🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نمی شود جز به روشنایی به رویِ آئینه در گشودن
که هیچ انسان در اوجِ ظلمت نبرده حظ از نظر گشودن
نمی دهد جز طلایه داریِ نورِ ایمان شکوفه وقتی
به رویِ صبح از تبسّمی می توان دری چون سحر گشودن
چه حاصلت از طلوعِ خورشید اگر ز دست تو بر نیاید
هر آینه پلکِ چشمِ حیرت شبیهِ آئینه بر گشودن
مگر که بی پُر فراغبالی چه شوق پروازت است در دل؟
نبسته طرفی پرنده ای در قفس ز سعیی به پر گشودن
شکفتنی پر لطافت ارزانی ات شود، تحفه ای دمادم
اگر چو مینایِ غنچه ات در سر است یک جرعه سر گشودن
از آدمیت اگر که قالب تو را تهی شد بدان که بی شک
وبالِ خاطر چو سنگِ آتش نداری از بالِ شر گشودن
اگر زمانی شود نصیبت وفورِ نعمت به لطف ایزد
زیان ندارد زُلال و زیبا زبان به شُکرِ شِکَر گشودن
بطالت است آنچه باید انسان گریزد از آن به هوشمندی
کسی تواند بهشت را در مگر به عمری هدر گشودن؟
علاجِ دردت اگر مقدّر نباشد، آری به سعی واهی
زبان همانند نی نباید به ناله ای شعله ور گشودن
دماغ پروده باشد انسان اگر، میسّر همیشه باشد
دریچه ای رو بروی گلشن چرا نه با شعر تر گشودن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
شهریور 24, 1399
سلام استاد
بسیار عالی و بی نظیر
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏❤️🌿
پاسخ
شهریور 24, 1399
سلام و دروود خدمت شما آقای حاج محمدی عزیز
بسیار زیبا سرودید
لذت بردم
زنده باشید و برقرار
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 24, 1399
سلام و عرض ارادت محضرتان استاد حاج محمدی عزیز
عالی و دل انگیز سرودید
لذت بردم از شعر پاکتان
زنده باشید به مهر
درود ها
💐💐💐
پاسخ
شهریور 24, 1399
درود بر شما
زیباست
قلمتان سبز🌸
پاسخ
شهریور 24, 1399
سلام و درود و ارادت
بر شاعری که اوزان سنگین در پنجه ی ذوقش فرمانبردار ند. 🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم