🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در آینه

(ثبت: 242651) آبان 13, 1400 

 

افتد اگر ز روی تو عکسی در آینه

آتش به جان ِ آینه افتد هرآینه

زنده نام استاد شهریار

استقبال :

بردم پناه در غم رویت برآیِنَه

آتش گرفت بی تو به پا تا سرآیِنَه

رگبار آه از همه سو در گرفت و زد

دامن به اوج آتش داغت درآیِنَه

یاد از چراغ چشم تو کردم هزار بار

هرلحظه شد به یاد تو روشن تر آینه

روشنگرانه گفت : که ای ؟ آشنای زخم–؟!

یعنی که نیستی تو همان ای درآیِنَه

غرق نیاز گشتم و رفتم به لاله زار

توفان رسید و یکسره شد پرپر آینه

رسوا تر از همیشه که بر خود گریستم

با من نشست خیره به چشم تر آینه

دیدم حقیر –من- شده ام بی تو بس حقیر

دیدم در آستان ِ افولم هر آیِنَه

اکنون چگونه جلوه کند برگ زرد من ؟

از من سر است بی زر و بی زیور آینه

دیگر نماند چشم به راهم ستاره ریز

تا پلک زد به مرتبه ای دیگر آینه

ای چشم قحط سال زده لحظه ای نخواب

بنشین به التماس دمادم بر آینه

محمدیزدانی”جوینده”

 

 

 

 

نقدها
  1. سلام و احترام :محمدیزدانی اساس غزل شش بیت :هفتاد و پنج از مجموعه شعرم انتشار در فضای وب نقدو نظردوستان باز آفرینی با تغییر بعضی از ترکیب ها وافزودن ابیات پنجم ششم هشتم نهم در سه نوبت / هشتاد و نه / نود و چهار / نود و شش برچسب‌ها: آینه, غزل, استاد شهریار+ نوشته شده در دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۹ نقد و نظر ارزشمند دوستان در بلاگفا:
    “حامد ابراهیم پور “نوشت:دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۹ ۱۲:۵۸
    چه غزل خوبی خواندم اینجا وچقدر استفاده از ردیف در این کار پخته وحساب شده بود.این شعر به مخاطب یادآوری میکند که با شاعری حرفه ای و استخوان ترکانده طرف است.دمت گرم وسرت خوش باد
    محمد یزدانی در پاسخ :
    سلام حامد ابراهیم پور عزیزسپاس از دقت نظر شمااما استخوان ترکیده وقتی به دردم خواهد خوردکه بدانم بافت های فرسوده ام نیاز به ترمیم دارداز این که بگذریم از بابت دادن نشانی جدید جلسات ممنون من بهترین دقایق زندگی ام را در نشست و بر خاست با دوستان هنری خود سپری کرده ام و مجالست با شما باعث خوشحالی مضاعف است به ویژه اینکه می توانیم علاوه برصحبت درباره شعرپیرامون داستان هم گفت وشنود ی داشته باشیم سپا س از توجه
    // مرادی نوشت :دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۹ ۱۸:۳۴
    سلام وقتی استادی مثل آقای ابراهیم پورکار شما را تعریف می کند یعنی که شعر درخوروقابل تاملی است منم شعر خوبی خواندم اما زبانش کمی به نظرم کهنه آمد
    /محمدیزدانی در پاسخ:
    خوش آمدیداین جمله معروف را شنیده ام که شعر به مخاطب تعلق دارد نه شاعر به همین دلیل نظر مخاطب برایم محترم است حتی اگر منتقد خودش شاعر نباشد چه رسد به شما که شاعر توانایی هم هستید بله کهنگی نسبی این غزل را می پذیرم به نسبت برخی از غزل های فرم که چند سالی است از اوایل هفتاد سروده می شود این غزل کهنه است تنها دفاعیه ام این است که زمان گویش این شعر سال 1375 است اما در آن زمان یکی از شعرهای خوب من به حساب می آمد و توانست جواز حضور در مجموعه شعرم را نیز بگیرد این روزها(1389)یادگاران کهنه ی آن سال ها را تازه می کنم تا …….. … برسم به نو سروده ها به هر حال از شما و از دیگر مخاطبین خوش ذوق و صاحب نظر به خاطر وقتی که می گذارند صمیمانه سپاسگزارم توجه به نقدها و نظرها را سر لوحه کار خود در وبلاگ نویسی قرار خواهم داد سپاس از توجه شما
    //سرانی نوشت: شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۷:۳۹:
    با درودآینه کلمه ی بسیار مستعمل شده ایست اما فکر می کنم بخوبی در این قافیه و ردیف بکار گرفته شده و به شعر تزریق نشده بلکه کارکردش بجا و بایسته است و همین نوع بکارگیری اش به شعر زیبایی داده ….تندرست باشید .
    محمدیزدانی در پاسخ:
    بله حق با شماست ظهور سبک هندی باعث قطر بیشتر دایره ی واژه ها در غزل فارسی شد اما پس از آن در دوره ی بازگشت به سبک عراقی و حتی در سبک دوره ی مشرو طهتا نو گرایی در غزل و پس از آن اینگونه واژ ها اسیر تکرار کارکرد شدند تا در موج نو اندیشی شاعرانی چون “حسین منزوی” و سپس قیصر امین پور و سهیل محمودی تا حدی این کلمات را غبار روبی کردند و باز نگری در واژه های کهنه به ناگهان رواج گرفت و این خود باعث رونق غزل شد در این شعر هم (آینه) با وجود مستعمل بودن چون محور قرار گرفت به خوبی جواب داد و انتظار مرا بر اورده کرد سپاس از توجه شما
    سید مهدی نژادهاشمیسه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۸:۱۵سید مهدی نژادهاشمی نوشت:
    زیبا بود دوست من چند نکته نوشتن گفتا : در شعرتان به زبان آن ضربه می زند می توانید بنویسید می گفت حرف ز نیز همین طورآخر شعرتان جالب بود مانا باشی دوست من
    محمدیزدانی درپاسخ:
    خوش امدی سید جان بله می پذیرم گفتا : به نوعی دارای اطاله کلام است و به زیبایی شعر لطمه می زند و می گفت هم چنین استاما می گفت به دلیل اینکه مضارع است مناسب تر است در فرصت مناسب جایگزین می کنم که ابرویش را می سازم چشمش خراب نشود در باره (ز) در میان حروف اضافه از همه ضیعف تر است از چند سال پیش(1389)به این طرف دیگر استفاده نمی کنم ولی در اینجا سایر حروف جواب نمی دهند و معنی بیت را وارونه می کنند سپاس از توجه شما
    ضرغام نوشت :سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۰:۳۰
    من ب شدت کهنگی رو در این غزل حس کردم اما خوب تونستید از پس وزن و قافیه بر بیایید! بسیار سپاس.
    محمدیزدانی در پاسخ:
    خوش آمدی و ممنون از نظر ی که نوشتینه متاسفانه نمی توانم نظر شما را به طور کامل بپذیرم این غزل کهنه است اما نه به آن کهنگی که شما فکر می کنید در خوانش هر اثری ورای برداشت های احساسی مثبت یا منفی برای نقد معیار هایی وجود دارد که بر اساس آن می توان به نتایج بهتری رسید امیداورم ذهنیت شما در نقد این شعر به همین ختم نشده باشد که من فقط کوشیده ام تا وزن و قافیه را رعایت کنم و از پس آن هم به خوبی بر آمده ام::من آینه امو آینه من است اما من تنها نیستم آینه با من است چرا؟ زیرا اینه نماد تکثیر است و مرا از من بیرون می اورد و الی آخر ادامه:
    علیرضاحاتمی سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۱:۴
    سلام دوست عزیزممنون از دعوتت.کار زیباو دلنشینی بود با اجرای قابل قبول و چینش واژگانی و هم چنین مضمون خواندنی. شاعر بمانی خوش امدی و خیلی ممنون از قلمی که رنجه کردی
    ستــــاره سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۱:۶
    سلام یعنی حقیر _من شده ام بی تو بس حقیربه نظر بنده حقیر اگر می نوشتید یعنی عزیز زیباتر یود موفق باشید
    خوش امدی و ممنون از قلمی که رتجه کردی با وارد کردن واژ ه (اگر ) موافقم اما با تزریق واژه عزیز به این شعر نه چون عزیز دارای معنی چند گانه است سپاس از توجه شما
    داریوش احمدیسه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۲:۵
    درود بر تو دوست گرامی سپاسگزار از مهرت خوشحالم برای خوانش غزلی با اصل و نسب از شاعری اصیل بیشتر خدمت خواهم رسید و متقابلا به حلقه ی دوستانم می افزایمت بدرود و شاعر زی…
    خوش امدی قدم به قدم و سپاس از توجه شما از بابت لینک ممنون تا این لحظه این وبلاگ به هیچ جا متصل نبوده است بهشته_سسه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۳:۵۴
    بسیار زیبا بود
    خوش امدی و سپاس از توجه شما
    ب ع نوشت :سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۵:۲
    سپاس از دعوت شعر خوبی خواندم اما با زبان کار مشکل داشتم .نه اینکه بگم زبان کهنه بود چون سن و سابقه ی شعری شما رو نمی دونم اما عدم یکدستی زبان در این کار به وضوح مشهوده یعنی یه جاهایی به روز و برخی جاها کهنه است .درباره قافیه انتخابی اینکه با این قافیه خیلی بیشتر می توانستی کار کنید اما در این شعر سه بار “در” رو استفاده کردید و این شعر 6 بیت داره و 7 قافیه که سه قافیه تکراری به نظرم خیلی زیاده .در این مجال از گزاف می پرهیزم .بیشتر خواهم خواند و منتظر اشعار بعدیتان هستم با آرزوی بهروزی
    محمد یزدانی در پاسخ:
    خوش آمدی و سپاس به خاطر نظر بسیار دقیق و ارزشمند شما در خصوص زبان این غزل در پاسخ های قبلی ….به قدر کافی شرح دادم اما 6 بیتی بودن غزل عیبی برای غزل نیست اگر چه غزل را از 7 بیت تا 12 و 15بیت تعریف کرده باشند اما بحثی که روی قافیه داشتی چون این غزل مردف استیعنی قافیه و ردیف آن ادغامی است به لحاظ زیبایی شناسی تکرار قافیه در ان اگرچه اتفاق افتاده اما ملال اور نیست از دیگر سو به لحاظ قاعده ی قافیه هم(در ) اول که درست است (در ) دوم شایگان است که جایز است(در) سوم در پایان غزل واقع شده است که قافیه در پایان غزل شمرده نمی شود چون در موقعیت رد مطلع قرار دارد با این وجود تذکر به جایی است و آن را در فرصت بهتری بررسی می کنم سپاس از توجه شما
    ز . م نوشت :سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ ۱۹:۹
    سلام دوست بزرگوار و صمیمی. سپاس از آمدن و فراخوان.غزلی که خواندم کاری شایسته بود با چینشی زیبا و تصاویری زنده. کاری محکم و استخوان دار.
    محمد یزدانی در پاسخ خوش امدی و سپاس از قلمی که رنجه داشتی
    علیرضا جهانگیری نوشت:چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۹ ۱۴:۹
    سلام ممنون از دعوت شما غزل شما را خواندم اما :جا داشت ابیات غزل بیشتر ودامنه آن گسترده می شد موجز شدن ضربه به غزل است .ارادتمند
    محمد یزدانی در پاسخ:
    قدم به قدم خوش آامدی تمامی نظر ها برایم قابل احترام هستند نظر شما که خواننده همیشگی نوشته های کج و معوج من هستید بیشتر ولی دوست خوب من با این ردیف و قافیه ی مشکل دامنه دار کردن مطلب در قالب ظریف و شکننده ی غزل کاری نزدیک به محال بود و هست اما موجز بودن ضربه به غزل است را قبول ندارم
    پ نوشت :پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ ۱۵:۵۹
    سلام آقای یزدانی غزل زیبایی بود غزل های پست های قبلی رو هم خوندم و لذت بردم فقط در مورد آخرین غزل با قافیه و به کار بردن ((در))به صورت مکرر موافق نیستم با آرزوی بهترین ها موفق باشید…
    محمدیزدانی در پاسخ:
    خوش آمدید قدم به قدم من هم موافق نیستم اما خب چه می شود کرد و از قلمی که رنجه داشتید نیز بی نهایت سپاسگزارم
    اکابری نوشت :دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۹ ۳:۵۴
    سلام دوست عزیز اشعار خوبی دارین به نظرم جاهایی مشکل وزنی دارن و احتیاج به صافکاری زنده باشی انشالله
    محمدیزدانی در پاسخ:
    سلام و درود خوش امدی دوست من مشکل وزنی؟!نه !!!!!!!!!!!!!!!!!ند ارد و نخواهد داشت چون تقطیع بلدم یک قدری (به قول علما ) این غزل در وزنی از بحور غریب است و خوانش آن برای کسی که با اوزان رایج بیشتر آشنا باشد کمی مشکل است
    پایان

    • فریبا نوری

      آبان 13, 1400

      یاد از چراغ چشم تو کردم هزار بار
      هرلحظه شد به یاد تو روشن‌تر آینه

      درودها جناب یزدانی گرانقدر
      به نظر من اتفاقا نگاه و زبان در این شعر نوآوری خاص خودش را داشته. البته کلمات، کلماتی هستند که از دیرباز در حافظۀ خواننده فارسی زبان وجود دارند؛ اما همانطور که دوست دیگرمان فرمودند مضمون و مصداق آینه وابسته به زمان نیست و از گذشته تا حال و آینده، تازه است.
      گذشته از این، زبان شاعر به زعم من از زبان همین امروز اصلا دور نیست. اتفاقا من فکر می کنم ارتباط قوی عاطفی خواننده با شعر از آنجا ناشی می شود که این کلمات در ذهن دیروز و امروز او هر دو وجود دارندف و به هیچ وجه برایش غریب و دور از ذهن نیستند یعنی نه از کلمات منسوخِ دور از ذهن و نامانوس در زبان شعر استفاده شده و نه از ترکیبات ساختگیِ دور از ذهن و نامانوس.
      حسن دیگر این نوع استفادۀ متعادل از زبان در شعر این است که در تمرکز خواننده بر جریان طبیعی اندیشه و احساس شعر دست اندازهای مواجهه با چنین نقاطی را نداریم. البته مسلما در برخی از انواع شعر تعبیه چنین دست اندازهایی به صورت آگاهانه و عامدانه لازم است اما در این شعر، سلامت زبان در یکپارچگی و اعتدال، و به خدمت گرفتن واژگانی است که در حد اعلا بتواند پس‌زمینۀ اندیشگانی ذهن خواننده را در مورد «من، یار، و آینه» با اندیشه و احساس شاعر در این شعر فعال کند و آنها را با هم پیوند دهد.

      سپاس از این که گفتگوها را پای این شعر منتشر کردید. این گفتگوها هم در آن لحظه و هم بعدها
      برای خود شاعر بسیار موثر و مفیدند، و اکنون که در اینجا منتشر شدند برای ما خوانندگان هم پر از نکات آموزنده اند. سپاس فراوان.

      🌷🌷🌷🌷🌷

      • سلام و احترام خدمت شما استادبانوی ادبیات و اندیشه . نقد و نظر دقیق و اصولی سرکار عالی در وب سایت های ادبیات کاربر محور از جمله وب سایت “شعر پاک “انگیزه ی این حرکت بود تا اشعار گذشته ام را به اتفاق نقد و نظر دوستان شاعرم از سال های دور ارایه دهم و نقد و نظر تان را جویا شوم خوشحالم این توفیق حاصل شد افتخار تعامل مرحمت فرمودید با خوانش شمااستادنوری ارجمند نگارشی کاربردی در معرفی غزل “در آینه ” رقم خورد با توجه به سه مولفه ی مهم نقد زبانی و مطابقت با ساختار این غزل در نتیجه گیری با قلم توانای شما ثابت شد غزل “در آینه ” اگرچه به ظاهر کهنه نماست اما مضامین دم دستی و نخ نمانیست بافته ای چندان رنگ و رفته و از رده خارج نیست چلچراغ اگر نیست پیه سوزی است که هنوز اندک روغنی برای ادامه سوسوی حیاتش هست تحلیل ارزشمندتان را علاوه می نمایم و در بخش مطالب انتشار می دهم از عنایت و توجه شما بسیار سپاسگزارم

نظرها 10 
  1. بی نام

    آبان 13, 1400

    روشنگرانه گفت : که ای ؟ آشنای زخم–؟!

    یعنی که نیستی تو همان ای درآیِنَه
    🌺🌺🌺🌺🌺

  2. بی نام

    آبان 13, 1400

    دوباره آمدم بخوانم که کامنت ارزشمندتان را دیدم استاد . اصلا یکنفر مثل خود شما انگار باید باشد که بتواند اثری به این زیبایی را با موشکافی خاص خودش که خلق کرده است ببیند ..آفرین بر اینهمه ذوق و خلاقیت و انرژی شاعرانه ..
    اتفاقا این آینه که در طول شعر دارد تکرار میشود خودش آخر زیبایی است کهنگی در این شعر زیبا ندیدم نه آینه کهنه می شود نه نگاه ما. آینه و نگاه از دوران انسان اولیه و قرنهاست در تلاقی هم بوده اند
    کهنه خاطرات ماست که ما در آینه در جستجویش هستیم
    ای چشم قحط سال زده لحظه ای نخواب

    بنشین به التماس دمادم بر آینه
    🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    • درود و احترام اندیشمند ارجمند حضور و نظر ارزشمندتان را پاس می دارم این نظر لطف شماست امیدوارم قابل باشم نکته ی جالب این است پس از آقرینش این غزل مدت ها نمی دانستم به استقبال استاد شهریار رفته ام به همین علت نه در مجموعه شعرم و نه در انتشار اولیه در فضای وب اشاره ای به تضمین نداشته ام در نقد و نظر دوستان هم اشاره ای نشده است :سپاس بابت تحلیل ارزشمندتان
      (اتفاقا این آینه که در طول شعر دارد تکرار میشود خودش آخر زیبایی است کهنگی در این شعر زیبا ندیدم نه آینه کهنه می شود نه نگاه ما. آینه و نگاه از دوران انسان اولیه و قرنهاست در تلاقی هم بوده اند
      کهنه خاطرات ماست که ما در آینه در جستجویش هستیم)

  3. درودها شاعر ارجمند قلم زیبایی دارید
    ماندگار باد👌🌸

    • درود و احترام شاعر ارجمند
      خوشحالم از حضورتان
      سپاس از نگارش ارزشمندتان. 🌸

  4. طارق خراسانی

    آبان 13, 1400

    سلام و درود بر حضرت دوست

    عزلی عالی و شورانگیز از شما خوانده و لذت بردم
    اشعار شما سرمشقی ست برای حقیر

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌿

    • سلام و ارادت جناب استاد طارق گرانقدر
      حضورتان رونق افزا . نگاهتان مهربان و نظرتان تشویقی و حکیمانه است
      پیروز باشید و پاینده در پناه حضرت حق
      🌺🌸🌺🌸🌺

  5. سلام و درود استاد
    بسیار زیباست
    سربلند و پاینده باشید
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا