🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تُوتَم!
ای آرمیدختِ گلاندیشم
سربسته میگویم:
در پیشِ چالهچشمِ نامردم
شانه نزن دیگر به مویِ مویهٔ شعرم
زیرا مقدّس ماهِ پروینذات
هابیلِ دل در حصرِ قابیلست
دلّالِ سارقکیش بسیار و…
وارستگی تعطیلِ تعطیلست!
وقتی دهاندوزی
بعد از غزل سوزی
در دستِ اقدامست
یا زیرِ حکمِ گرگِ اعدامست
از ظلمِ و مکرِ آدم و حوّا
در مسلخست آزادی و غیرت
شهوت شده همسایهٔ لذّت
درگیرِ تزویر و تبِ تهمت
شاعر نگاهش میشود سرقت!
حیرت نکن حیرت
از نعشِ خودکارم
از مرگِ نقطه دورِ پرگارم!
سربسته میگویم:
ای آرمیدختِ گلاندیشم
ققنوسِ قافِ آرزوهایم
پروانهٔ پرخیدهٔ پرهیزگارِ من
سارق مخاطب دارد و شاعر
در پازلِ شهرِ پُر از قاتل
شعرش شهیدِ خبثِ طینت شد
پشتِهم امّا او نصیحت شد!
ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ
پ ن:
آرمیدخت: دخترِ ستایش شده
پرخیده: دخترِ سِر نگهدار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
اسفند 3, 1401
سلام و درود سرکار خانم ایرانپور
سپاسگزارم از لطف شما
بزرگوارید
پاسخ
بستن فرم