🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در خیالم نبود از قفس آزاد شدن

(ثبت: 2355) شهریور 10, 1395 

:
در خیالم نبُود  از قفس آزاد شدن
 دشمنی ،کرده کمین وای به تو ،وای به من

گرچه  مرگ عاقبتِ جمله ی موجودات است
حیف باشد که شوم دفن  در این گنده  دهن

نا له آن نیست، که تویِ قفسم کرد کسی
 درد آنست که با گل ندهم داد سخن

من اگر تا سرِ جان دادنِ  خود می کوشم
خواستم خاک شوم پای  گل و پای چمن

دل من ای دل در بند و گرفتار قفس
من اگر آه کشیدم تو  فقط نغمه بزن

برسان باد صدایِ من افسرده به باغ
تا که گل دل نسپارد به صداهای زغن

روزِ آزادی من روز تماشای من است
 به خداوندِ گل و باغ پر از  چهچهه زن

زنده یا مرده، چه فرق ، از قفس آزاد شوم
جاودان باد گلستان و  غزلهای. وطن

الهیار خادمیان صادق

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):