🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چقدر خودت را گوش میکنی
چقدر مرا؟
بی کیِ رفتن به سی نمـا
از پلکانِ پرده پایینتر بیا
تا جاروب کنیم جنسِ هیز و جلفِ جیبمان را!
مثلاً بیا
از اَتل متلِ خاطراتِ خوابِ فرابنفش
بشنویم استعارهٔ کروکیِ خیالِ کودکی
سُر میخورد رویِ روحِ برفیِ خیابان!
مثلاً بیا
پشتِ چاشنیِ چراغِ مادونِ قرمز
امروز
همین حالا
وقتی دخترِ مرگو
وقتِ دهاندرّهٔ ساندویچ
بی شرمانه پایین میکشد
دامنِ مینیژوپ و شلوارِ کاغذیاش را
گاز زنیم با دندانِ استثنا
آبرویِ نازکنارنجیِ مشخصِ دنیا را!
مثلاً بیا
لُختِ لُخت
لَختهای از خونِ چاهِ چشم را
قرض دهیم به رزِ از خودراضیِ پارک
تا اگر جایِ ناخنِ لبخندش
خشکید بر گونهٔ عمودیِ فواره
آبستنِ فلسفهٔ بغضِ کالِ حالِ آب
لاکِ خیسناک زند!
مثلاً بیا
خونِ ورقِ مثال را بی مسئله حلال
مساحتِ مرزِ فرضیِ حروف را مچاله
حوالهٔ جناحِ چپ جمجمهٔ میدانِ کمدور کنیم!
مثلاً بیا
با گوش ندادن از چقدر کم
کمتر
وَ در آغوشِ سکوت گم
گمتر شویم!
یقیناً نشنیدنِ ما
گمشدنهامان
بی چقدر
بی بسیار
مطابقِ میلِ حشو ملیح
بسیار زیباترست
وَ ما خداوندگارانِ صامت
بی نیاز از تماشایِ پردهٔ سی نمایِ دیگریم!
ـــــــــــــــــــــــ
سیّدمحمّدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
فروردین 11, 1402
درود ها جناب دکتر لاهیجی گرانقدر
این شعر در سرایش نبوغ آمیز است و در خوانش ستایش برانگیز
🌷🌷🌷👏👏👏🍃🍃🍃
فروردین 11, 1402
سلام جناب دکتر، استاد خوشعمل کاشانی
وقت بخیر
“مرگو” از دسته گنجشکان، کوچکتر از فنچ و زرد رنگست، به دلیلِ عمرِ کوتاهش که نهایت به سه ماه میرسد نماد و سمبلِ مرگست!