🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دلم از روز اول خانه اى روى گسل مى خواست…
براى لرزه هايش عذرهاى مستدلّ مى خواست!
شبيه چترى از رنگين كمان بر روى دريا بود…
چنين حال خوش و بخت بلندى، از ازل مى خواست
تماشا داشت قامت بستنش در جانماز خون
سراپا دعوت “حىّ على خيرالعمل” مى خواست
تمام شهر را مى برد جشن ماه پيمايى…
ولى خود را ميانِ خوابِ رنگينِ زُحَل مى خواست
شكوهِ سرنوشتش را دلم آن قدر باور داشت
كه قلب كهكشان از او برای خود بدل مى خواست
دلم مى خواست با پيراهنى از گل به رقص آيد
ميان دشت، از ياس و شقايق يك بغل مى خواست
دل من خوب مى دانست هر كس گل برايش كاشت
فقط زنبوردارِ واردى بود و عسل مى خواست!
_برايش قلعه اى همسايه ى بابونه ها مى ساخت
سپس تا غارتِ شیرینی اش ضرب الاجل مى خواست!_
ملالى نيست از دودى كه در چشمِ خیالم رفت
دل ديوانه ام افسانه اى نامحتمل مى خواست…
شبى تا خواست خود را رو كند، پاى قلم لغزيد
براى وصف حالش قرنها ضرب المثل مى خواست
بناى درددل كردن ندارد. اهل گفتن نيست…
اگر با واژه ها هم سفره شد گاهى، غزل مى خواست…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
اردیبهشت 8, 1397
احسنت بانو
زیبا سرودید
پاسخ
اردیبهشت 9, 1397
انصافا همه چی تموم…ایول
دل من خوب مى دانست هر كس گل برايش كاشت
فقط زنبوردارِ واردى بود و عسل مى خواست
….
مانا باشید و قلمتان نویسا
پاسخ
اردیبهشت 9, 1397
سلام و عرض ادب محضرتان استاد بانو آرامش گرامی
از شعر بسیار زیبایتان لذت بردم و بهره مند شدم
زنده باشید به مهر
پاسخ
اردیبهشت 9, 1397
سلام و درود
غزلی فاخر ، ناب و زیبا مهمان بزرگ بانوی شعر پاک بودم
سپاس از به اشتراک گذاشتن این اثر نفیس
در پناه خدا
پاسخ
اردیبهشت 9, 1397
سلام بانو |آرامش غزلی بدیع وعالی بودنظر قبلی را اشتباه ارسال کردم تازه واردم ببخشید
پاسخ
اردیبهشت 9, 1397
درودها به پیشگاه ارجمند خواهر هنرمندم بانو آرامش…
دستمریزاد…
شاهکار ارزشمندتان را خواندم و باز هم خواهم خواند…
بدون اغراق باید زیبا سرودن را از کلک زرافشان حضرتعالی آموخت…
توفیقتان روز افزون به مدد الهی …
پاسخ
اردیبهشت 10, 1397
فوق العاده زیبا
دلمریزاد .
پاسخ
بستن فرم