🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در دستانِ خودم
عشق را نمی توان تمدید کرد
تهدید کرد!
گرچه خوش ترین سُروده ی زندگی است
ولی من
در دستان تو
اتفاق ها را دیدم که عاشق شدند!
(3)
دغدغه ی دریافته ها
در جهنمی که می سازد و می سوزد!
با نیمی از معنا و با نیمی دیگر
با نیم قراری از
ساعتِ نیمِ بعداز ظهر قرار گذاشته ایم
گلایه ی من از
جناب قرار است از عالی جناب قول
همیشه بی قول در قرار خود برخاسته است!
در خودم که برخاستم
نشستگانی را دیدم
که
در نشسته ی خود نشسته بودند!
آه انسان
نبض کدام کلمه را در پنجه ها داری
که
وقتی مشت می شوی
هر انگشتی حرفِ خودش را می زند
هر بهشتی می سوزد و می سازد!
عابدین پاپی(آرام)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بستن فرم