🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
رباعیات تقدیمی بمناسبت بزرگداشت
فیلسوف رباعی سرا حکیم عمر خیام
خیام
خورشید زد و شکوفه ها خندیدند
وز شوق شکوفه غنچه ها خندیدند
چون خون جوانان وطن جاری شد
در دامن دشت لاله ها خندیدند
ابر آمد و شد هوای دل بارانی
چشم از فوران اشک شد نورانی
تا خورد تلنگری به دریای دلم
امواج بر آشفته و شد طوفانی
گه بغض گلوییم و گهی فریادیم
سرویم که از ترس تبر افتادیم
آهی که بر آریم ز دل شیرین است
بر کوه و کمر زدیم چون فرهادیم
این عمر گرانبار عجولانه گذشت
افسانه شد و به کنج میخانه گذشت
ساقی برسان پیاله را پی در پی
کارم دگر از یکی دو پیمانه گذشت
یک قصه ناب و آشنایی ای عشق
چون هدیه ذات کبریایی ای عشق
صد بار از این عاشق دل خونینت
دل بردی و باز دلربایی ای عشق
شب گشت و دلم ستاره باران شد باز
مهتاب چو روی گلعذاران شد باز
مستان همه هشیار شده افتادند
میخانه پذیرای خماران شد باز
میخانه دگر جای خردمندان نیست
سیمای گل ماه رخان خندان نیست
آنقدر دگرگون شده احوال دل
لب بر لب پیمانه زدن آسان نیست
خونابه ی دل “یگانه” را فرجام است
هر دم نگران گذر ایام است
چون کشتی طوفان زده ای ، گر گیرد
آرام ، ز ناخدایی “خیام” است
#امیر_وحدتی_یگانه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
خرداد 1, 1402
احسنت جناب وحدتی ارجمند
قلمتان سر سبز
🙏💐🙏💐🙏💐🍃
پاسخ
خرداد 1, 1402
درود و سپاس از حضور سبزتان.
مهرتان ماندگار.
🌼🌼🌺💛🌼
پاسخ
خرداد 1, 1402
به به!
سلام و درود و ارادت و خدا قوت
جناب استاد یگانه ی عزیز
پاسخ
خرداد 1, 1402
درود و عرض ادب. قدردان حضور ارزشمندتان هستم.
شب خوش.
🌼🌼🍏🌼🌼
پاسخ
بستن فرم