🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سکوت را بازی کردند
همچون نقش مهتاب بر صحنه آب
و از گوشه چشمانی به خیسی تمام دریا ها
بر خاک چکیدند سرخ
…
آنان زخمی عمیق بودند
تو در توی طویل تاریخ
همچون بادگیری خموش
که فر و خوردن بغض باد
شرافت طوفانشان داد
…
در این پرده
دیگر مردان و زنانی
با سایه ها یی معلق
دست و پا می زد ند
شبیه بیرقی در تلاطم
که سرود آبی میهن را می خواند
و چشمان خیره و خسته را
با خود به بی قراری می کشاند
…
این حکایت نا تمام بی انتها
این درد فراموش شدن در انزوا
زخم بر زخم ساییدن است و
بیهوده به انتظار نشستن
در مسیر کوره راه …
این سرگذشت چشمها و اشک ها
دست های افتاده بر زمین سینه ها
پا ها و زنجیر ها ست
تا تاج هست و تخت
تا خاک هست و خون
تا مادران ، شجاعت و غیرت بزایند
خنج می خورد سینه تاریخ
از دست های خالی و بیشمار
کی باز می شود پنجره
کی می رقصد پرده با نسیم سپید ه
تا نور سر تا سر اتاقم
قدم بزند
امیر جلالی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
فروردین 23, 1400
تا تاج هست و تخت
تا خاک هست و خون
تا مادران ، شجاعت و غیرت بزایند
خنج می خورد سینه تاریخ
از دست های خالی و بیشمار
درودها جناب جلالی گرانقدر
کی باز می شود پنجره
کی می رقصد پرده با نسیم سپید ه
تا نور سر تا سر اتاقم
قدم بزند
👏👏🌿🌿👏👏
پاسخ
فروردین 24, 1400
حضور ارزشمند شما را قدردان هستم و سپاس که خواندید .
درود بر شما
پاسخ
فروردین 23, 1400
سلام و درود استاد
بسیار زیباست
در پناه خدا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 24, 1400
جناب مصطفایی عزیز سپاس از همراهی و اظهار لطف شما
درود بر شما
پاسخ
فروردین 23, 1400
تا مادران، شجاعت و غیرت بزایند
سلام و درود و ارادت،
جناب جلالی عزیز ❤️🙏
پاسخ
فروردین 24, 1400
جناب رضاپور گرامی ، همراهی شما را قدردان خواهم بود و درود بر شما
پاسخ
فروردین 23, 1400
سلام
لحظاتی مبهوت این اثر ارزشمند بودم
این دریای شعور و احساس مرا عمیقا در خود فرو برد
این سرگذشت چشمها و اشک ها
دست های افتاده بر زمین سینه ها
پا ها و زنجیر ها ست
تا تاج هست و تخت
ای کاش پرنده خلق میشدم نفسی آزاد بودم نفسی آرامش داشتم نفسی بی هیچ تکلفی زندگی می کردم و هرگاه دوست داشتم که دیگر نباشم اوج می گرفتم تا مائده ای شوَم برای شاهین و جوجه هایش
درودتان
در پناه خدا
🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
فروردین 24, 1400
جناب خراسانی زیز و بزرگوار ، اینکه نگاه شما بر نوشته بنده حقیر افتاد ، خود جای بسی خوش حالی است و افتخار،
قطعه زیبای شما را که می خوانم ، می بینم که چه آرزوی آشنایی است … ای کاش پرنده ای بودم …
درود بر شما
پاسخ
فروردین 24, 1400
تا تاج هست و تخت
تا خاک هست و خون
تا مادران ، شجاعت و غیرت بزایند
خنج می خورد سینه تاریخ
از دست های خالی و بیشمار
کی باز می شود پنجره
کی می رقصد پرده با نسیم سپید ه
تا نور سر تا سر اتاقم
قدم بزند
امیر جلالی
به به درودها و دستمریزاد به سرورم استاد جلالی گران ارج
چقدر عالی و باشکوه قلم زدید مثل همیشه از خواندن اثر دلنشین شما سراپا تحسین گویتان شدم
زنده باشید زنده باشید
🙏🙏🙏
پاسخ
فروردین 24, 1400
خانم یارعلی زاده مهربان و همراه ، نظر لطف شما موجب امتنان است و سپاس . همراهی شما همیشه ارزشمند بوده و خواهد بود . درود بر شما
پاسخ
بستن فرم