🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای به آرامش شب های کویر
قلب در حادثه، توفان زده ات
می زند سوی جهانی سوسو
چشم مهتابی باران زده ات
می درخشد که دلم دیده به راه
هاله ای نور به پیشانی تو
در خیالم بنشین تا بزنم
بوسه از دور به پیشانی تو
گرد بالی بتکان بر سر من
آی، سیمرغ رها آمده ام
صبح، دلتنگ نگاهت نگران
به مزار شهدا آمده ام
بی گمان عالم بالا زیباست
دلنشین ، شهر شهیدان خدا
مثل من رهگذری جان خسته
می برد راه به آنجا آیا؟
آه، پیغامی از این دست هنوز
می توانم به امانت ببرم
نامه ای را که زدی مهر به خون
تا قیامت به شهادت ببرم
سفر از جاده ی خورشیدی ها
واپسین فرصت تجدیدی ها
آرزویی به دلم ریشه زده است
سفر از جاده ی خورشیدی ها
محمد یزدانی جوینده
آفرینش نخست هفتاد و پنج
مجموعه شعرم
این شعر مانند بسیاری از اشعارم
پس از اولین انتشار چند نوبت در حد تغییر کلماتی ارتقا یافته است و پاره ی پنجم تازه است.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
دی 23, 1402
درود بر شماجناب یزدانی ارجمند
بسیار زیبا سروده اید
👏👏👏🌺👏🌺💐
پاسخ
دی 23, 1402
سلامودرود بر حضرت استاد محمد یزدانی
اثری محکم واستوار و زیباست
در پناه خدا 🌱🌹👏👏👏👏👏👏🌹🌱
پاسخ
دی 23, 1402
درود برشما استاد
بسیار زیباست🌺🌺🌺
پاسخ
دی 23, 1402
زنده باد
پاسخ
دی 23, 1402
درود استاد یزدانی …
دستمریزاد …لذت بردم …
🌺🌺🌺👏👏👏
پاسخ
بستن فرم