🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آفت الکرسی

(ثبت: 1407) اردیبهشت 18, 1395 
آفت الکرسی

وفا ، شد خرده  مشتاقی ؛ به هر دفتر ، نمی گنجد

که این میراث فرهنگی ست ؛ درباور ، نمی گنجد

زمـان نفخ  صـورآمد ؛ به اصـرافیل ، ده ؛ سمعک

که موج کوته عشق ی ؛ به گوش کـر ، نمی گنجد 

شکسته تیشه ی فرهاد ؟ یا ، زد ! بیستون ؟ خاکی

فضا ، افشرد ؛ ودل ، افسرد ؛ و با دلبر ، نمی گنجد

صـلای عاشقـان فـرما ؛ مصلا، قبـله نو کرده است

هوای عاشقی پاک است ؛ و در هر سر، نمی گنجد

میـا بر,, خلوت شاهد ,,؛ چو احرام طهورت نیست

که تقصیر، ار ، بلند افتد ؛ به صرفة ، بر نمی گنجد 

بنـازم پایگاه ات را ! که عـرش  بیـدلانی ؛ عشق !

ندارد کرسی ات قـاضی ؛ در او ، داور، نمی گنجد

………………………

1 – بحر – هزج . از قدیمی ترین اوزان ایرانی . مناسب ترانه های عاشقانه وذوق ایرانی .

اگر وزن همین غزل ، محذوف می بود . برابر بود ؛با وزن ترانه های بابا طاهر.= (مفاعیلن /مفاعیلن / مفاعیل ).

 ولی در این بحر و زن . غزل هم ، می سرایند . حافظ هم،  دارد؛ بسیار. (مثال: در ذیل شماره 5 )

2- وزن غزل – مسدس سالم (سه رکن بدون زحاف)

ولی با زحاف، خوش آهنگ تر می شود . ( ترانه های بابا طاهر)

 3- عروض – تقطیع :

بنازم ! پایگاه ات را ، که عرش بی دلانی ؛ عشق!

ب.نا.زم.پا/ی.گا.هت.را./ک.عر.شی.بی/ د.لا.نی.عشق

ب.نازم پا = م.فا.عی.لن

یِ .گاهت را = مفاعیلن

ک.عرشی  بی= 7 ــــ ــــ ــــ

د. لا نی عشق = (مفا = وتد )(عی= سبب)( لن= سبب)

فقط یک اختیار شاعری است در عرش .(شِ = شی)

4 –  واژه ها.

تقصیر = از قصر ، کوتاهی  است .کوتاهی کردن در انجام تکلیف. شرعی یا عرفی .

یا.. تلمیح به مناسک حج . «منسک تقصیر» . و تضادی هم . با واژه بعدیش ، « بلند» دارد .

صرفة = صرفت = بصرفه . به سود. نزدیک به نفع شخصی

«ة=ت»علامت مصدری است. مخصوصاً ، گرد نوشتم؛که با «ت»

مصدری که شبیه « ت» ضمیر دوم شخص است اشتباه نشود .

سعدی فرمود :

یکی طفل ، دندان برآورده بود… پدر، سر به فکرت ، فروبرده بود .

فکرت = تفکر ..صرفه= صرفت = سودمندی .(ضمیری درکار نیست)

5 – ادبیات تطبیقی= مثال :

[ الا ! ای طوطی گویای اسرار- سرت، سبز؛ ودلت ،خوش باد !جاوید]

که این مصرع، دراسرارنامهء عطارو نیزدرراحة الصدورراوندی هم آمده .که بعضی، توارد و بعضی تضمین دانسته اند

 بدانیم ؛ که دیوان حافظ به اهتمام دکترقاسم غنی و علامه قزوینی .دارای اهمال های بسیاراست.

وبهتراست. از نسخه ء حافظ ، با تصحیح  دکترحائری بزرگوار ..یادکترانجوی شیرازی.و..بهره ببرید.

یک نمونه برای  تطبیق :

[باشد که باز بینم دیدارآشنا را … «علامه -.غنی»]

 و [باشد که باز بینیم؛ آن یارآشنا را ….« حایری »]

علامه ، فعل را (بینیم ) کرد. وزن ، به هم خورد. 

لذا( بینم )اش ، کرد ؛  که باز، مطابقت فعل و فاعل غلط شد

و نیز ، می دانیم ؛ [ بینیم و دیدار.]  یکی است ؛ پس ،  حشو ، می شود .

(سعدی: دیداریارغایب دانی چه ذوق دارد؟) که = « دیدار»  را ، «دیدن » می داند

چندان که باز بیند ؛ دیدار آشنا را . نیز از.سعدی…و حالا…..بینید !

= (باشد ؟ که باز ، بینیم ؛ آن یار آشنا را.) در حافظ حایری .

(چه زیبا ! )شد 

 تمرین : 

…………
حدیث عشق ، به طومار  در نمی گنجد
بیان دوست ، به گفتار  در نمی گنجد .
…و…و..
سعدی

امروز مرا،  در دل ، جز یار نمی گنجد
تنگ است .از آن در وی ، اغیار نمی گنجد …و….
فخر الدین عراقی 

دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد
غمی دارم ؛ ز دلتنگی که در عالم نمی‌گنجد
چو گرد آید جهانی غم به دل گنجد سریست این
که در جائی به این تنگی متاع کم نمی‌گنجد
طبیبا !چون شکاف سینه پر گشت ؛ از خدنگ او
مکش زحمت ؛ که در زخمی چنین مرهم نمی‌گنجد
سپرد امشب ز اسرار خود آن شاه پریرویان
به من حرفی که در ظرف بنی‌آدم نمی‌گنجد
تو ای غیر این زمان چون در میان ما و یار ما
به این نامحرمی گنجی که محرم هم نمی‌گنجد
مکن بر محتشم عرض متاعی جز جمال خود
که در چشم گدایان تو ، ملک جم نمی‌گنجد
محتشم کاشانی .
مرا حالي است با جانان که جانم در نمي گنجد
مرا سري است با دلبر که دل در بر نمي گنجد
خرابات است و ما سرمست و ساقي جام مي بر دست
در اين خلوتسراي دل بجز دلبر نمي گنجد
چه غوغايي است درد او که در هر دل نمي باشد
چه سودائي است عشق او که در هر سر نمي گنجد
دلم عود است و آتش عشق و سينه مجمر سوزان
ز شوق سوختن عودم در اين مجمر نمي گنجد
چه حرف است اينکه مي خوانم که در کاغذ نمي يابم
چه علم است اينکه مي دانم که در دفتر نمي گنجد
برو اي عقل سرگردان گران جاني مکن با ما
سبک روحان همه جمعند گران جان در نمي گنجد
نديم مجلس شاهم حريف نعمت اللهم
لب ساغر همي بوسم سخن ديگر نمي گنجد
 شاه نعمت الله ولی .

سنگ موج عشقم، در گل ساحل نمی گنجم

شنا باید در اقیانوسم اندر گل نمی گنجم
زبانی آسمانی دارم امّا کس نمی فهمد
حدیث قدسم اندر گوش هر غافل نمی گنجم
اگر فهم سخن یا درک من ننمود نادانی
عجب نبود که در اندیشه ی جاهل نمی گنجم
نه در محفل ندارم جای و ویران مسکنم، جانا!
فروغی دارم اندر دل که در محفل نمی گنجم
بیابانگرد و صحراورز و دور از مردمم آری
میان شهر در غوغای بی حاصل نمی گنجم
کشم رخت سفر سوی سرای دیگری زیرا
جهان تنگست و من شیدا، در این منزل نمی گنجم
نگارم گفت بیرون کردم از دل عشق یغما را
بگو من مرغ کیوان رفعتم، در دل نمی گنجم
یغمای نیشابوری
رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی گنجد
شراب لذت دیدار در ساغر نمی گنجد
کسی را در دهان تنگ خود چندین شکر گنجد
که تو می خندی و اندر جهان شکر نمی گنجد
کجا چیده بود آن مو همه کز لب برون آری
ز تنگی در دهان تو چو مویی در نمی گنجد
خیالت چون به چشم آمد، برون شد مردم چشمم
که در یک دیده مردم دو مردم در نمی گنجد
مرا سودای آن خط همچو دفتر ساخت تو بر تو
بگردانم ورق اکنون که در دفتر نمی گنجد
در آ در چشم و بیرون کن خیالات دگر کانجا
نگنجد مو که دو سلطان به یک کشور نمی گنجد
مرا گویی که دل بر یار دیگر نه، نهم، لیکن
همین در دل تو می گنجی، کس دیگر نمی گنجد
ز هجرت موی شد خسرو، ولی از شادی وصلت
ببین آن موی را باری که در کشور نمی گنجد
امیر خسرو دهلوی
اسرار تو در زبان نمي گنجد
واوصاف تو در بيان نمي گنجد
اسرار صفات جوهر عشقت
مي دانم و در زبان نمي گنجد
خاموشي به که وصف عشق تو
اندر خبر و نشان نمي گنجد
آنجا که تويي و جان دل مسکين
مويي شد و در ميان نمي گنجد
از عالم عشق تو سر مويي
در شش جهت مکان نمي گنجد
يک شمه ز روح بارگاه تو
اندر سه صف زمان نمي گنجد
يک دانه ز دام عالم عشقت
در حوصله جاي جان نمي گنجد
چون آه برآورم ز عشق تو
کان آه درين دهان نمي گنجد
رفتم ز جهان برون در اندوهت
کاندوه تو در جهان نمي گنجد
آن دم که ز تو بر آسمان بردم
در قبه آسمان نمي گنجد
عطار چو در يقين خود گم شد
در پيشگه عيان نمي گنجد
عطار

در خانه ، دل ما را ، جز  یار ، نمی گنجد

چون خلوت یار اینجاست اغیارنمی گنجد….و….و….

 علی اصغر شهبازی

بهار بی تو در احوال من نمی گنجد
وعشق بی تو در اقبال من نمی کنجد…و…و…و…
امین پورحاجی

غزل های غم انگیزم دراین دفتر نمی گنجد
غروب تلخ پاییزم . در این دراین دفتر نمی گنجد…..و….و…..
مسعود صفری
دلا لیلا رهش راهی ست که در راهت نمی گنجد
کمان برجان کشیدی  تو  ولی حاجت نمی گنجد…و…و….و

بهرام علمی
نماد فاصله ها در این کلام نمی گنجد
یعنی براین زمانه التزام نمی گنجد…و….و..
محمدرضا جعفری
مترسانیدم از زخمی که در انسان نمی گنجد
مرا دردیست از غربت که در درمان نمی گنجد..و…و.
رضا کرمی

در خانهء دل ، ما را ،  جز یار، نمی گنجد
چون خلوت یار اینجاست اغیارنمیگنجد

در کار دو عالم ما چون دل به یکی دادیم
جز دست یکی ما را در کار نمی گنجد
مستیم و در این مستی بیخود شده از هستی
در محفل ما مستان هشیار نمی گنجد
اسرار دل پاکان با پاک دلان گویید
کاندر دل نامحرم اسرار نمی گنجد
محمد سعیدی
نه در ابد . نه در ازل می گنجد
نه در مثنوی نه در غزل می گنجد…و…و.
مهدی سلحشور فرد

که سعدی ، آغاز می کند . وشعرای بزرگ به تبَع او .و آنچه که امروز هست .مقایسه فرمایید . 

نظرها 15 
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 19, 1395

    سلام و درود بر پادشاه سخن

    امروز مهمان بزرگ استادی هستم که همیشه  می آموزد.

    در این کلاس دانشجویان اگر دقت کنند و حواس شان جمع باشد شاعر می شوند.

    وقتی من دروس آن سلطان سخن را می خوانم  تازه می فهمم شاعر نیستم.

    شاعری مراتب خودش را دارد

    ازدرجه ای شروع می شود و نهایتاً به عالی ترین آن ختم می شود.

    در این صد ساله ی اخیر تمام تلاش بر رنسانس ادبی بوده نه آموزش

    در تمام انجمن های شعر که رفته و ملاحظه کرده ام بحث یا قافیه بوده و یا وزن ویا جدال بر سپید و سیاهی

    البته نو و کهنگی واژه ها که نگویید و نپرسید این موضوع آنقدرغلیظ بوده  که شاعری شعری گفته  بود و خود معنایش را ندانسته بود!!

    شعر باید پیام داشته باشد این را بارها عرض کرده ام .

    الان این اثر فاخر شما مملو از پیام است.

    اشعاری شاعران جوان سروده اند که دل می برد… مسحور کننده است … مانند نیروی مانیه تیزم انسان را به خلسه و گاه به خوابی شیرین می برد.

    وقتی به محتوایش می نگریم تهی از هرگونه پیام است.

    البته  در این خصوص خیلی فکر کرده ام و خودم به خودم پاسخ داده ام و آن اینکه هم اکنون ما بیش از سه میلیون شاعر داریم در سال های 60 و 70 تعداد شعرای ما 600 هزار نفر بود ولی الان فراتر از سه میلیون شده اند و این باعث می شود نه تنها نگران نباشیم بلکه به افق روشن شعر در ایران بیشتر امیدوارم بوده و شک ندارم همینکه  این طوفان های سهمگین اخلاقی – فرهنگی – سیاسی فروکش کند ما شاهد حرکت عظیم و حساب شده ای در حوزه شعر و ادب خواهیم بود.

    بنده بارها این اثر پاک و زیبای معظم له را خواندم  و اکنون پی نوشت ها را با دقت می خوانم .

    بنده ی فنی،  که سال ها  دروسم محاسبات فنی بوده و سنگ و آهن و  باد و آتش  و… انگار باید چند واحد بروم ادبیات بخوانم  این را جدی می گویم استاد… باور کنید از اینکه خودم را شاعر می خوانم خجالت می کشم … تا شاعری خیلی راه دارم…

    سپاس از حضور آموزنده سلطان سخن

    در پناه خداوند سبحان شاد و تندرست باشید…آمین

  2. صباغ کلات

    اردیبهشت 19, 1395

    .

    .

    باز  هم  ، روی  سخن  ، با مرد  کار ،  افتاده است 

    در کشا قوس بیان ، خشت از منار  افتاده است

    شعر  اگر ، احساس دل  هست  ؛ و  تمنای خیال 

    مرحبا شاعر ! به دستش ، زلف یار افتاده است 

    بزم  طارق ، پایگاه شور  و  شعر  است ؛ و شعور 

    خـاصه ، تأییـد  تفکـر ،  با  نگار ،  افتـاده  است 

    گر نباشد  در بیان ؛ وصف  جمال روی  دوست 

    تیغش آهن پاره است ؛ و مستعار افتاده است 

    معضل هر برهه  را ، وجدان شاعر ، ناظر است 

    گرچه ، در جنگ سیاسی ، از شمار افتاده است 

    عشق ، یعنی : جام زرینی که  شد ؛ مکیال قوت 

    بخت، یارکیست ؟ این ، درتنگ بار افتاده است  

    چاه  ما ، با  تخت فرعونی ، که  توفیری ، نداشت 

    میتوان گفتن؛به چَه، یوسف دوبارافتاده است 

    ……………………………

    درودتان بسیار بسیار 

    ممنونم. ………………….

    .

  3. سحر جهانی

    اردیبهشت 19, 1395

    سلام   و هزاران درود و عرض ارادت واحترام خدمت  استاد عزیز وپیشکسوت و دوست داشتنی ،جناب آقای صباغ کلات ….

    بنده کوچکتراز آن هستم که  پای اشعار  فوق العاده قوی و شگفت انگیزتان  خط خطی کنم.

    این اولین باراست که دراین مدت این اجازه را به خودم داده ام .باورکنید برایم مشکل است ،اما همیشه از خواندن اشعارتان  مستفیض میشوم.

    به وجودتان افتخار میکنم و در محضرتان می آموزم .

    ایام به کام. …  

    درپناه حضرت دوست

    • صباغ کلات

      اردیبهشت 19, 1395

      .

      سحرم  ، باد صبا ، مژده ی  گل  داد ؛  به باغ  

      جشن گل کرده سراغ 

      که برافروز؛ در این بزم ، به شکرانه  چراغ 

      باغ جوشیده بلاغ 

      دولت  گل  شده  ؛  امـروز ،  جهانی  ، بی مرز  
      تازه تر ، ساز دماغ 

      دخترم ، مقدم خیرت ، همه بودارزش و ارز  

      پیش  یاران  ایاغ 

      عشق بر عیش ، بیامیز ؛ به شوق عشق بورز

       بشکن؛بال جناغ

      عطر رخسار  گلی ،  بزم مرا ،  هست ؛ قوناغ 

      شکر اخراجی زاغ 

      …………………………………………….

      سپاسمندم گرامیدختم . 

      درودتان باشد .

      ممنونم. دخترم . …………..

      .

      • سحر جهانی

        اردیبهشت 19, 1395

        سپاسگزارم  ازالطاف شما 

  4. نگار حسن زاده

    اردیبهشت 19, 1395

    سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوارم

    چه پست زیبا  و جذاب و کاملی

    درود بر منش استادانه شما

    بسیار عالی بود

    می آموزم در محضرتون

    سلامت و سعادتمند باشید

    ایام به کام

    • صباغ کلات

      اردیبهشت 19, 1395

      .

      بازهم ،لطف صفایی است . نمایندهء دوست 

      بازهم ، عطر گل باغ کشان ، بار سبوست . 

      از خداوند کسی را  ، نرسد ؛  سوء نظر 

      با توکل به خدا نیست نکوهیده  ؛ نکوست 

      اسم اعظم که به همراه شود ؛ باکی  نیست 

      هستی نوع بشر شادی و غم هدیه ء اوست . 

      …………………………………………………

      ممنونم دخترم . 

      درودها 
      بزرگوارید گرامیدختم . 

      ……………………….
      .
      .

  5. سمانه تیموریان

    اردیبهشت 19, 1395

    عرض سلام بر ملک الشعرای شعر پاک 

    هر کدام از اشعارتان درسی است ارزشمند 

    واقعا لذت بردم 

    در پناه حق 

    • صباغ کلات

      اردیبهشت 19, 1395

      دخترم ! شادمان دیدارم . 

      شاد گفتار هم ، دو صد چندان 

      قوت جان است ؛ صحبت دختر 

      با پدر ، بیش ، خاصه تر ، پیران

      دیدنت  می دهد مد د ؛ بر دل 

      عین امداد غیب ، از پنهان 

      والدین اند ؛ آفتاب غروب 

      چند روزی به نزدتان مهمان 

      میزبان است ؛ سمانه تیموری 

      شاد بادت زمانه ! خوش دوران 

      …………………………………………..

      درودتان گرامیدختم . 

      سپاسمندم . 

      ممنونم. دخترم .

      ………………………………

      .

  6. زهره خسروی

    اردیبهشت 19, 1395

    سلام جناب صباغ

    بی مانند هستید

    لذت بردم استاد

    • صباغ کلات

      اردیبهشت 20, 1395

      .

      .

      صبح زیبایتان ، پر از شادی 

      دخترم ! مقدمت گرامی باد 

      شوق  دیدار روی  فرزندان

      خانه ی قلب  را ،  کند ؛ آباد 

      زهره خسروی ، گرامیدخت 

      با شکوه  کلام ، کردَ م ؛  یاد

      ………………………………

      ممنونم. دخترم. 

      درودتان . 
      باسپاس ………………………..

      .

  7. دشمن زار جمشيد ن‍ژاد

    اردیبهشت 20, 1395

    سلام بر استاد ارجمندم  بسیار زیبا و عالی سرودی

    درود

    • صباغ کلات

      اردیبهشت 20, 1395

      .

      .فره یزدان  نمایشگر شده است 

      بـا جمـال  بی  مثـال  روی  دوست 

      ازجهان ، نزهتگهی شد ؛ دلپسند 

      باغهای خوش شمیم کوی دوست 

      قبـله ی اول ، بدون  فکـر  و  ذکـر

      سجدهءواجب کند.دل سوی دوست 

      …………………………………………

      سپاس ها 

      ممنونتان هستم پسرم . 

      درودتان . ………………………….

      .

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا