🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ابر سكوت را به سرم سايه مى كنم
بوی بهار را به قلم هدیه مى كنم
دیوارهى نگفتنم از شمش واژههاست
وام از كلام دارم و تسویه مىكنم
صدبار ناشیانه زمین خوردم و هنوز
بر شانهی فراخ زمان تكيه میکنم
وا میشود حصار سیاهِ کلافگی
سمتِ خیال، پنجره تعبیه میکنم
دل را به ذکرهای مجرّب چه حاجت است؟
شعرم نيايشىست كه واگويه مىكنم
حس میکنم؛ برای تفکر مجال نیست
تا زنده ام به شعر و غزل گریه میکنم
تبدارِ انتظارم و در حال احتضار
با خونِ دل هرآینه پاشویه میکنم
دردِ هزار ساله مداوا نمىشود
میرقصم و برای خودم مویه می کنم…
#غزل_آرامش
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
بهمن 22, 1399
🌷🌼🌷🌼🌷🌼🌷
پاسخ
بهمن 22, 1399
درودها بانو
سایه سارت مهر خدا….🌿🌹
پاسخ
بهمن 25, 1399
تبدارِ انتظارم و در حال احتضار
با خونِ دل هرآینه پاشویه میکنم
درودها ودستمریزا د عالی وارزنده 🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🍃🍃🍃🍃
پاسخ
بستن فرم