🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
عاشقی! سر درگریبان شد ولی چیزی نگفت
روزگارش مثلِ کرمان شد ولی چیزی نگفت
مرهم آشفتگی های پریشان حالی اش
رفته رفته آفت جان شد ولی چیزی نگفت
قلب همچون باغ سرسبزِ سراسر آرزو
چون کویری خشک و سوزان شد ولی چیزی نگفت
در مَصافِ بَربَرانِ زرد اندیشِ زمان
جان به راهِ سربِداران شد ولی چیزی نگفت
آن شکوهِ بی مثال تختِ جمشیدِ دلش
شعلهای از خشمِ یونان شد ولی چیزی نگفت
کاخِ رؤیاهای زیبایی که با او ساخته
مثل بم با خاک یکسان شد ولی چیزی نگفت
چون پرستویِ مهاجر در پناهِ چترِ یار
لانه اش یکباره ویران شد ولی چیزی نگفت
باغِ دل فکرِ بهاران بود و دیدم عاقبت
حاصلش داغ زمستان شد ولی چیزی نگفت
✍ #بهاره_کیانی
۹۹/۳/۲۰
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
خرداد 26, 1399
زیبا بود و پر معنا … بغضی داشت که در سرتاسر اثر جاری بود و نمایان … حس اثر منتقل می شد و این یک حسن است.
درود بر شما
پاسخ
خرداد 26, 1399
سلام ودرود
از غزل های موفقی ست
بسیار زیبا و بدیع و. نغز
آفرین
در پناه خدا 🌹
پاسخ
خرداد 26, 1399
با سلام و درود خدمت شما خانم کیانی
شعر زیبایی رو مهمان طبع لطیف شما بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 2, 1399
سرکار خانم کیانی . مطمئن هستم که یک سیمین دیگر در شعر ایران رونمایی شده و آن خانم بهاره کیانی است . اشعارتان هر یک در نوع خود بی بدیل و زیبا هستند . طدلی نخواهد کشید که شهره خواهید شد و شعر ایران از داشتن چون شمایی باید به خود ببالد .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم