارا رحیمی

    فروردین 25, 1401

    درودها بر جناب مانا
    چون همیشه قلمی پراز تجربه ودانش
    ماندگار قلم شما
    🌸🌸🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا