🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نقد ادبی 2

(ثبت: 229922) مرداد 7, 1399 
نقد ادبی 2

 

نگاهی به ( از چشم تو می بینم )
مجموعه شعرسید مصطفی میر عبدالله بهار۸۶ / نشر نمایه
عشق : از چشم / عرفان : تو / فلسفه : / می بینم غزل غزل گل اشک …بخش اول ۳۱عنوان غزل ۷تا ۷۰کوتاه شبیه گفتگوی… بخش دوم ۱۸عنوان رباعی و دو بیتی ۷۰ تا ۸۲رها گیسوانت را در باد …بخش سوم ۲۰ عنوان شعر آزاد ۸۲ تا۱۲۰تب شیرین/ ، آواز عریان/ ، تفنگ/ ، سرفه/، مذاکره/، بدون شرح۲چشم و چراغ غزلها هستند اما مایلم « بافت » را مرور کنم . / خدا چقدر تنت را ظریف بافته است/ ظریف بافته است و لطیف بافته است /و چشم های تو آن مخملین آبی را/اگر چه رنگی اما عفیف بافته است / مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن در مصراع دوم از بیت دوم به کاربرد یک هجای بلند به جانشینی دو هجای کوتاه تسکین به جا و هدفمندی است که قدرت قرار گرفتن دو مصداق ( رنگی بودن و عفیف بودن ) در مقابل هم و در تفاهم باهم را با تامل و تفکر همراه می سازد ، به ویژه هنگامی که خوانش شعر توسط شاعر انجام می شود ، حس خاصی را به مخاطب انتقال میدهد .و چشم های تو آن مخملین آبی را / اگرچه رنگی اما عفیف بافته است اما مخاطب عام را هم باید در نظر داشت . پس بهتراین است که پس از تسکین وزنی مکث با … نمایش داده شود . وظرافت زبانی دیگر این متن کارکرد « ظریف » در جا به جانشینی ، هم نشینی و دیگرنشینی است و به ذات قافیه ( از پی رفتن ) معنای خاص می دهد ./ خدا چقدر تنت را ظریف بافته است / صدر عروض ابتدا ضرب / ظریف بافته است و لطیف بافته است / صدر عروض ابتدا ضرب/ جابه جایی رکن ضرب با رکن عروض و رکن ابتدا با رکن صدر که ذات بافتن همین است : زیر و روی کردن تارها ، که با دقت در جدول به در هم بافتن واژه ها می رسیم . / به تار و پود خودت لحظه ای نگاه بکن /. ببین چقدر قشنگ و ردیف بافته است /. در اینجا نگاه بُکن ( ب ) نوعی از حشو است اما با توجه به معنای کل بیت نه از صورت صرفی بلکه با توجیه نحوی = حتما نگاه کن – مترادف فعل تاکیدی قابل پذیرش است با توجه به مصداق مصراع که هشدار به خود شناسی است در ستایش و سپاس از خدایی که بافنده وجود آدمی است که به وصف شاعر چقدر ظریف >لطیف> و ردیف بافته است .اما « ردیف بافتن » قشنگ بافتن و صحیح بافتن را هم می رساند و از دیگر سو ردیفِ بافته است با « ردیف بافته است » علاوه بر جابه جا نشینی و دیگرنشینی از آنچه درجدول به دست آمد حقیقت گره افکنی ها در متن و فرا فکنی ها در مصداق را هم به دنبال دارد و البته ( بافته ) با این ظرافت کار تنها شاعر نیست که بافنده دیگری است اما شاعر هم به هر حال علت فاعلی است و فعل هنرمندانه اش متعدی بر دو مفعول است بر شعر و بر بافت و مهمترین اشاره در این قسمت به ( مرکزیت ) خود آگاهی و خرد محوری است و شاعر بدون قصد آسمان ریسمان کردن ریایی نشان می دهد نه مجازی را حقیقت ونه حقیقتی را مجاز می شمارد و به راستی فرشتگان بهشت موعود را نظاره گر است که نه فقط پوشیده در حریر و استبرق بلکه در ذات و صفت هستی یافته از ظریف ترین و شریف ترین تصورات هستند و چه کند انسانی که به لطف شاعر بودن در تصورات ذهنی متنوع و بی قید اما در پذیرفتن واقعیت خارجی به مدد خردورزی محدود و مقید و معذور است اگر شاعر این جنس لطیف( وجود آدمی) را به مخمل رویا و ابریشم تعبیر نکند و تمثیل نیاورد چه بیاورد؟ در غزل نقطه چین ص ۲۵ / با این مطلع :/پدر دو نقطه من خودم برات می خرم / مداد و دفتر و قلم برات می خرم / و یک عروسک قشنگ مثل هانیه / و یا شبیه از صنم برات می خرم / به پارک می برم تو را و هر چه خواستی / بلیط بازی از همه رقم برات می خرم/ عزیز تو فقط بگو چه چیز و چند تا از ان / شده است قرض هم کنم برات می خرم / و بعد دخترک دو نقطه مادرم کجاست / پدر دو نقطه نه پدر هزار نقطه چین …. / در بیت چهارم مصراع ” عزیز تو فقط بگو چه چیز و چند تا ) ازان ( مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعل = مفا ( عیلن )ه با توجه به اینکه دوهجای بلند زاید – اگر به مفایی آخر رکن اضافه شود رکن سالم مفاعیلن می سازد – بهتر بود که شاعر این مکروه را مرتکب نمی شد .به هر حال از مفاعلن بحر مجتث که مخبون از فاعلاتن بحر رمل است ورود غیرمعمول شاعر به بحر هزج / این اجازه را صادر می کند که منتقد زبان علمی خود راحداقل به اندازه ی همان دو هجای بلند ، بلند کند حتی اگر شعر موردنقد بر زیان محاوره باشد.دفاع شاعر با توجه به تسلطی که بر تقطیع عروضی دارد با توجیه عدم کاربرد تقطیع در زبان محاوره قابل قبول این حقیر نیست هر چند نظر ایشان قابل احترام هست و شاید هم نظراتی تکمیلی در این مبحث داشته باشد که هدف شاعر ایجاد پاره خط جدید در مدار وزنی بوده باشد یعنی احتمال اضافه نویسی یا از قلم افتادگی هر دو وجود دارد تکرار حرف ربط در آغاز بیت دو م و مصراع دوم همان بیت اغاز بیت سوم و شروع بیت پایانی خوشایند نیست صرف نظر از این دو مورد انتقادی /برتری زبانی این غزل در زبان گفتار نسبت به بسیاری از شعرهای کلاسیک همروزگار اعتراف جدی دارد که این غزل خود صراط المستقیمی از سنت زبانی به مدرنیته است با ساختارشکنی هنرمندانه ای که با فرد گذاردن بیت پایانی و با نقطه چین های کلیشه ای انتظار کارکرد تعلیق ندارد بلکه در مصدرعناصرروایت و نه فقط قالب بیرونی جان مایه ی کلام را از دو نقطه توضیح و تفاهم با هزارنقطه چین توبیخ روبرو می کند / پدر دو نقطه ؟ نه پدر هزار نقطه چین …/ و مخاطب را در برداشت آزاد می گذارد که پایان بندی را با خرده روایتی برساخته طبق حدس خود رقم بزند من بخش عمده موفقیت زبانی شاعر در این روایت رَمانتیک را حاصل عرق ریزی وی در زمینه داستان نویسی نیز می دانم. ژورنالیسم کوتاه نویس فرمالیست که آهسته و پیوسته خوب و گاهی خیلی خوب می نویسد خوب نوشتنی که در سطح و عمق جریانی زاینده ، زلال و پایدار دارداگر صورت کلماتی را که روی زبان شاعر است نگاه کنیم واژه هایی واراسته و شیک را می بینیم که ترکیب های تازه می سازند مانند :احتکار قشنگ / در چشم هایت نهان است خورشید خورشید خوبی / این احتکار قشنگی است در اختفای همیشه / ابریشم بی خیالی:/ در این هیاهوی افکار بی هیچ تشویش دارید/ بر تن لباسی ز جنس ابریشم بی خیالی آینه سبز ص ۳۷اشتباه رنگارنگ /شدیم مرتکب ان گناه رنگارنگ/ در ان کسوف به یک اشتباه رنگارنگ / وسواس شاعر در پرداخت هنرمندانه غزل ها چنان ستودنی است که شعرش گاه با شعر شاعران بزرگ این قالب شانه به شانه پیش می رود. / شنیده ای که توان انتظار یار کشید / نمی توان وسط کوچه انتظار کشید استاد شهریار / به لوح چشم من ار تیغ انتظار کشید / به چشم خویش ولی سرمه قرار کشید / آواز عریان ص ۳۳ اگر تو عیسی وقتی نیاز ما به دمی است / بیا نترس نخواهم تو را به دار کشید /استاد شهریار به خویش رنگی از آوازهای عریان زد / به دور چشم من آنگاه یک حصار کشید آوازهای عریان ص ۳۳ / دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد / چه شد که بین من و تو چنین نفاق افتاد /( با عشق در حوالی فاجعه حسین منزوی ) درست ساعت ۱۰ بود کا تفاق افتاد / نگاه من به نگاه تو انطباق افتاد معجزه ص ۶۳خلاف منطق معمول عشق بود انگار /میان ما دو موازی که انطباق افتاد ( با عشق در حوالی فاجعه منزوی ص ۲۶ ) به وجد آمدم و گفتمت س … س … س… سلام / سکوت کردی و در شعر اختناق افتاد معجزه ص ۶۴همواره عشق بی خبر از راه می رسد / چونان مسافری که به ناگاه می رسد حسین منزوی دستان من به چیدن سیب صلابتش / از بخت بد هر آینه کوتاه می رسد از متن یک مکاشفه ص ۴۸ و بسامدهای زبانی این شاعربه جز غزل که بیست بار تکرار شده است با یک بسامد ژرف روبرو هستیم/ ( ذهن ۲۲ بار ) تو اتفاق میان دو چیز دور از ذهن / عروسکان فرنگی طبیعت وطنی تب شیرین ص ۱۰حسی غریب ذهن مرا چنگ می زند / گویا به ذهن شیشه ای ام سنگ می زند رنج نامه ص ۱۳هوای ناحیه ذهن هایتان شرجی چکاوکی به میان گلویتان سرفه سرفه ص ۱۹این بسامد نشان از توانمندی فکری و پشتوانه فرهنگی شاعر دارد وی فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران است پس با مفهوم ها و موضوع های فلسفه مانند عینی و ذهنی ، واجب و ممکن ، حادث و قدیم ، ثابت و متغیر ، قوه و فعل ، واحد و کثیر ، جوهر و عرض کاملاً آشنا است اما کاربردی ساختن موضوعی ذهن و مضمون تراشی های فلسفی که بوی مناقشه و مناظره نیز می دهد کاری است کارستان که شاعر توفیق انجام آن را یافته است « ذهن » محل تصویرسازی های ادراکات حسی است ./
حسی غریب ذهن مرا چنگ می زند / در اینجا تصویر افتادن ادراکات حسی شاعر در هم پیچیدگی فلسفی یافته است چرا که به این حس نسبت غریبگی می دهد و این آغاز حرکت تکاملی احساس و اندیشه شاعر است.”( برکلی ) تنها منبع ادراک را حس می دانست و چون معتقد بود که حس خطا می کند این تصور برای او پیش می آمد که ما از کجا بدانیم که خارج از ما چیزی وجود دارد ” و چون برای اثبات اینکه در خارج چیزی وجود دارد دوباره به حس متوسل می شد پس هیچ گاه نمی توانست استدلال کند که در خارج از ذهن چیزی وجود دارد شهید بهشتی در نقد این نظریه می نویسد : خطا در اثر مقایسه ذهنی پیش می آید مثلاً ما تصویری از سراب می بینیم و تصویری از آب داریم و ذهن آثار دیداری را شبیه به تصویر چشمه می یابد و حکم به چشمه بودن می کند و بدون تقصیر /حس خطای مقایسه ای را مرتکب می شود .در اینجا شاعر آگاه در حال سرودن ، ذهن خود را درگیر آزمون و خطا می کند .اولین شناسایی ها از هنجارهای درونی این حس غریب به ثبت می رسد :گویا به ذهن شیشه ای ام سنگ می زنددر این کشمکش ذهنی این عقل است که ادراکات حسی را تجزیه می کند یا ترکیب به تجرید می برد یا به انتزاع /و یا با استفاده از موارد اولیه حسی و با کمک شناخت های بدیهی شناخت های جزئی خود را گسترش می دهد تا به واقعیت برسد یعنی همان چیزی که در خارج از ذهن وجود دارد پس به عینه در می یابد که ذهنش در نبرد نابرابر با سنگی که این حس غزیب می زند شیشه شکننده ای بیش نیست ./ پس توالی تصویری اتفاق می افت تصویر اول: ناقوس مرگ ( بدیهی ) انگار در تلاطم انبوه دردها / ناقوس مرگ در دلم آهنگ می زند تصویر دوم ( شناخت کلی ) آیینه های باور آرامشم یقین/ با سرفه های ممتد شک زنگ می زند تصویر سوم ( جزئی بازگشت به تصویر اول « بدیهی » ) روح سیاه :بر بوم آسمانی اندیشه هام نیز روحی سیاه با قلمش رنگ می زند توالی تصویری مورد بحث ( ۱ – بدیهی ۲ – شناخت کلی ۳ – شناخت جزئی ۴ – بدیهی )و شعر با همین حس غریب و ذهن شکاکانه شاعر است که : به جلو می رود درگیری احساسی که برای توسعه اندیشه لازم است شک اساس این گیرودار است اما این شک احساسی شک انکار پس از اقرار نیست که شک اصرار بر اثبات است.شک می کند ورای حس غریبش چیزی هست و می کوشد وجود آن را اثبات کند نه اینکه بکوشد تا وجودش را انکار کند .به زبان دیگر شک می کند چیزی هست نه اینکه شک می کند چیزی نیست بنابراین با تصویرهای متنوع و معین چنین در مسیر شناخت حرکت می کند : نبض غروب و وحشت بی انتها وکوچ / در این میانه هر سه هماهنگ می زند و شاعرانگی این بیت بی نیاز از توشکافی و تمجیداست که در تصویر مصراع اول همان ناقوس مرگ و این سه تصویر با آن تصویراولیه هماهنگ می زند .و حس غریب کامل شناسایی می شود که جز حس مرگ نیست و حس مرگ شگفت و پرشکوه در خرد فردی و جمعی و نیز به دلیل عدم اگاهی انسان و ناتوانی در شناخت ابعاد کامل این حادثه همواره موضوعی قابل تامل و رنج آور است :این شعر نیز شعر نشد رنج نامه شد بگذر اگر که پاش کمی لنگ می زند هیچ گفتمانی نیست که لنگ نزند
امید اینکه در مجالی دیگر به کارهای آزاد مجموعه شعر میر عبدالله نیز نگاهی از سر خریداری بیندازم
محمد یزدانی جندقی ارایه نقد به شاعر و چاپ در مطبوعات ۱۳۸۷ انتشار در فضای عموی مجازی ۱۳۸۸انتشاردر سایت ادبی پارسی زبانان ۱۳۹۰
منابع علمی در تفسیر منتقد و تبیین :
عروض و قافیه دکتر سیروس شمیسا
اصول فلسفه و روش رئالیسم استاد علامه طباطبایی
شناخت اسلام : شهید دکتر محمد حسین حسینی بهشتی
علم وفلسفه مقایسه جهان بینی استاد رضا بیگ پور

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    مرداد 7, 1399

    سلام و درود و احترام
    جناب استاد یزدانی گرانقدر
    وجود شاعران اندیشه مندی چون جناب عالی، باعث پویایی هرچه
    بیش تر این پایگاه ارجمند است.
    پاینده باشید❤️🙏

    • محمد یزدانی

      مرداد 7, 1399

      سلام و ارادت جناب دوست
      تلاش های خستگی ناپذیر جناب عالی در هم افزایی اهمیت بیشتری دارد .
      لطف می فرمایید .
      🌺🙏

  2. فریبا نوری

    مرداد 7, 1399

    درودهای بسیار جناب یزدانی گرانقدر
    درودهای بسیار بر شما و قلم تحلیلگرتان
    🌹🌹🌹🌹🌹

    • محمد یزدانی

      مرداد 7, 1399

      درود و احترام استاد بانوی ادبیات امروز
      حضورتان دلگرمی برای قلم فرسایی است خوشحالم که تایید می فرمایید
      سپاس بی پایان

  3. محمدعلی رضاپور

    مرداد 11, 1399

    سلام و درود
    فرهیخته ی ارجمند!
    نظر به اهتمام استاد بزرگوار،
    جناب طارق خراسانی،
    بابا طارق عزیز شعر فارسی
    در معرفی شاعران برتر معاصر
    و اهمیت همیاری اعضای گرانقدر شعر پاک در این مهم و با توجه به مأموریتی که برای هرچه باشکوه تر برگزار شدن این امر به حقیر محوّل فرموده اند، از شما بزرگوار دعوت
    می شود تا در این کار مشترک، حضور جدی تری داشته باشید.
    سپاس،
    در خدمت تان هستیم در 👇
    http://sherepaak.com/227273/——-

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا