🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پنجه را قوچ ِ نمد تا حس کرد …
اسب با شیههی طوفان در رفت
در خزرخیزتَرین حالت ِ دشت
کاسهی صبر ِ دوتاری سر رفت
سُم به سُم پنبهی اُلفت روئید
باغشی چشم به ریحان انداخت
نَفَسی تاخت که گندم شورید
کژدم ِ زرد به قالی دل باخت
اترک ِ چشم به دریا آمد
یک طرف زمزمهی باران و
آقپامیق به دنیا آمد
یک طرف دامن ِ هودیخوان و …
مهد تا گور ِ قجر را رقصاند
ذکر ِ خنجر که لب ِ قوش رسید
سایهی رخش از آتش رد شد
شیههی ساز به هر گوش رسید_
_عنکبوت از
سر ِ
اُی
بالا
رفت
باغشی دودهی آتش را دید
لاله، خرگوش، علف، آلاگل
اِجِه، آویزهی دارش را دید
ماه چون چِیت ِ گِلین هِی خط خورد
سوزن ِ قالی ِ ذوقها گم شد
جَرگَلان گوشهی دنجی غم خورد
نِی ِ در بند ِ اُفقها گم شد
درد، یک دایرهی زخمـــی و
استخوان ریشهی هر لالایی
یک طرف زمزمــهی باران و
هر طرف طایفهی تنهایی …
هفتپاییز به هر هفته گذشت
سایهی روشن ِ فردا لا خورد
کرم ِ ابریشم ِ رویا خوابید
نخ به نخ قصّهی قالی پا خورد
.
.
.
_ذکر خنجر به لب ِ لاله رسید
مزهی توت ِ بهاران نرسید
اسب در راه به صحرا نرسید
شعرِ مختوم به پایان نرسید…
” آرمان پرناک ”
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (15):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (23):
بهمن 19, 1401
بسیار زیبا سرودید استاد مهربان 🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام و عرض ادب بانوی ارجمند
قدم رنجه کردید
بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهر شما
زنده باشید
🙏🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام و درود
بسیار عالی
نمی دانم چگونه به توصیف این شعر زیبا برخیزم؟!
آفرین
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام و عرض ادب استاد خراسانی عزیز
بسیار سپاسگزارم از حضور و نظر ارزشمند شما
سلامت و پیروز باشید
در پناه حق
❤️🌹🙏
پاسخ
بهمن 19, 1401
درودها جناب پرناک
چقدر شاعرانه وبکر
لذت بردم وآموختم.
دستمریزاددوست گرامی.
🌺🌺🌺
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام جناب یغمایی گرانقدر
بسیار سپاسگزارم از نگاه پرمهر شما
زنده باشید
❤️🙏
پاسخ
بهمن 19, 1401
شعر مختوم به پایان نرسید
سلام و درود و وقت بخیر
جناب استاد پرناک ارجمند
زیبا سروده اید
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام استاد رضاپور ارجمند
قدم رنجه کردید
بسیار سپاسگزارم از شما
در پناه حق باشید
🙏❤️🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
درودتان جناب پرناک بزرگمهر و ارجمند👏☘️🌾🌿🍃
بسیار زیبا و دلکش،قلمتان نویسا🍃🌿🌾☘️🌹🌱
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام دکتر مدهوش ارجمند
بسیار سپاسگزارم از شما
پاینده و پیروز باشید
در پناه حق
🙏🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
جناب پرناک عزیز درودها برشما وقلم زیباتون
لذت بردم همچون همیشه زیبا
قلمتون ماندگار ❤️❤️🌺🌺👏👏
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام استادبانو حسینی ارجمند
زیبا نگریستید
خیلی ممنونم از شما
پاینده و پیروز باشید
🙏🌹🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
درود بر شما
قلمتان نویسا 🌹🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام استاد عزیز
خیلی ممنونم از حضور ارزشمند شما
ایام بکام باشد
در پناه حق
🙏🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
درود برشما قلمتان جاودان👏👏👏👏
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام بانوی ارجمند
خیلی خوش آمدید
سپاسگزارم از حضور شریف
سبز و پیروز باشید
🙏🙏🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
سلام
به خصوص اوایل شعر را متوجه نشدم و لازم است در باب کلماتی که به کار رفته و احتمال می دهم به قالی بافی نیز مرتبط باشند ، فردا صبح تحقیق کنم . با این حال شعری جاندار و قوی و اصیل خواندم که جای مباهات و تحسین داشت . و از همه مهمتر من رنگ قرمز سیر و کلا چنین تمی را برای فرش و قالی دوست دارم. که شما ضمیمه ی شعر نموده اید .
پاسخ
بهمن 20, 1401
سلام و عرض ادب استاد مانای عزیز
سپاسگزارم از حضور سبز و ارزشمند شما
باعث زحمتتان میشود.
اگر عمری باقی باشد احتمالا در یک پستی مجزا، به طور مختصر برخی از آداب و رسومات و اصطلاحات ترکمنیِ مربوطه را گردآوری و به اشتراک خواهم گذاشت.
در پناه حق باشید
🙏🌹🌹
پاسخ
بهمن 20, 1401
سلام مجدد
با ترکمن ها خوشبختانه ارتباطم خوب بوده و از قضا حدود یک ماه هم در گمیشان در شمال بندر ترکمن کار کردم
پاسخ
بهمن 21, 1401
سلام و درود بیکران
ماشالله در تمام مناطق کشور حضور و فعالیت داشتید. خدا حفظتان نماید.
بسیار ممنون که مجدد تشریف آوردید
🙏🌷
پاسخ
بهمن 21, 1401
درود بر شما
بچه که بودم افسانه آق پامیق را از زبان مادرم شنیده بودم و چون من هم برادران زیادی داشتم با آق پامیق همزاد پنداری میکردم. و باز به واسطه علاقه مادرم به فرهنگ مردم ترکمن، گوشم به نوای دو تار بخشی(باخشی/باغشی) های ترکمن آشنا ست
این شعر حال و هوای کودکی هایم را برایم زنده کرد. سپاس از هموندی سرودهی زیبایتان
پایدار باشید به مهر
🌿🍃🌹🌷🙏🍃🌿
پاسخ
بهمن 21, 1401
سلام بانو آهن ارجمند
بسیار سپاسگزارم از حضور و نظر ارزشمند شما
در در مورد آق پامیق، باخشی (باغشی، بخشی ) و اصطلاحات به کار رفته، به امید خدا همین روزها در پستی به طور مختصر مطلبی ارسال میکنم.
زنده باشید
🙏🌹
پاسخ
بهمن 22, 1401
بسمه تعالی
((ایلینده ن آیرا دوشن
آه اوراریلی گؤزلأر
یولوندان جدا دوشن
جهداده ر یولی گؤزلأر
گؤکده فلک گرداندیر
خلق یرده سرگرداندیر
نه بازیگر جهاندیر
گؤز آچان مالی گؤزلأر))
-(( کسی که از ایلش دور می افتد
آه کشان دیارش را می جوید
کسی که از راه جدا می شود
در تلاش باز یافتن راه است
فلک آسمانی می چرخد
مردم روی زمین سرگردانند
این جهان چه بازیگریست
که هر که در آن چشم گشود
به دنبال مال و منال می گردد))-
✔ صحرای ترکمن:
صحرائی که زمینهای پر برکتش بستر خوشههای زرین گندم و بوتههای پنبه است. این سرزمین را سرزمین طلای سفید مینامند. نغمههای کبک و قرقاول در دشتها در فصل بهار نوید عشق میدهند. صحرائی که از کوهها و تپههای سرسبز جَرگَلان در شرق تا دریای نیلگون خزر در غرب و از رود اترک در شمال تا دامنه البرز در جنوب امتداد مییابد.
✔ آلاچیق ترکمنی:
آلاچیقهای ترکمن که در زبان ترکمنی (( اُووی – oy)) و به روایتی دیگر ((یورت – Yourt)) نامیده میشود، مهمترین و شاخصترین بنای زیستی قوم ترکمن را از گذشتههای دور تا چند دهه قبل تشکیل میداده است. از کنار هم قراردادن چند اُووی، ((اُوبه)) بوجود میآید که اغلب افراد ساکن در اُوبه با یکدیگر نسبت خویشاوندی دارند. از طوایف برجسته ترکمنها میتوان به گوکلان، یُموت و تِکِه اشاره نمود.
✔ قالی و بافتههای تزئیینی:
به طور کلی، نقوش قالیهای ترکمن به سه دسته گیاهی، حیوانی و نقوشی که از لوازم و اسباب ضروری زندگی نشات گرفته اند طبقهبندی میشوند. قوچ، از جمله حیوانات مورد احترام در فرهنگ ترکمن است و از آنجائی که این حیوان نقش اساسی در امر باروری گلّه داشت، شاخِ قوچ رد و نقش پررنگی بر روی قالی و نمد ترکمن دارد. عقربِ زرد یا ((ساریاوچیان))، از دیگر نقوش بافته شده در قالی ترکمن است و به باور مردم محلی، بدیُمنی، و کینهتوزی را از خانواده و اهل آن دور میکند. ((سیچان ایزی)) که به معنای ردپای موش است در واقع نمادی از دشمنان شکست خورده است که فرار کرده و تنها ردپایی از خود به جا گذاشتهاند و در ایران باستان موش نماد انسان منافق و دورو است. نقوش سیچان را میتوان در حواشی قالی مشاهده نمود. ((قوش)) در معنای گنجشک یا مرغ است که در نماد رمزی، فرشتگان یعنی برترین حالات وجود و نفس پاک میتواند جلوه کند.
گیاهان در زندگانی ترکمنان حائز اهمیت هستند. مهمترین آنها درخت توت است که منبع تغذیه کرم ابریشم میباشد. از نمادهای گیاهیِ بافته شده در قالی، ((یاشایشباغ)) به معنای درخت زندگی است. اگر درخت همراه پرندگان باشد، ((قوشلیباغ)) شناخته میشود.
از وسایل و اسباب روزمره نیز که نمودهای آنها را میتوان در دستبافهها دید، باید از یورت و یا چادر جنگی و کمان نام برد. از بافته های تزیینی زنان ترکمن که در مراسماتی مانند عروسی برای تزیین اسب یا شتر مخصوص حمل عروس به کار می رود، ((آسمالیق)) است. این نوع از بافته توسط خود عروس (گِلین) بافته میشود که به نوعی تبحر وی در امر قالی بافی را نیز به خانواده داماد نشان دهد. نقشِ پر تکرارِ آسمالیقهای عروس نقشی از کاروان قطاری از شترهاست که به دلیل خوش یمن بودن این حیوان در باور اقوام ترکمن است.
رنگهای به کار رفته نیز هر کدام فلسفه خود را دارند. به عنوان مثال و به طور کلی، رنگ سفید نشانِ مهر و گستردگی است، رنگ سبز نشانهی حیات و رنگ سرخ نشانهی بقا و جاودانگی است.
✔ اسب و موسیقی:
زمانی که قبایل ترکمن همراه سلجوقیان به شمال شرقی ایران آمدند، اسبهای ظریف اما بلنداندام و تیزپای خود را هم آوردند. این اقوام پیش از یکجانشینشدن، در دشت مسطح و وسیعِ ترکمن صحرا عمدتا ً چادرنشین و گلهدار بودند. اسبهای ترکمن بدن و گردن کشیدهای دارند و سمهایشان قوی است. حیوانی که از همان کودکی همراه ترکمنهاست و صدای شیهه و دویدنش در رویاهایشان میپیچد. از جلوههای زیبای اسب در فرهنگ ترکمنها، موسیقی است که ریتمهای دوتار از حرکات یورتمه و چهارنعل اسب جان میگیرد و حتی مقامهایی نظیر ((آت چاپان)) شکل گرفتهاند. در این مقام، از اسب و چابکسوار سخن به میان میآید و صدای سم اسب بر اثر برخورد با پنجه نوازنده (که او را باخشی یا باغشی مینامند) روی کاسه دوتار بوضوح شنیده میشود. نالههای غمگین کمانچه یا قیچان نیز صدایی شبیه وزش باد ایجاد میکند و این آواها، حرکت سوار در دشت را به تصور شنوندهها میکشاند. مقام دیگر با موضوع اسب، ((مایاگول)) است، مایا نام دختر و گوزل به معنای زیبا، که در آن احساسات سوارکار و حرکات اسب به تصویر در میآید.
✔ هودی خوانی:
-((بخواب فرزندم، فردا آقاویلرِ قبیلهمان خواهی شد)) –
نمونهای از هودی است. زمزمههای مادران ترکمن برای بچهها، ((هودی)) نامیده میشود که بر بالین فرزند میخوانند. کودکان با این زمزمهها به خواب آرام میروند و رویاهاشان به آوای مادرانه هودیها آمیخته است.
✔ لاله و لالهخوانی:
لاله در فولکلور ترکمن صحرا نام دختر روستایی بوده که بنا به تعصبات قبیله ای نتوانست به یار خود برسد. در ادوار بعد لاله سمبلی شد برای دخترانی که نمی توانند به یار خود برسند. لاله ها تاریخ زندگی زنان ترکمن را ورق می زنند و در هر مصراعش درد و رنج دختران ایل (نظیر نرسیدن به یار، ازدواج اجباری و حق انتخاب نداشتن ) را بازگو میکنند که در سینه پنهان کردهاند. لاله در زیر مهتاب در کنار آلاچیق خوانده میشود. لالهها به طور دسته جمعی خوانده میشود. در واقع نوعی آوازهای دستهجمعی دختران ترکمن است که از مشهورترین آن میتوان به (( چونقیر قوی)) اشاره کرد. نمونهای از یک لاله ترجمه شده:
-((اگر به چاه عمیقی سنگ بیاندازی، گم میشود. اِجه جان (مادرجان)، اگر به جای دوری دختر بدهی گم میشود. اِجِه جان غربت جای بدی است و نگذاشت در جایم بنشینم و موهایم را ببافم، سوزنِ مرا در گوشهی آلاچیق آویزان کن (ترکمنها وسایل مرده را در گوشه خانه آویزان میکنند)، اگر همسالانم آمدند بگو مردهام، اگر قوم و خویشانم آمدند بگو گم شدهام، اجه جان هنوز جای پای تو که به دیدارم آمدی روی قالی مانده است و سهمت هنوز در بشقاب است. ای کسی که بیخیال قلیان میکشی، آتش را خاموش کن، خاکسترش را بکش، آتش دل من کافیست))-
در گذشته پس از عروسی، داماد تا حدود دو سال حق نداشت به دیدار زنش بیاید و اگر میخواست ببیند بایستی پنهانی این کار را میکرد که اگر شناسایی میشد، کتک مفصلی از جوانان ایل عروس می خورد. لالهی زیر اشاره به این آداب و رسوم دارد که توسط عروس چنین دامادی خوانده میشد:
-(( ماه چون خطی طلوع کرد و چون چِیت (پارچه) چند خط به رویش افتاد. زیاد اینجا نیا داماد! چون سگی به جانت خواهد افتاد))-
در مورد مهر، محبت و وفاداری میتوان به لالهی زیر اشاره داشت:
-(( گوسفندانش را راهی میکند. سوتزنان از ده دور میشود… اگر در هفته نیایی، گل رویم پژمرده میشود. در جلوی دِهِمان درخت بلندی قرار دارد. گلها بر سبزهها خواهد رویید یا نازنینم بر این گلزار خواهد آمد. بنال ای نیِ هفت بند…میان من و یار خیلی نزدیک است. وقتی که دو دل یکی باشند، درازیِ راه از میان خواهد رفت))-
✔ رقص خنجر (ذکر خنجر):
این رقص به طور دستهجمعی انجام شده و با لباس سنتی و خنجر بر کمر و با حالتی ذکرگونه و عرفانی انجام میشود. ماهیت این آیین و مراسم به نحوی علاجِ بیماری های روحی و روانی دانسته شده است.
✔ آشیق:
یک بازی پرطرفدار ترکمن صحرا بود. در این بازی نخست دایرهای را بر روی زمینی صاف رسم میکردند و بعد با یک خط دایره را نصف نموده و سپس یک آشیق (استخوان مچ پای گوسفند) را بروی خط مینهادند. آنگاه با ایستادن کنار دایره سعی میکردند با آشیق دیگری که در دست داشتند (ساقا) بر آشیق روی خط چنان بکوبند که آن را از دایره بیرون بیاندازند. ساقا معمولاً باید سنگینتر و تراشیدهتر از آشیقهای دیگر باشد. برد و باخت این بازی گاه بر اساس چند امتیاز و پول و گاه با رد و بدل کردن آشیق محاسبه میشد. این بازی در مراسم عید قربان که گوسفندهای زیادی قربانی میشد بیشتر رواج داشت.
✔ ضرب المثلها:
-((بیتمِدگ یوَشِنِگ دُوونه دُوغمِدق توشِن؛
علفی سبز خواهد شد و بعد در کنار آن خرگوشی به دنیا خواهد آمد))-نمونه ای از کی ضرب المثل ترکمنی است و منظورش انسانهایی هستند که فقط در رویا سیر میکنند و هنوز رویای اول به واقعیت نپیوسته، رویای دومی را بر پایه ی اولی میسازند.
-(( آت آدامینگ قاناتی دیر))؛ اسب بال و پر انسان است ))-
نمونه ترجمه شده معروف دیگر میتوان به ضرب المثل زیر اشاره کرد:
-((آتش بدون دود نمی شود، جوان بدون گناه …))-
✔ آقپامیق:
از داستانهای معروف ترکمن، آق پامیق است که برای کودکان خوانده میشد. برشی از این داستان که در منابع موجود اینترنت نقل شده، به شرح زیر است: -(( در زمانهای قدیم، مردی هفت پسر داشت که همگی شکارچی بودند. این برادران چون خواهری نداشتند، همیشه در آرزوی خواهری بودند، تا اینکه مادرشان باردار شد. پسرها زمانی که میخواستند به شکار روند به پدرشان گفتند: اگر خدا به ما خواهر داد، از در خانه عروسک آویزان کن و اگر برادر داد، تیر و کمان آویزان کن. خواهرشان به دنیا آمد و پدر عروسکی آویزان کرد. در همسایگی این خانواده، پیرزنِ بدجنس و حسودی زندگی میکرد. پیرزن آن عروسک را دید و برداشت و با تیر و کمان عوض کرد. وقتی پسرها از شکار برگشتند، تیر و کمان را دیدند و گفتند خدا به ما خواهر نداده است. به نشانهی گله و شکایت، به کوه رفته و در غاری مسکن گزیدند و با شکار روزگار میگذراندند. پدر و مادر نامِ دخترشان را آق پامیق گذاشتند و چشم انتظار پسرانشان ماندند یک ماه گذشت، یک سال گذشت، نیامدند و پدر و مادر چون پیر بودند نمیتوانستند به دنبال پسران بروند و به دخترشان هم چیزی در مورد برادرانش نگفته بودند. به این ترتیب پدر و مادر از آمدن پسران ناامید شدند. ماهها و سالها گذشت تا اینکه آق پامیق ده ساله شد و….))-
✔ گوراوغلی (کوروغلو):
در افسانهها و آثار اسطورهای ترکمنها، زمان و مکان نامعلوم است. سفر قهرمانان به ناکجاآباد است. گوراوغلی از جمله اسطورههای برجسته ترک و ترکمن است که برخی روایات اصل و وجود شخصیت را در دسته افسانه قلمداد کردهاند. گوراوغلی با رشادتها و دلاوریهای خود در برابر حکام ظالم، موجب آفرینش حماسهای بزرگ در میان اقوام ترکمن شده است. گوراوغلی به معنای ((از گور متولد شده)) و مظهر عدالت خواهی و فداکاری برای حراست از حقوق محرومان و ستم دیدگان است. در داستانها چنین بیان شده که: او تولد عجیبی داشته و پس از ظاهر شدن از گور، توسط بز مادهای به دور از چشم دیگران شیر میخورده و سپس به درون گور باز میگشته است. مادر گوراوغلی در حال آبستن مرد و بچهاش در یک جای دیگر درون گورستان به دنیا آمد که این اتفاق، مفهوم تناسخ را تداعی کرده و پیوندی با این نگاه دارد که بازگشت انسان به خاک است و زمین، مادر اعظم است. پیوند اسطورهای اسب با آب در میان اقوام ترکمن از قداست خاصی برخوردارست. اسب اسطوره ای گورواوغلی به نام قیرآت (قیر: سیاه و آت: اسب) که میتوان معادلی از رخشِ رستم دانست، از نژاد اسبان دریایی است. اسب در فولکلور محرم راز آبها و بارورکننده است و مسیر زیرزمینی آبها را میشناسد. آزمون گذر از آب، از نمودهای کهن الگوی مرگ و تولدی دوباره است که در طیِ آن، ((منِ)) انسان که در اعماق تاریک ضمیر ناخوداگاه هبوط کرده، با گذر از مرحله دشوار نمادین، ظهور و تولدی دوباره را تجربه میکند. در داستان، گوراوغلی سه مرتبه عبور از رودخانه وجود دارد؛ یکی برای گرفتن انتقام از عربریحان، دوم برای اثبات جوانمردی خود و سوم برای آوردن قیرآت از نیشابور که توسط حاکم آنجا اسیر شده است.
✔ مختومقلی فراغی:
شاعر، دانشمند و عارف بزرگ ترکمن بود که آرزوها و آمال مردمانش را در اشعار میسرود و با آثارش فرهنگ و هویت قومن ترکمن را زنده نگاه داشت. وی در سال 1112 شمسی در روستای حاجیقوشان گنبد متولد شد و پس از پنجاه و هفت سال زندگی در کنار چشمه عباساری (اباساری) در دامنه رشته کوه سونگی داغی بین ایران و ترکمنستان در گذشت و پیکرش به روستای آقتوقای در چهل کیلومتری مراوه تپه منتقل شد. بیشتر اشعار او در جنگهای آن دوران (جنگهای ترکمنها با حکومت قاجار، خان نشین خیوه و خان نشین بخارا و جنگهای بین قبایل ترکمن) از بین رفت. چیزی که در اشعار مختوم قلی قابل ذکر است، انعکاس رنگ محلی در آنهاست. دشت پر از گل و ریحان ترکمن صحرا و جوانانی که شالهای ترمه بر کمر داشتند و بر اسبهای سپید سوار بودند.
در انتها شعری از وی را میخوانیم:
ایلینده ن آیرا دوشن
آه اوراریلی گؤزلأر
یولوندان جدا دوشن
جهداده ر یولی گؤزلأر
****
گؤکده فلک گرداندیر
خلق یرده سرگرداندیر
نه بازیگر جهاندیر
گؤز آچان مالی گؤزلأر
****
کیملره آلتین تأجدیر
کیملر سایل محتاجدیر
کیملر دویبده ن غلّاچدیر
کیم یوپک حالی گؤزلأر
****
کیم نان تاپماز ایمأگه
کیم یر تاپماز قویماغا
کیم دون تاپماز گیمأگه
کیم تیرمه شالی گؤزلأر
****
بو جهان بیر پشته دیر
کیم زنده کیم کشته دیر
هر بنده بیر ایشده دیر
هر کیم بیر حالی گؤزلأر
****
هنگام اوزین عمر آز
چهار فصلا باشدیر یاز
گؤکده قانات یایان غاز
گؤزلری کؤلی گؤزلأر
****
مختومقلی هوش ایلأپ
گزگین دید أنگ یاش ایلأپ
دألی کؤنگول جوش ایلاپ
یوز مونگ خیالی گؤزلأر
کسی که از ایلش دور می افتد
آه کشان دیارش را می جوید
کسی که از راه جدا می شود
در تلاش باز یافتن راه است
****
فلک آسمانی می چرخد
مردم روی زمین سرگردانند
این جهان چه بازیگریست
که هر که در آن چشم گشود
به دنبال مال و منال می گردد
****
چه کسان ، تاجهای طلایی بر سرشان
چه کسان ، سا ئلانی نیازمندند
چه کسان زمین زیراندازشان
چه کسان در پی فرشهای ابریشمیند
****
یکی نانی برای خوردن نمی یابد
یکی جا برای انباشتن
یکی جامه ای ساده نمی یابد
یکی در خیال شال ترمه ایست
****
این جهان پشته ای از
زندگان و مردگان است
هر کسی مشغول کاریست
و هر کسی به احوالی می نگرد
****
زمان دراز و عمر کوتاهست
و در بهار که اول فصلهاست
غازی در آسمان ، بال زنان
به دنبال تالاب می گردد
****
مختومقلی!بهوش باش!
و با دیده ی اشکبار سیر کن!
ای که دل دیوانه ات
در جوش و خروش
هزاران خیال را می نگرد.
✔ منابع:
1. بررسی نقشمایه های جانوری در قالی ترکمن، فرانک کبیری و پریسا امیرحاجلو، 1393
2. تحلیل بن مایه های اسطوره ای حماسه ای گوراوغلی ترکمن، عبدالله واثق عباسی و بایرام مراد مرادی، 1401
3. وبلاگ دكتر محمد رضا بيگدلي ضیغمی
4. اسرار نمادها در نقوش قالی ترکمن، سایت انسانشناسی و فرهنگ
5. و تعدادی وبلاگ و سایت دیگر
پاسخ
بهمن 22, 1401
درود بر شما
بسیار عالی و کامل بود توضیحاتتون، سپاس از زحمتی که برای گردآوری این مطالب کشیدید. 👏👏🍃🌿🙏🌺🌸
پاسخ
بهمن 22, 1401
سلام
بسیار سپاسگزارم از توجه شما
پاینده باشید
🙏🌺
پاسخ
فروردین 1, 1402
درودها
جاودان در پهنهی دوران
پاسخ
فروردین 2, 1402
سلام برادر ارجمندم
سپاسگزارم از حضور ارزشمند شما
عیدتان مبارک
🌹
پاسخ
بستن فرم