🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در آرزوی داشتن یک‌جمال

(ثبت: 267544) بهمن 16, 1402 
در آرزوی داشتن یک‌جمال

 

قدیما‌تو اصفهان ی کارگر داشتیم که خیلی می فهمید.
بچه شیراز و اسمش جمال بود، از شیراز کوبیده بود آمده بود اصفهان برای کارگری
اوایل ملات سیمان درست میکردو میبرد وَردست اوستا تا دیواری چیزی علم کنند،
با جَنم بودوزنگ
بعد ۴ ماه شد همه کاره ساختمان ما:
حضورو غیاب میکرد آمار وسایل و ابزارهای کارگاه را داشت سفارش مصالح میداد خلاصه همه چیز با جمال بود.
قشنگ حرف میزد.
دایره لغات وسیعی داشت.
تُن صداشم خوب بود، اما مهمترین خاصیتش همان بود که گفتم خیلی قشنگ حرف میزد.
یکبار کارگرمغنی مان که اسمش قاسم بود رفت تو ی چاه۶ متری که خودش کنده بود که یهویی خاکها آوار شد رو سرش
جمال هم پرید به پدرم خبرداد.
جمال خودش زنگ زد به اورژانس و آتش نشانی و گفت کارگرمون مونده زیر آوار
و خیلی خلاصه توضیح دادمغنی مان دو تا دختر داره و خودشم کارت شناسایی وشناسنامه نداره
اگه براش اتفاقی بیفته و بمیره دست یتیماش به هیچ جا بند نیست…
بعدم جمال رفت سر چاه تا کمک کنه،
برای پس زدن خاکها ،
خاک که نبودگِل رُس بودو برف یخ زده
تا آتش نشانی و اورژانس بیاد با تلاش زیاد رسیدند به سر مغنی که هنوز زنده بود
نیروی اورژانس یک ماسک اکسیژن زد رو دهن قاسم‌ و
ماموران آتش نشانی هم میگفتند۴ ساعتی طول میکشه تا برسند به مچ پای اونو بکشندش بیرون
همون چاهی که مغنی دوساعته تنهایی کنده بود.
بعد هم شروع کردند
حالا همه بودند
آتش نشانی اورژانش ، پرستار، چایی گرم، و پدرمم بود
فقط امید نبود.
مغنی سردش بود و ناامید از نجات.
اونموقع یهو دیدیم جمال رفته روی برفا کنار مغنی خوابیده و براش حرف میزنه،
حرف که نه لاکردار نقاشی میکرد.
جمال میخواست آسمون ابری، زمستون و دم غروب را آفتابی کنه،
و بهش امید بده،
همه میدونستن خاک رُس و آب و برف و اون سرما و سه چهار ساعت چقدر سرده میشه مخصوصا که لای گِل باشی،
اما جمال کارش را خوب بلد بود.
جمال خوب میدونست که کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدنداگر درست مصرفشان کنند.
جمال ۴ ساعت کنار مغنی ماند و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دورو برش را برایش رنگ کرد.
آبی ، قرمز، سبز…
جمال امید را آرام آرام زیر پوستش تزریق میکرد
۴ ساعت تمام مغنی طاقت آوردو زنده ماند البته به لطف خدا و همت جمال،
آدمها همه در زندگی یک جمال میخواهند برای خودشان.
زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست یکی باید

به دروغ هم شده رنگ بپاشه رو این همه ابر خاکستری و ناامیدی .
رمز زنده موندن زیر آوار زندگی ، کنار این همه آدمای دورنگ،…
فقط کلمات هستند و بس…
فقط باید جمال زندگی را پیدا کرد…
کلمات را قبل از انقضا
درست مصرف کرد…
چرا که میتونه قشنگ ترین و زیباترین فصل زندگی هر آدمی باشه
فقط این وسط
یکی باید

به دروغ هم شده رنگ بپاشه رو این همه ابر خاکستری و ناامیدی .
رمز زنده موندن زیر آوار زندگی ، کنار این همه آدمای دورنگ،…
فقط کلمات هستند و بس…
فقط باید جمال زندگی را پیدا کرد…
کلمات را قبل از انقضا
درست مصرف کرد…
چرا که میتونه قشنگ ترین و زیباترین فصل زندگی هر آدمی باشه.

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا