🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 از 《حذف ناشیانه》تا 《حذف فنّیِ》فعل در شعر

(ثبت: 259052) اردیبهشت 9, 1402 
از 《حذف ناشیانه》تا 《حذف فنّیِ》فعل در شعر

《حذف و انسجام در زبان‌شناسی》
عبدالقاهر جرجانی در مورد عنصر حذف می‌گوید: حذف شیوه و سبکی دقیق و پیچیده است و آن موضوع عجیبی شبیه سحر و جادو است زیرا در آن 《نیاوردن》را فصیح‌تر و رساتر از《آوردن》 می‌بینی.
باید توجه داشت که 《عنصر حذف》باید یکی از ابزارهای انسجامِ و استحکام و حُسنِ تالیف سخن، باشد.  و درست از همین روست که در زمینه‌های مختلف از جمله نحو، بلاغت و زبان مورد توجه قرار می‌گیرد.
حذف اگر از نوع نحوی باشد انسجام بخشی آن به سخن منوط به قواعد نحوی و اگر از  نوع بلاغی باشد، انسجام‌بخشی‌اش به سخن منوط به داشتن اهداف بلاغی و رعایت شگردهای خاص بلاغی است.
حذف زبانی بین دو جمله یا بیشتر با هدف خلق ارتباط پدید می‌آید و در نهایت بایستی موجب هماهنگی و انسجام در متن شود و این موضوعی است که نخستین بار توسط 《مایکل هلیدی》زبان شناس بریتانیایی مطرح شد. بنابر این حذف یک رابطه‌ی درون متنی است و نه‌تنها نباید خللی در بافت و معنی متن ایجاد کند بلکه باید روانی و انسجام متن را در پی داشته باشد.
غفلت از این نکته {{که حذف باید عامل انسجام سخن و حُسن و قوّتِ تالیف آن باشد و نه از هم‌گسیختگی و ضعف تالیف آن}} علّت اساسی حذف‌های ناشیانه در آثار برخی شاعران است که گمان می‌کنند چون حافظ در فلان مورد_ البته به زعم نادرست آنان_ اقدام به حذف مثلا فعل در بیتی یا مصرعی کرده‌است و یا چون در جملات دعائیه سخنوران به حذف فعلی مبادرت ورزیده‌اند، پس ما هم می‌توانیم هر کجا و به هر نحوی که باب میلمان بود، فعلی را حذف کنیم!!!
《ایجاز》در کنار 《اطناب》 یکی از مهمترین مباحث علم معانی است
در بیان اهمیت مبحث 《ایجاز 》 و در مقابل آن《اطناب》 همین بس که عده‌ای از بلاغیون، بلاغت را در شناخت موارد کاربرد هنرمندانه‌ی 《ایجاز  و اطناب》در كلام خلاصه كرده‌اند.
انواع ايجاز
ایجاز را در علم معانی به دو نوع تقسیم کرده‌اند:
۱- ايجاز قصر:
ايجازي است كه در آن از اركان جمله، چيزي محذوف نيست ولي خود جمله بگونه‌اي است كه مفاهيم بسياري از كلمات اندكش فهميده میشود. بدین ترتیب متکلّم مطلب مفصلی را بدون تکلّف در حداقل الفاظ ممکن بیان کند.
در اینگونه ایحاز هیچکدام از ارکان جمله محذوف نیست، اما خود جمله به گونه‌ای بیان شده است که از اندک جمله‌ای، معانی فراوانی دریافت میشود
وه چه بیگانه گذشتی، نه کلامی، نه سلامی
نه نگاهی، به نویدی، نه امیدی به پیامی
می‌بینیم که در این بیت شاعر در مصرع اول از ذکر کردن فعل خودداری کرده و این عدم بیان فعل به دلیل حذف نیست بلکه سیاق سخن به گونه‌ای است که بدون حذف فعل منظور خود را به مخاطبان می‌رساند.
در بیت زیر نیز چنین موردی مشاهده میشود:
گرچه افروختم و سوختم و دود شدم
شکوه از دست تو هرگز به زبانم نرسید
در اینجا هم شاعر در مصرع اول از سه جمله استفاده کرده و معانی بسیاری را فقط با ذکر سه فعل بیان کرده و باز هم حذفی صورت نگرفته است.
۲- ایجازِ حذف، که با حذف قسمتی از کلام محقق میشود بی‌آنکه در فهم  کلام خلل ایجاد کند:
روشنایی بخش چشم آرزو
خنده‌ی صبح بـهـارانی هنوز

در مشام جان به دشت یادها
باد صبح و بوی بارانی هنوز
(شفیعی کدکنی)
که عبارت《در نگاه من》حذف شده است.
و یا در بیت زیر:
رفتم و دیدم که آبی آسمان
رنگ دیگر داشت، رنگی شادمان
در اینجا هم واژه《آسمان》 و 《داشت》 حذف گشته است.
حضرت سعدی درابیات زیر از ایجاز قصر بهره جسته است:
نه در مهد نیروی حالت نبود؟
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
ساختار اصلی این بیت در واقع چیزی شبیه این عبارت است:
《ای فرزند قدر ناشناس فراموشکار، آیا یادت رفته که در خردی و در گهواره از شدت ناتوانی و رنجوری نمی‌توانستی حتی مگس مزاحمی را از خودت دور سازی و برای راندن آن مگس به منی که مادرت هستم، محتاج بودی و چشمت به دست من بود؟》
اما سعدی با مهارتی مثال زدنی سخن را به موجزترین صورت ممکن در قالب الفاظ کمتر پیش روی مخاطب خویش قرار میدهد. چنانکه میبینیم الفاظ بکار گرفته شده در این بیت می‌توانست بیشتر از آنچه سعدی سروده است، باشد.
در ایجاز قصر معمولا ً بسامد فعل بالاست زیرا متکلم یا نویسنده باید مطلب مفصّل یا تقریبا مفصّلی را بدون تکلّف در حداقل الفاظ ممکن بیان کند، از این رو ایجاز قصر را میتوان شرح  و بسط داد که این شرح و بسط دادن به شیوه‌های مختلفی  صورت می‌پذیرد. از روش‌های رایج برای تحقق ایجاز قصر میتوان به این موارد اشاره کرد:
الف:بهره جستن از برخی از صنایع ادبی نظیر تلمیح و مثل و استعاره و…
ب: استفاده از شگردهای دستوری نظیر بکارگیری شبه جمله ج: بکارگیری انواع 《که》 و《به》 و 《واو》 و 《ی》 و… در کلام
د: به کاربردن انواع اضافه نظیر اضافه استعاری و تشبیهی و اقترانی و…

{{ایجاز حذف}}:
این گونه ایجاز، خودداري از ذكـر بخشی از كلام 《با هدف بلاغی خاصي》 با وجود قرينه‌ی لفظي و يا معنوي است.
نقش حذف و ذکر عناصر جمله در بلاغت کلام در میان زبان شناسانِ نقشگرا به ویژه هلیدی از اهمیت
بالایی برخوردار است. هلیدی شیوۀ حذف اجزاء جمله را دریچه‌ای برای خلق اغراض بلاغی و عامل انسجام و پیوستگی متن معرفی می‌کند
وجود انسجام در متن یک اثر، منوط به رعایت مباحث مختلف دستوری و بلاغی است.

حذف به قرینۀ لفظی برای حفظ ایجاز در کلام و عدم تکرار و حشو در متن رخ می‌دهد. و پر واضح است که این امر جزوی از شیوە‌ی معمول شاعران در ایجاز و پرهیز از اطناب است.

حذف فعل به قرینۀ معنوی، کلام را به زبانی عامیانه بدل میسازد و یافتن فعل محذوف به تسلط کامل مخاطب به زبان مورد نظر وابسته است. اما گاه حذف افعال به قرینە‌ی معنوی به تردید و کژفهمی‌هایی منجر میگردد چرا که ذکر مستقیم فعل در برخی موارد به دلیل عدم وجود
قرینۀ لفظی، ضروری به نظر می‌رسد. حذف به قرینۀ معنوی از سوی شاعر 《می‌بایست آگاهانه صورت پذیرد》. چرا که فرآیند قرینه‌یابی از سوی مخاطب در چنین حذفیاتی با دشواری‌هایی همراه خواهد بود.
از همین روی حذف فعل به قرینە‌ی معنوی، باید  زمانی رخ دهد که فعل حذف شده برای مخاطبان زودیاب باشد‌.
به کاخ اندرون بت ، به مجلس بهار
در ایوان نگار و ، به میدان سوار

مهش مشک  سای و شکر می فروش
دور نرگس کمانش ،دو گل درع پوش
اسدی توسی

وُز آنجا بیامد بنزدیک شاه
دو دیده پر از خون و دل کینه‌خواه
فردوسی

در دستور سنّتي حذف كلمه را در جمله به سه دسته تقسيم كرده‌اند:
الف: حذف بنا بر عرف زبان در دعا و نفرين، اصطلاحات نظامي، ورزشـي و علائم رانندگی ضرب المثل‌ها و جمله‌های تعجب.
ب: حذف به قرينه‌ی لفظی
ج: حذف به قرینه‌ی معنوی
برخی علمای دستور جمله‌ها را به دو گروه 《كاسته》 و 《ناكاسته》 تقسيم می‌كنـند. و جمله‌ی كاسته را جمله‌ای مي‌دانند كه يكي از اجزاي آن حذف شده باشد. از نظر اینان مهمتـرين نوع جمله‌هاي كاسته، آنهايي هستند كه فعلشان حذف می‌شود و ايـن امر بيشتر در جمله‌هايي صورت مي‌گيرد كه بر دعا و احساس دلالت مي‌كنند. درجه‌ی رسايي سخن و  كثرت استعمال از جمله علّت‌های حذف برخي از كلمات در نظر این گروه است.
{{حذفِ ساختاری در دستور جديد}}
اینگونه حذف به سه قرينه‌ی
الف: لفظی
ب:حضوری
ج: ذهنی‌وابسته
صورت می‌پذیرد. اگر حذف براي پرهيز از تكرار باشد، به قرينه‌ی لفظی و اگر مطلب مسبوق به سابقه باشد و شنونده از سياق سخن به بخش حذف شده پي ببرد،
به قرينه‌ی ذهنی است. نوعي ديگر از حذف با قرينه‌ی حضوری صورت می‌گيرد.بي‌اهميتی هريك از اجزاي جمله نيز می‌تواند باعث حذف آن شود. بـه عقيده‌ی وحيديان كاميار اصولاً اين حذفها در روساخت جمله و با توجه به ژرف ساخت آن انجام مي‌گيرد.
{{حذفِ نقش‌گرا در دستور جديد}}:
هاليدي حذف را پديده‌اي نحوی و وسيله‌اي براي اجتناب از حشو می‌داند.  به عبارت ديگر، حذف همان ناگفته گذاشتن يك يا چند عنصر است. او حذف را از نظر محلّ وقوع آن به سه دسته تقسيم كرده:
الف: حذف در گروه اسمي
ب: حذف در گروه فعلي
ج: حذف در جمله
{{حذف فعل}}
《شارل بودلر》 فعل را الهه‌ی حركت می‌پندارد كه جمله را به حركت وامـي‌دارد با اين حال، گاهي شاعران با حذف فعل‌ها به قرينه‌ی لفظي يا معنوي، شعر را به سمت ايجاز می‌كشانند. حذف فعل نزد شاعران پست مدرن بيش از همه‌ی گونه‌هاي حذف رواج دارد. مثل:
با احتياط حمل شود كه شكستني …
يكهو جرينگ بغض كسي در گلو شكست
در این بیت:
با توجه به قرينه‌ی«با احتياط حمل شود»، حذف فعلِ «است»، در مصراع اول قابل پيش‌بيني است و كلمات «جرينگ و شكستن بغض در گلو»، تصويرسازي در شعر را شدّت بخشیده است.
در بيت زير:
افسرده مي‌شوی و سراغ طناب دار…
ای واي سرنوشت خودت را چه بد رقم…
حذف فعل «مي‌روي» در مصراع اول و «مي‌زني» در مصـراع دوم قابل حدس بوده و در ساختار زباني و انتقال پيام اختلال ايجاد نمي‌كند و نشان دهنده‌ی افسردگي و شتاب براي رفتن به سوي طناب دار نيز است. از طرفی، چون به دار آويختن و خودكشی از لحاظ ديني، ممنوع است و قرينه‌هـاي «اي واي» و «چه بد رقم»دلالتهايي هستند كه بر ناپسندي و تحذير خودكشي دلالت دارند، شاعر با حذف اين كلمات به حذف خود كشي در زندگي مي‌انديشد يعني چون «نبايد سراغ طناب دار رفت»،
فعل «رفتن» را نمي‌آورد و چون «نبايد سرنوشت خود را بد رقم زد»، فعل «زدن» را حذف مي‌كند و اين حذفها از نگاه معناشناختي، هنري و زيباست.
{{ کارکرد های بلاغی حذف فعل}}:
الف: حذف فعل، تمهيدي براي تعليق معنا
تعليق حالتي است توأم با بلاتكليفي و انتظار كه خواننده يا بيننده‌ی اثر به دليل اشتياق به آگاهي از پايان ماجرا بدان دچار مي‌شود.
بدیهی است که كنجكاوي خواننده براي گرهگشايی تعليق منجر به نوعي سفيدخوانی و باز توليد معنا مي‌شود. و چه بسا ممكن است چندين حالت و معنا را براي پايان يك تعليق در نظر بگيرد. پس خواننده با اتّكا به تعليق می‌تواند با در نظر گرفتن چندين معنا، هرگونـه قطعيت معنايي را نفي كند.
2 .ايجاز حذف: ايجازي است كه با حذف جزئی از اجزاء كلام به قرینه لفظی یا معنوی صورت گرفته باشد. و یکی از شگردهایی است که سخنور به یاری آن، سخن خود
را فشرده و کوتاه می‌سازد. سخنوران چیره‌‌دست، گاه لفظ یا الفاظی را اگرچه  یکی از اجزای عمده باشد از کلام حذف می‌کنند و این در موقعی است که:
اولا:  بتوان به وسیله‌ی یکی از قرائن و امارات سامع را بر محذوف آگاه ساخت
ثانیا: نکته‌ای ادبی در نظر باشد که آن نکته  مقتضی حذف و عدول از اصل گردد. بنابراین حذف مشروط به دو شرط است:
الف: بودن قرینه‌ای که دلالت بر محذوف کند
ب:  بودن غرضی از اغراض بلاغی که حذفش را بر ذکرش ترجیح دهد.
بیت زیر نمونه‌ای از ایجاز حذف در بوستان سعدی است:
که در سینه پیکان تیر تتار
به از نُقل مأکول ناسازگار
یعنی:
[به او گفت] که اگر در سینه پیکان تیر تتار فرو رفته باشدحمل درد آن زخم به است از نُقل مأکول ناسازگار
و یا:
بفرمود و جستند و بستند سخت
به خواری فکندند در پای تخت
که در اصل ساختار کلام اینگونه بوده است:
بفرمود و [آن شخص را]جستند و [آن شخص را]بستند سخت و [او را]به خواری فکندند  در پای تخت.
حذف مسند
《حذف مسند》 یکی از حالت‌های مسند در باب 《احوال مسند》 در علم معانی است. وجود مسند در جمله ضروری است، اما گاه بواسطه وجود قرینه‌ای لفظی یا معنوی در
جمله، مسند را حذف می‌کنند. دانشمندان بلاغی بر این باورند که حذف مسند از نظر بلاغی دارای اغراضی است از جمله اینکه:
الف: گاه به جهت پرهیز از تکرارِ عبث، مسند را حذف می‌کنند، مانند:
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل
که مصراع دوم در اصل چنین بوده است: که در خوبرویان چین و چگل [می‌بیند]
ب: گاه حذف مسند به جهت رعایت اختصار کلام است، مانند:
شنیدم که در مصر میری اجل
سپه تاخت بر روزگارش اجل

یعنی: شنیدم که در مصر میری اجل 《بود که》 سپه تاخت بر روزگارش اجل.
ج: گاهی در جواب سؤال کسی، مسند را حذف می‌کنند، مانند:
کسی گفت از این بنـــده‌ی بدخصال
چه خواهی؟ ادب، یـا هنـر، یـا جمـال؟
که ساختار کلام در اصل چنین بوده است:
کسی گفت از این بنده‌ی بد خصال چه خواهی؟ ادب (خواهی) یا هنر (خواهی) یا جمـال (خواهی)؟
د‌: گاه به دلیل تنگی مجال، مسند را حذف می‌کنند، مانند:
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع
یعنی: ما را ز جوع (قرار نبود). که رسیدن به قافیه و کامل شدن وزن بیت، مجال را برای آوردن مسند تنگ نموده است.

{{حذف فعل}}
مرا در سپاهان یکی یار بود
که جنگاور و شوخ و عیار بود

مدامش به خون دست و خنجر خضاب
بر آتش دل خصم از او چون کباب
سعدی
یعنی: مدامش به خون دست و خنجر خضاب 《بود》بر آتش دل خصم از او چون کباب 《بود》
نیز:
دو کس گرد دیدند و آشوب و جنگ
پراکنده نعلین و پرنده سنگ
یعنی: دو کس گرد دیدند و آشوب《دیدند》و جنگ 《دیدند》

{{دو حذف فعل رندانه از حافظ}}:
به کثرت دیده‌شده است، افرادی که در سروده‌هایشان《حذف‌های ناشیانه‌ای》که منجر به ضعف تالیف در ساختار دستوری مصرع یا بیت می‌شود، ترتیب داده‌اند، وقتی مورد انتقاد قرار می‌گیرند، در پاسخ به نقد استشهاد به ابیاتی از حافظ می‌کنند که اساسا در آنها حذفی صورت نگرفته است. مثلا به این ابیات از دیوان حافظ تمسّک می‌جویند که حضرت حافظ گفته است:

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

در حالی که آنان را که اندک فراستی در فنون و صنایع ادبی است، به خوبی آشکار است که در این دو بیت هیچ حذفی صورت نپذیرفته است، بلکه
تراکیب موجود در بیت اول از قبیل:

《زلف آشفته》 و 《خوی کرده》و 《خندان لب》 و 《مست》و《پیرهن چاک》 و 《غزل خوان》 و 《صراحی در دست》و《نرگسش عربده جوی》 و 《لبش افسوس کنان》 همه حال برای فاعل فعل 《بنشست》 در مصرع دوم‌اند
شاهد مثال دیگری از دیوان حافظ که این عدّه از سر نادانیِ مفرط به آن استناد می‌جویند این غزل از حضرت حافظ است:
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن
همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام

شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام

بزمگاهی دل نشان چون قصر فردوس برین
گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسلام

صف نشینان نیکخواه و پیشکاران باادب
دوستداران صاحب اسرار و حریفان دوستکام

باده گلرنگ تلخ تیز خوش خوار سبک
نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام

غمزه ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ
زلف جانان از برای صید دل گسترده دام

نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام

و ادّعا می‌کنند که در هشت بیت ماقبل آخر این غزلِ رندِ شیراز، حذف فعل صورت پذیرفته است. حال آنکه غزل تماما موقوف المعانی است و تنها در دو مصرع بیت آخر آن،《با هدف بلاغی خاص و با رعایت همه‌ی جوانب و شرایط حذف در جمله‌ی دعائیه فعل (باد)》حذف شده است. و اینگونه حذف با حذف‌های ناشیانه‌ای که منجر به ظهور ضعف تالیف در مصرع یا بیت می‌گردد از زمین تا آسمان متفاوت است.
امّا از جمله مواردی که حقیقتا《حذف فعل》در دیوان صورت پذیرفته است، در این دو بیت است:
۱- مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کانجا هزار نافه‌ی مُشکین به نیم جو

۲- آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه‌ی پروین به دو جو

که باز هم برای آنان که با فنون و صنایع ادبی اندک آشنایی پخته‌ای دارند، روشن است که این حذفِ فعل استادانه و رندانه در دیوان حضرت حافظ با آن قبیل حذف‌ِ فعل‌هایی که بی‌رعایت جوانب و شرایط ادبی و بلاغی صورت می‌پذیرد تفاوت آشکاری دارد.
در هر حال، فعل یکی از ارکان جمله در زبان فارسی است که به تکمیل معنای جمله کمک می‌کند. اما گاهی فعل در جمله برای جلوگیری از تکرار، ایجاز، فصاحت و روانی و اهداف بلاغی حذف می‌شود. امّا توجه داشت که حذف فعل اولا به شرط وجود قرینه، و ثانیا با انگیره و هدفِ بلاغی خاص و ارجمند، اتفاق می‌افتد. حذف بدون قرینه و بی غایت بلاغیِ ارجمند و بشکوه، نه تنها به روشنی جمله کمکی نمی‌کند، بلکه باعث ابهام و نارسایی معنای جمله و ضعف تالیف آن می‌شود.
{{ کارکرد های بلاغی حذف فعل}}:
الف: حذف فعل، تمهيدي براي تعليق معنا
تعليق حالتي است توأم با بلاتكليفي و انتظار كه خواننده يا بيننده‌ی اثر به دليل اشتياق به آگاهي از پايان ماجرا بدان دچار مي‌شود.
بدیهی است که كنجكاوي خواننده براي گرهگشايي تعليق منجر به نوعي سفيدخواني و باز توليد معنا مي‌شود. و چه بسا ممكن است چندين حالت و معنا را براي پايان يك تعليق در نظر بگيرد. پس خواننده با اتّكا به تعليق می‌تواند با در نظر گرفتن چندين معنا، هرگونه قطعيت معنايي را نفی می‌كند.
شاعر با حذف واج «ن» از آخر كلمه‌ی «باران»، قافيه ساخته است.
يك پوستر قديمي و يـك پنكه‌ی عليل
و يك مجسمه كه شكسته ست بی‌دليل
و دسته‌ای … مي‌پرم از خواب ناگهان
پوستر، مجله، پنكه و پايان پخش فيل…
شاعر در اين بيت هم ، واج «م» را از كلمه‌ی «فيلم»، اساساً براي قافيه‌سازي، حذف كـرده است.
در بيت زير شاعر با حذف واج «ت» از فعل مي‌ريخت، آن را با كلمات تاريخ و مـريخ قافيه ساخته است.
كتاب پاره‌ی كودك، علوم يا تاريخ؟
سفينه‌هاي به دنبال هيچ در مريخ
كتاب پاره‌ی كودك، جهان پاره شده
هنوز از رگ تو روي عكس خون ميریخ…
ب: 《حذف بخشي از كلمه، شيوه‌ای براي نمايشي‌كردن انديشه》
گاهي نيز نمايشي كردن انديشه‌هاي شاعرانه موجب حذف بخشی از يك كلمه يـا فعل می‌شود. قدرت تأثير تصوير هميشه از بازگويي خبر بيشتر است. شاعران پست مـدرن ايـن
ويژگي را به‌خوبي ميشناسند و بـراي ايجـاد تنـوع و تقويـت معنـا، آن را بـر خبـر مقـدم مي‌شمارند. آنها اغلب در صدد عينيت بخشي به انديشه‌هاي شاعرانه‌ی خويش هستند و در اين راه حتي از شيوه‌ی حذف عناصر جمله نيز بهره می‌برند. هر چند اين شيوه از ويژگی‌هاي بنيادين هنر سينماست اما در شعر نيز كاربرد فراواني دارد:
از آسمان فرشته‌ی غمگين سقوط كرد
از توي چاله‌هاي هوايی به عمق چاه
چيزي نمانده است به جز بال‌های خيس
چيزي نمانده است به جز چنـد تـا نگـاه
تنها صداي يك خلبان ـ نـه نمـيتـوا… ــ
تنها صداي هق هق در جعبه‌ی سياه
شاعر با حذف هجاي آخرفعل «نمي‌توانم» در حقيقت صدای بريده‌ی خلبـاني را نشان مي‌دهد كه هواپيمايش در حال سقوط است.
دارم يواش واش… كه از هوش مي ر… ر…
پيچيده توي جمجمه‌ام هي صداي دست
شاعر در اين بيت، حالت بيهوش شدن خويش را با مقطّع ادا كردن كلمات و حذف بعضي از واجها تصوير ميكند؛ به‌طوريكه در ذهن خواننده شخصي مجسم می‌شود كه چشم‌هايش را بسته و كلماتی را بريده بريده ميگويد و از هوش می‌رود
امام زاده … آقـا… قـا… اما… اما‌… زاده؟
پراید گيج به سرعت بــه راه افتــاده
زني كه روسری‌اش را گره زده به مرد
چطور جا مانده روي بغض اين جاده
در اين شعر، زني كنار جاده ايستاده و به پرايدي كه از كنارش می‌گذرد، ميگويد: «امـام زاده آقا!» اما سرعت گيج كننده‌ی پرايد به‌حدي است كه تنها تكواژهايي از «امام زاده آقا!» بـه صورت « آقا… قا… اما… اما… زاده »، به گوش راننده مي‌رسد.
دارم نگاه می‌كُ …نه با چشم‌هاي وا
خوابيده خرس قطبی من توي استوا
شاعر چشمهاي خود را با به پايان نبردن فعل (ميكنم) نيمه باز نشان داده اسـت. انگار اين فعل چشم شاعر است كه نيمي از آن گشوده است و نيم ديگر آن بسته.
در بيت:
ديگر نمی‌توانم ديگر نميتوا..
حالم دوباره خورده به هم از نوشته‌هام
شاعر «ناتواني خود را» با «ناتمام» گذاشتن فعل «نميتوانم» به صورت «نمی‌توا» به نمايش گذاشته و آن را به صورت اغراق‌آميز به تصوير كشيده است.
ج:《حذف جمله يا بخشي از آن》:
يكي از حذف‌هاي گسترده در غزلهاي پست مدرن، حذف جمله يا بخشي از آن است و غزل‌پردازان پست مدرن با اين شيوه انديشه‌های خود را فشرده و كوتاه می‌كنند، امّا خللی در ساختار معنايي شعر ايجاد نمي‌نمايند. اين نوع از حذفها گاهي با قرينه واقع ميی‌شوند.
مانند:
تو هم آمدی كـه مثل ديگران… پشت پا زدن به من هنر كـه نيست
شاعر در مصراع اول مي‌خواست بگويد كه «تو هم آمدي كه مثل ديگران به من پشت پا بزني»، اما وقتي در مصراع دوم تأكيد كرده كه «پشت پا زدن به من هنر نيست»، در حقيقت قرينه‌اي براي دريافت حذف بخشي از جمله در مصراع اول است.
من بيت بعد روي رگت تيغ می‌شوم
تو سعي ميكنی كه … ولي از كدام راه؟
در اين بيت «تيغ‌شدن روي رگ» و «سعي‌كردن و كدام راه»، قرينه‌هاي كشف و راهيـابي مخاطب به اركان محذوف جمله‌اند؛ يعني تو سعي ميكني «خـود را نجات دهی»؛ امـا از كدام راه؟ راهی كه وجود ندارد و نجات تو امكان‌پذير نيست.
د:《حذف جمله، ترفند ابهام افكنی》
«ابهام نـوعی ايجاد اخلال در معنا بـه هنگام برقـراري ارتبـاط بين متن و مخاطب است»
گاهي حذف جمله يا بخشي از آن در شعر پست مدرن بـدون هيچ قرينه‌اي اتفـاق مي‌افتد. اين حذف هم ابهام ايجاد ميكند و هم تفكر خواننده را براي كشف اركان محذوف برمي‌انگيزد و زمانی‌ كه اركان محذوف، كشف ميشوند، التذاذ ادبي پديدار ميگردد. در بيت:
ميخواست مرد حرف… ملاقات بين شان
اندازه‌ی كشيدن سیگار اگر نبود

شاعر با ناتمام گذاشتن جمله‌ی اول، هم كوتاهی ملاقات را نشان داده و هم ناتمام ماندن سخن مرد را. از اين رو، اين بيت‌ها علاوه بر شكل ساختاری و زباني، از این ديدگاه كـه
مخاطب را به تفكر وامي‌دارند تا به مقصود شاعر يا معناي متن دست يابند، هنرمندانه‌اند.
هي جيغ می‌كشي كه بگويي كه من هنوز…
گم می‌شود صدای تـو در بين همهمـه
شاعر در مصراع اول، جمله‌ی «من هنوز…» را بدون قرينه ناتمام گذاشته، امـا خواننده در مصراع دوم، گم‌شدن صدا در بين همهمه را به‌راحتي احساس مي‌كند. در نتيجه، درك ايـن
حذف بدون قرينه براي او قابل حدس است. «اين ويژگی سبكي از پربسامدترين‌هاست و قوياً فضاي ترديد و عدم اطمينان و قطعی نبودن را مـنعكس می‌کند»

البته در غزل‌هاي پست مدرن هميشه اين گونه نيست كه خواننده با مشاهده‌ی قرينه‌های موجود در شعر، اركان حذف به قرينه‌ی معنوي را دريابـد. گاهي شاعر بدون هيچ نشانه‌اي، خواننده را در كشف اركان محذوف، آزاد مي‌گذارد تا آنگونه كه خود می‌خواهد نقطه چين‌ها را پركند و همين مسأله سبب ابهام بيشتر در شعر می‌شود:
بودم پريشان در خيال روزهايي كـه…
امروز و فردا رفت در ديروزهايی كه…

امشب كنار پنجره‌ام ايستاده است
«الهام! مي‌شود كه دوباره… فقط… اگر…»

يك عمر جمع شد ته بطری كه هي فقط…
يك عمر منتظر شد تا چوب پنبه را…

تو آمدي كه بگويي… به گريه افتادي
و پشت پنجره انگار يك نفر می‌رفت

گاهي حذف جمله در شعر پست مدرن در آغاز و پايان بيت اتفاق می‌افتد. شعرهاي زيادي با حروف ربط اما، و، زيرا، چرا كه و… شروع مي‌شوند و حروف ربط به صورت معمول، جمله‌ی قبل را به جملة بعد پيوند مـي‌دهند امّا در چنين شعرهايي، جمله‌ب اول محذوف بوده و ديده نمي‌شود.دکتر شفيعي‌كدكني اين شروع‌های بي‌مقدمه را تحت تأثير مستقيم بلاغت شعر غربي ميداند.
نكته‌ی مهم در اينگونه حذف‌ها اينكه آغاز این
شعرها بايد به‌گونه‌اي باشد كه گويي شاعر بخشي از انديشه‌ی شاعرانه‌اش را حذف كرده و بخش ديگر آن را در ادامه آورده است. اما واقعيت اين است كـه خواننده عملاً در كمتر شعري مي‌تواند به بخش حذف شده‌ی قبل از نخستين بيت راه يابد. به نظر مي‌رسد در اينگونه موارد، شاعران بيشتر به نوگرايي و برجسته‌سازي توجّه دارند تا انتقال معنا. و ابهام در معنا يا بي‌معنايي در اينگونه موارد، برجسته‌تر است، نمونه‌هاي زير را می‌توان از اين شمار دانست:
… كه پارك كرد كنار پرنده ماشـين را
و خورد بسته ی قرص اريتروماسـين را

… كه يك ستاره‌ی غمگين و شاد را بكشم
که مرگ را بنويسـم كه باد را بكشم

… و خيره شد پدر ده ارديبهشت ماه
به سومين پسر ده ارديبهشـت مـاه

… و مال من بشو برهم بزن تعادل را
بريز توي سـرم قطره قطره الكل را

ه:《در هم فشردگی》
در تو مثل طناب ميپيچم، سورتمه جيغ/ ميكشد من را
مرگ يعني سوار قطب شدن، عشق تلفيقي از غم و شادي
در اين بيت، دو جمله‌ی«سورتمه جيغ مي‌كشد» و «سورتمه مرا مي‌كشد»، با حذف يكی از فعلهاي «مي‌كشد» از آن دو، در هم فشرده شده‌اند.
تصميم را/ گرفته‌ام از زندگی طلاق
حالا تو هي براي خودت فكر كن بخواه
در اين بيت با دو جمله سر و كار داريم:
الف:  تصميم را گرفته‌ام
ب: از زندگي طلاق گرفته‌ام.
و شاعر با حذف يك فعل، اين دو جمله را در هم فشرده كرده است.

 

 

نظرها
  1. معین حجت

    اردیبهشت 9, 1402

    درود فراوان بر استاد حاج محمدی …
    چندین بار مقاله بسیار بسیار مفید شما را مرور کردم، و هر بار مطلب مفید بیشتری را از این مقاله ی جامع که به اشتراک گذاشته اید دریافت کردم …
    به تمامی دوستانی که علاقه مند به شعر و دستور زبان پارسی هستند، توصیه می کنم با دقت فراوان این مقاله را مطالعه بفرمایند …👏👏👏💐💐💐

  2. محمدعلی رضاپور

    اردیبهشت 9, 1402

    سلام و درود و خدا قوت استاد حاج محمدی گرانقدر

  3. طارق خراسانی

    اردیبهشت 9, 1402

    سلام و درود بر حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی

    قبل از هرچیز با تمام وجود از جنابعالی بابت اینکه وقت شریف خود را وقف آموزش کرده اید تشکر کنم.
    در خصوص حذف نا خودآگاه قبلا کارهایی را انجام می دادم و یک فرد بی سواد و مغرور و خودباره بر بنده ایراد گرفت.
    شعر باید فشرده شود اگر نشود نثر می شود نثری که آهنگ وزن دارد.
    خواندن این مقاله ارزشمند و مفید بی هیچ شکی باعث رشد و تعالی شعر شاعران خواهد شد بشرط آنکه خط به خط این نفیسه را در در دفتر ذهن یادداشت کنند.

    با سپاس

    در پناه خدا 🌱🙏👌👌👌👌👌👌🙏🌱

  4. طلعت خیاط پیشه

    اردیبهشت 15, 1402

    جناب استاد حاج محمدی ارجمند
    سپاسگزار زحمات شما هستم
    درود بر شما
    👏🌹👏🌹👏🌹💐🌿🍃

    • ابراهیم حاج محمّدی

      اردیبهشت 18, 1402

      درودا سرکار عالی را🙏و سپاسگزار لطفتان هستم🌹🌹زنده باشید و شاداب

  5. سینا دژآگه

    تیر 21, 1402

    سلام و عرض ادب جناب حاج محمدی عزیز
    کلاس درسی استادانه بود.👏👏
    بسیار آموختم و درود فرستادم بر دقت نظر ارزشمند شما. امروز صبح این مقاله را مشتاقانه خواندم و بارزترین نکته‌ای که نظرم را جلب کرد این بود که ابیات گزینش‌شده، گستره‌ی سبکی و تاریخی شگفت‌آوری دارند. این نکته نشان از دیدگاه جامع‌الابعاد شما به شعرفارسی‌ست.🌺🌸🌺🌸
    زنده باشید