🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مخمس با تضمین از غزل جاودانه ناصر خسرو
این شعر به دنیای ادب زنده و یکتاست
مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست
بشنو سخنِ ناصرِ خسرو که چه زیباست
روزی زِ سَر سنگ عقابی به هوا خاست
وَندَر طلب طعمه پَر و بال بیاراست
چون اوج گرفت و زِ تَنَش خاک همی رُفت
چشمَ ش به بُلندا بُد و پَستی به بَرَش اُفت
خوش در پی یک طُعمه بَرِ جوجه و هم جُفت
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیرِ پرِ ماست،»
.
خشنود که در اوج و بَرَش کوه بوَد ریز
دشت و دمن و بحر به چشمش همه ناچیز
گفتا به دل خویش که با غصه نیآمیز
بَر اوجِ فلک چون بپرم از نظر تیز
می بینم اگر ذرّهای اَندَر تَهِ دریاست
بینایی من را نبود مرز و همی حَد !
رَدِ قدم مور ببینم که ز شاخی بشود رَد
گر یَک به زمینم به فضا قدرت من صد
گر بَر سَر خاشاک یکی پشّه بجُنبد
جُنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست»
هر ذرّه قوی باشد و خود چشم خرَد دید
بر لاغری یک پَشّه هرگز که نخندید
او مستِ منی بود و به هر سوی بچرخید
بسیار منی کرد و زِ تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفاپیشه چه برخاست!!
.
خوش بود پیِ کبک که صیادِ جوانی
از چِله که تیری بِکشانیده به جانی
در اوج شد آن مرغ و هَمی دید به آنی
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری زِ قضا و قَدَر انداخت بَر او راست
فرزند خرد، مشعل دانش تو برافروز
سخت است شنیدن،که چنین قصه ی جانسوز
اما چه کنم؟! پندِ پدر را تو بیاموز
بَر بالِ عقاب آمد، آن تیرِ جگرِ دوز
وَز ابر مَر او ر ا به سوی خاک فرو کاست
بر خاک نیفتد کسی از اوج الهی
با طعنه مکن بر رخ افتاده نگاهی
یارب بجز از مهر تو اَم نیست پناهی
بَر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه پَرِ خویش گُشاد از چپ و از راست
چون تیر خطا رَفته دَریدَش زِ میان تَن
از خویش به دَر آمد و شد از سَر او “من”
بر تیر نگه کرد و بِبُردای بدان ظَن
گفتا: «عَجَب است این که زِ چوب است و زِ آهن!
این تیزی و تُندی و پریدَنش کجا خاست؟!» .
.
می گفت:«چه سان؟چوب فضا را همه کاوید!
آهن به سَرِ چوب، گلِ جان، ز تنم چید»
یکبار دگر چشم بدان تیر بدوزید
چون نیک نگه کرد و پَر خویش بَر او دید
گفتا: « ز که نالیم؟ که از ماست که بَر ماست
طارق خراسانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
دی 10, 1400
درود واحترام خدمت استادمحترم مخمس زیبا ومفیدی است. با موارد انتقادی استادنوری گرانقدر موافقم ضمن تمجید از انتقادپذیری جناب عالی مواردی دیگر به عرض می رسد در این سطربشنو سخنِ خسروِ ما را که چه زیباستبشنوسخن ناصرخسرو که چه زیباست مشکلی در آهنگ شعر ایجادنمی کند فقط رکن بندی از :مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن به:مفعول مفاعیلن مفعول فعولن به اختیار عوض می شود مانعی ندارددر این مصراع یک حرف( ز) از قلم افتاده استاین تیزی و تُندی و پریدَن کجا خاست؟!» .در این سه مصراع تکرار قافیه مناسب نیست قدرت من هست در این اوج چه بی حَد!گر یَک به زمینم به فضا قدرت من صداین چشمِ عقاب است و رَصَد را نبوَد حَد
این بند:
هر ذرّه قوی باشد و خود چشم خرَد دید
بر لاغری یک پَشّه هرگز که نخندید
او مستِ منی بود و به هر سوی بچرخید
در محتوا بهترین قسمت مخمس است در حقیقت شاهکار محتواست ای کاش قافیه ها همگی با فعل نبود البته اشتباه نیست اما افعال کاربردی در قافیه چنانچه ردیف داشته باشند بهتر است
(در کوه پیِ کبک که صیادِ جوانی
از چِله که تیری بِرَهانیده به جانی
در اوج بُد آن مرغ و هَمی دید به آنی)
این قسمت در پرانتز هم به نوازش نیازمند است سطر اول نیازمند فعل است سطر دوم فعل (برهانیده) مناسب نیست سطر سوم (در اوج بد ان مرغ) پرداخت تکراری است این در اوج بودن مختلف و متنوع چند نوبت گفته شده است سایر کلام عالی بود یک نکته : روایت در شعر مرجع بسیار با ظرافت بیان شده است هیچ فضای خالی وجود ندارد تضمین اینگونه از اشعار مشکل است اماجناب استادبا توانایی در سخن این مهم را به انجام رسانیده اند و شعری موفق آفریده اند
محمدیزدانی جوینده”
پاسخ
دی 12, 1400
سلام و درود
دانش ادبی و تیز بینی آن حضرت بفریاد مخمس رسید و معایب را در این اثر به حداقل رساند.
به فرموده ان استاد ناصر خسرو را در بند اول آوردم
در بندی که قافیه تکرار شده بود ویرایش به شکل زیر صورت پذیرفت :
وَه قدرت من هست در این اوج چه بی حَد!
گر یَک به زمینم به فضا قدرت من صد
رَدِ قدم مور ببینم که ز شاخی بشود رَد
گر بَر سَر خاشاک یکی پشّه بجُنبد
جُنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست»
در مصرعی از اثر مرجع حرف شین از قلم افتاده بود اصلاح صورت پذیرفت.
:
گفتا: «عَجَب است این که زِ چوب است و زِ آهن!
این تیزی و تُندی و/ پریدَنش /کجا خاست؟!» .
سپاس فراوان از نقد موثر و مفید آن استاد گرانمهر
در پناه خدا 🙏❤️🙏
پاسخ
دی 6, 1400
سلام استادبسیارجالب ودلنشین بود.
برخاک نیفتدکسی از اوج الهی……
احسنتم .شادکام باشید🌺🌺🌺
پاسخ
دی 6, 1400
سلام و درود
سپاس از حضور بسیار گرمتان
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
دی 6, 1400
درودها استاد خراسانی گرانقدر
بسیار بسیار زیباست و روح افزا
🌷🌿🌷🌿🌷
مصراع “آن تیر نگه کرد و بِبُرد او که بدان ظَن” در جملۀ دوم «ببُرد او که بدان ظن”، به نظرم با ویرایش از صورت فعلی اش هم بهتر شود و در حقیقت در شیوۀ بیان ارتقا یابد.
🌷🌿🌷🌿🌷
پاسخ
دی 6, 1400
سلام و درود بر شما دُختِ نازنین وادی شعر و ادب که یک مصرع را از وضعیت ناهنجارش نجات دادید، اگر شما نمی فرمودید “او” و “که” در آن مصرع از فخامت مخمس می کاست، این هم اندیشی هاست که شعری را به سمت سلامت ارتقاء می بخشد.
ببنید اینگونه بهتر شده است یا مشکلی دارد؟
آن تیر نگه کرد و بِبُردای بدان ظَن
ضمنا “بِبُردای” به زبان ناصر خسرو نزدیکتر است.
با سپاس
در پناه خدا….. 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
دی 6, 1400
درودی دوباره استاد خراسانی گرانقدر
آن تیر نگه کرد و بِبُردای بدان ظَن
زیباست و از نظر زبانی هم با توجه به بافت تضمین از ناصر خسرو مشکلی ندارد ولی هنوز فکر می کنم این مصراع نیاز به ویرایش دارد.
آن تیر خطا رَفته دَریدَش زِ میان تَن
از خویش به دَر آمد و شد از سَر او “من”
آن تیر نگه کرد و بِبُردای بدان ظَن
شاید یک دلیلش هم، تکرار “آن” در بند باشد: آن تیر / آن تیر / بدان
به نظرم اگر “آن” در “آن تیر ” مصراع مورد بحث تغییر کند بهتر است.
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
پاسخ
دی 8, 1400
سلام و درود
حق با شماست و چه خوب شد نقد کرده و عیب را متذکر شدید.
با تشکر از شما به شکل زیر تغییر یافت
چون تیر خطا رَفته دَریدَش زِ میان تَن
از خویش به دَر آمد و شد از سَر او “من”
بر تیر نگه کرد و بِبُردای بدان ظَن
در پناه خدا 🙏🌹🌹🌹🙏
پاسخ
دی 6, 1400
حکایتی بازخوانی شده از درس تاریخ برای بشر …دریغ که تمامی ندارد این نمایش ملال انگیز…
بسیار زیبا بود و درود بر شما
پاسخ
دی 6, 1400
سلام امیر عزیزم
خدا می داند چقدر دلتنگ شما بودم
بیشتر اوقات بیادت هستم
سپاس از مهر حضورت عزیز
در پناه خدا 🌿❤️🙏🌿
پاسخ
دی 6, 1400
. درودهایم نثارتان 🌺
. میدانم که از تندی و تیزی کلک زرنگارتان در رابطه
. با شرایط جامعه کاسته اید !!! . . . ولی
. استاد گرانمهرم آنجا که (( . . . از ماست که بر ماست ))
. یعنی از پدران ماست که بر ماست !!! بالاخره
. می شود تعمیم اش داد 😂😂😂 .
. استاد ارجمند چراغ خاموش هم خوب میرانید !!!!
. باور بفرمائید افکارم منحرف نیست 😂😂😂
. ولی خب دیگر . . از ماست . . الله اکبر !!!!!
. می بخشید . . چه کنم ؟؟
. آرزویم سلامتی همراه با آرامشی پویا برای شما
. 🌺🌿🌿🌹🌹🌿🌿🌺
پاسخ
دی 6, 1400
سلام خسرو جان
سپاس از حضور گرمت
در پناه خدا… 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
دی 6, 1400
. با درودم نیک 🌺
. امروزه ما در دنیایی زندگی می کنیم که ناگزیر از
. ارتباط و برخورد با دیگران هستیم . آنچه مسلم است
. که هیچکس قادر نیست بدون کمک و مساعدت و
. ارتباط با دیگران ، نیازهای معمولی خود را برطرف
. سازد . حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این
. است که چگونه باید با دیگران ارتباط بر قرار کنیم
. ارتباط شامل حرف زدن ، نوشتن و یا بحث کردن
. است . این ها از عناصر مهم ارتباطی هستند . اینک
. باید از خود سئوال کنیم که در روز چند نقد و نظر
. برای دوستان نوشته ایم . این بهانه که . .
. ( وقت ندارم ) نه منطقی و نه باور کردنی ست .
. ( هم اکنون این گفتارتان را تکذیب می کنم ) آخر
. بیست دقیقه که وقتی نیست . باید اعتراف کنیم
. که عادت کرده ایم شعر خود را پرت کنیم و برویم !!!
. بالاخره درج می شود!! آخر ما که حق عضویت
. میدهیم چرا نباید شعرمان درج شود؟؟ بیائید برای
. دوستی ها و شکوفا کردن غنچه های آگاهی و
. دانش خود دست های یکدیگر را با مهربانی
. بگیریم . . وای که بی تفاوت از این نوشتار بگذریم .
. چنین مباد .
. باور کنیم که خورشید صمیمیت . مهر و دوستی
. عشق و شعر برای شماست که طلوع می کند
. 🌺🌺🌿🌿🌹🌹🌿🌿🌺🌺
پاسخ
دی 6, 1400
درودها استادم
◇◇◇
می رسد پیغام از هر بیت آن
این مخمس ها کتابی می شود
بسیار عالی🌿🌺💐🌺
پاسخ
دی 6, 1400
سلام و درود
انشاءالله
سپاس از مهر حضورتان
در پناه خدا
🌿🌹🙏🌿
پاسخ
دی 6, 1400
سلام
فرمایش شما را قبول دارم
یک شاخه گل گذاشتن هم عالی ست
سلام بقول قدیمی ها سلامتی بهمراه دارد.
در پناه خدا ❤️
پاسخ
دی 7, 1400
سلام و احسنت استادِ جان 🌺
پاسخ
دی 8, 1400
سلام
سپاس از مهر نگاهت
در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿
پاسخ
دی 10, 1400
با سلام و درود بی پایان
بوی معرفت گرفتم از گلستان اندیشه شما
دوست و برادر عزیز گرانمایه همچنان
مهتاب و جودتان در خشان باد🌹🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌷🙏🙏🙏
پاسخ
بستن فرم