🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسمه تعالی
یک قدم بردار در عالم به پای بیخودی
خضردانا می کند جان را فدای بیخودی
شانه خالی کن که آنجا عرصه ی بخت و قضاست
تا نهم بر شانه ات فرّ همای بیخودی
عقده ی دل را نبر در سینه ی خود زیر خاک
باز کن با ناخن مشگل گشای بیخودی
کوه آهن بسته ای بر ریشه ی موی های خود
چون کَنَد از جا تو را پس کهربای بیخودی ؟
رو سفیدی تحفه ی هر دانه در این آسیاست
وای اگر دیگر نچرخد آسیای بیخودی
می کنم دل را سرای تو ، ندانم کیستی
گاه خود را می کنم بی خود برای بیخودی
در مسیر عشق هرگز گم نمی گردد کسی
عشق باشد در سر انجام ، ابتدای بیخودی
سالها در تنگنای این جهان گم گشته ای
ساعتی در یاب خود را در فضای بیخودی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):