🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در هند احساسات!

(ثبت: 259882) خرداد 23, 1402 
در هند احساسات!

طاووسی که
در هند احساساتم
چتر می گشود
در کابوس تخیّلاتم
به بالیوود رسید
و پرهایش را به مزایده گذاشت
و در همبستری با ققنوسی کور
آتش گرفت
*
آنک
از تخمهای پوسیده اش
دهها آمیتاپاچان
سربرآورده اند
که در خیابانهای تهران
سوسیس بندری سق می زنند
و بندری می رقصند!
در من
طاووسی مست شکفته است
که کبکش خروس می خواند!

 

 

 

نقدها
  1. * موزه! ………….
    با گروهی از اساتید و دانشجویان دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برای سفری تحقیقاتی-تفریحی به کابل پایتخت کشور دوست و برادر افغانستان رفته بودیم.بامداد جمعه ای که اغلب همراهان هنوز از خواب بیدار نشده بودند ، تک و تنها از محل اقامتمان بیرون آمدم تا در کوچه پسکوچه های محلات تاریخی کابل گردشی بکنم.سرِ یک کوچه ی قدیمی با خانه های نیمه مخروبه، دیدم روی دیوار بر تکه مقوایی نوشته بودند: «موزه» و با فلش انتهای کوچه را نشانه رفته بودند.کنجکاو و خوشحال وارد کوچه شدم تا به موزه برسم.هر سه چهار متر که می پیمودم باز با تکه مقوایی که رویش کلمه ی موزه نوشته شده بود و فلشی زیر آن قرار داشت مواجه می شدم.نمی دانم چقدر راه رفتم و چند تابلو مقوایی نشان دهنده ی موزه را دیدم و رد کردم تا بالاخره رسیدم به محل موزه ؛ یعنی مغازه ای بزرگ که روی درِ چوبی دو لنگه ای آن که بسته بود، با خطی درشت و ناهموار نوشته بودند:موزه.هرچه کردم تا از رخنه وروزنه ای درون موزه را بنگرم موفق نشدم.یکدفعه نگاهم افتاد به پیرمردی سپیدموی و خوش رو که یکی دومتر آنطرفتر از موزه نشسته بود و نخ می تابید.نزدیکش رفتم و بعد از سلام پرسیدم:موزه کی باز می شود؟نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و گفت:موزه؟…ها!مولاجان الان می آیه.فهمیدم که مسئول موزه فردی به نام مولاجان است.محو تماشای نخ تابی پیرمرد شده بودم که باصدایی بلند مخاطبم ساخت و گفت:مولاجان آمد ، مولاجان آمد.نگاه کردم کامل مردی بدریخت و زشت صورت به موزه نزدیک می شد.خود را به او رساندم و سلام کردم.بی آن که جوابم را بدهد قفل از در چوبی موزه برگرفت و ….چشمتان روز بد نبیند.ناگهان مواجه با مغازه ای شدم که بردرو دیوارش پوتینهای کهنه ی ارتشی ساخت روسیه و گالشهای مندرس پلاستیکی ساخت کشور خودمان ایران را آویخته بودند.رفتم دهان باز کنم و بپرسم پس موزه کو؟که فوری دو ریالی ام افتاد.یعنی فهمیدم که آن جا مغازه ی «موزه=کفش» فروشی یا کفشگری و پای افزار فروشی است؛نه محلی که در آن اشیاء و آثار تاریخی را نگهداری می کنند.بی آن که حرفی بزنم راهم را کشیدم و به سوی اقامتگاهمان رفتم؛ در حالی که صدای نخراشیده و زمخت مولاجان گوشم را آزار می داد که می گفت:موزه چه شد؟موزه نخواستی؟….بعد از ناهار وقتی حکایت موزه یابی ام را برای همراهان تعریف می کردم از خنده روده بر شده بودند.

  2. *خواهر! ببخش دست خودم نیست گریه هام……

    *این شعر فاخر اثر طبع وقّاد مهین بانو «اشرف گیلانی» را استاد فقید علی اصغر اقتداری بسیار دوست می داشت ؛ چنان که یک بار در تماس تلفنی به من گفت:من این شعر بانو اشرف را شش مرتبه خوانده ام و هربار مثل بار نخست درمن تأثیر گذاشته است……روح استاد اقتداری شاد وعمر مهین بانو اشرف طولانی باد…..

    خواهر ببخش! دست خودم نیست گریه هام
    خواهر! ببخش صورت این شعر، تر شده
    خواهر! ببخش..وای! چرا سیل اشک هام…
    خواهر! ببخش بغض خودت دردسر شده!

    با هق هق صدای خودم گریه می کنم
    باید که جان پناه تو باشم که نیستم
    غمگینم از فشار غم بی امان تو
    با غصه در ادامه ی بغضت گریستم

    با اینکه خیس بود صدایت.. چقدر تلخ!
    در رود چشم های ترت آب ریختم
    فرصت نشد دوباره در آغوش گیرمت
    با سیل اشک، پشت سرت آب ریختم

    خواهر! ببخش این همه را این هوار را
    خواهر! ببخش بغض تو را جار می زنم
    این خاک، بی وفاست پر از اضطراب هاست
    من را ببخش پشت سرت زار می زنم

    باید سکوووت… فاطمه! اما نمی شود
    من های و هوی یک شب بارانی ام، ببین!
    خواهر! ببخش دست خودم نیست گریه هام
    من بغض های اشرف گیلانی ام، ببین!

    ما چیستیم؟ در وطن خویش هم غریب!
    ما چیستیم؟ حسرت یک خواب ناتمام
    با غصه در ادامه ی بغضت گریستم
    خواهر! ببخش دست خودم نیست گریه هام…

  3. *ده توصیه به شاعران جوان …………..

    *اندرو موشن(شاعر و داستان نویس انگلیسی).
    «اندرو موشن» شاعر و داستان نویس انگلیسی است که در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ ملک الشعرای (شاعر ملی) بریتانیا بود.
    او جوایز متعددی در زمینه ی شعر مثل جایزه ی اورون، جایزه ی جان لولین ریس و جایزه ی دیلن توماس را دریافت کرده است و در سال ۲۰۰۹ به خاطر خدماتش به ادبیات، مقام شوالیه ی خانواده ی سلطنتی بریتانیا به او اعطا شد. او به شاعرانی که در پی موفقیت اند،‌ 8 توصیه کرده است:
    *بگذارید موضوع شعر، شما را بیابد تا آنچه می سرایید تصنعی نباشد.شاعرانی که موضوع شعر را خود می یابند کلامشان به نظم تبدیل می شود
    *از سرچشمه ی احساسات خود مایه بگیرید.شعر را با منطق نسبتی نیست ؛ چون عنصر تخیل زیربنایش را تشکیل می دهد.مسلمآ در عنصر تخیل ، تصویر هم نهفته است.در شعر شاعران هیچ سرزمینی جایگاه رفیع تخیل و تصویر خالی نیست.
    *موضوعات عادی را مهم بگیرید و در گزینش سخت گیری کنید.بلعکس برای موضوعات غیر عادی در شعرتان جایگاهی مرتفع قائل نشوید.
    *از تمام ابزارهایی که در اختیار دارید استفاده کنید.مقصود از ابزار قلم و کاغذ نیست.شاعر خود می تواند دریابد که منظورم از ابزار چیست.
    *بگذارید آثارتان به راحتی مورد تعبیر و تفسیر قرار گیرند.مخاطبان شعرتان این حق را دارند تا با فکر و اندیشه ی خود آن را تعبیر و تفسیر کنند.حتمآ اجازه بدهید شعرتان مورد نقد و واکاوی قرار گیرد.شاعری که نقدپذیر نباشد محکوم به شکست و درجازدن است.
    *اشعار خود را با صدای بلند بخوانید.چه در برابر مخاطبان و چه در خلوت خود این کار را بکنید.شاعر برای انتشار شعری که برای خودش دلپذیر نیست هیچ اصراری نداشته باشد.همیشه شعرهایی از خودتان را منتشر کنید که در وهله ی اول مورد پسند خودتان قرار گرفته باشد.
    *زمان مناسب برای سرودن را پیدا کنید.به الهامات شعری زمانی که روحتان خسته است توجه نکنید.شاعری که سحرخیز نباشد از الهامات ناب بی نصیب می ماند.اگر بیتی از شعر در عصرگاه یا اواخر شب به شما الهام شد ، یادداشتش کنید و صبح روز بعد بخوانیدش.اگر الهامی باشد حتمآ ادامه اش به سراغتان می آید وگرنه آن را کنار بگذارید.
    *زیاد مطالعه کنید، بازبینی کنید و پشتکار داشته باشید.مطالعه صرفآ در آثار ادبی بسیار خوب از شاعران بسیار خوب ملتهای مختلف باشد.البته خواندن نوول (داستان کوتاه) رمان و نثرادبی هم به پرورش طبعتان کمک می کند.

  4. علی معصومی

    خرداد 24, 1402

    درودهای فراوان
    حضرت استاد خوش عمل کاشانی نازنین
    ♡♡♡
    سروده ای زیبا است
    اما پاورقی های شیرینی توشیح فرموده اید
    حتما این خاطرات را در مجموعه ای گر اوری کرده اید
    که ارزشمند است
    جالب و خواندنی
    و سپاس که به اشتراک گذاشتید
    ♡♡♡
    خدایتان یار

    • حضرت استاد معصومی صاحب را درودها….از حسن ظن تان ممنونم.بخشی از خاطرات کمین که اغلب مربوط به روزگار روزنامه نگاری ام در دهه های شصت و هفتاد است به مناسبتهای مختلف در فضای مجازی منتشر شده است….وقتی امیدواری برای چاپ و نشرشان در قالب کتاب نباشد قلم به سختی در دست می چرخد تا خاطره ای را بنگارد.ارادتمند از بزرگانی چون اخوان ثالث ـ عماد خراسانی ـ محیط طباطبایی وحتی دکتر مظفر بقایی (لیدر حزب زحمتکشان) در دهه های گذشته خاطراتی بس شیرین و خواندنی دارم….با روانشاد نصرالله مردانی رفاقت داشتم و او را به مزاح مردالله نصرانی خطاب می کردم…..از حضور در محضر بزرگانی چون علامه محمدتقی جعفری ـ امیری فیروزکوهی ـ ابوالحسن ورزی ـ احمد فردید و …. و ….خاطراتی شگفت دارم.

نظرها
  1. معین حجت

    خرداد 23, 1402

    درود استاد خوش عمل بزرگوار …
    هم از سروده شما غرق لذت شدم و هم از سروده بانو اشرف گیلانی …
    هر دو عزیز را خداوند نگهدار باشد …
    👏👏👏💐💐

    • استاد معین حجت (بالغه*) را درودها…………..
      و اما :
      حُجَّت بالِغه دلیل رسایی دانسته شده که قابل شک و تردید نباشد. حجت بالغه در آیه ۱۴۹ سوره انعام ذکر شده است. پیامبر اسلام(ص)، دیگر پیامبران و امامان(ع) حجت بالغه دانسته شده‌اند. براساس روایتی، امام علی(ع) خود و اهل بیت(ع) را حجت بالغه (دلیل رسا) برای مخلوقات زمین دانسته است.در روایتی دیگر نیز امام صادق(ع)، امام علی(ع) را حجت بالغه خوانده است.
      در روایتی، حجت بالغه از اوصاف امام(ع) شمرده شده و در لوح حضرت فاطمه(س) نیز با این وصف، آمده است.

      در برخی روایات، حجت بالغه، در شکل یک استدلال از طرف پروردگار برای مردم دانسته شده است.این استدلال برای محترم شمردن برخی ذوات و نفوس بخصوص اندیشمندان (اعم از نویسنده و شاعر) بدانها اطلاق می شود…..که از دیدگاه من استاد معین حجت ما ذات ونفسی از آن ذوات و نفوس است.

      • معین حجت

        خرداد 23, 1402

        سلام و عرض احترام مجدد به استادم جناب خوش عمل گرامی …
        اصلا نمی‌دانم با چه زبانی اینهمه لطف شما را پاسخ گو باشم، شما آنچه خوبی در وجود عزیز خودتان هست را به این حقیر نسبت داده‌اید، من تا زنده‌ام خودم را شاگرد شما و استاد حاج محمدی می‌دانم و به این شاگردی افتخار می‌کنم …
        💐💐💐💐

        • زبانم قاصر از عرض سپاس است
          هم از طبع کلیلم عذرخواهم

          غم از دل می رود یکباره بیرون
          به اشعار تو چون افتد نگاهم.

  2. طلعت خیاط پیشه

    خرداد 23, 1402

    درود ار استاد ارجمند جناب خوش عمل کاشانی
    بازهم از قلم شما زیبایی و آرامش را آموختیم
    در پناه خداشادکام باشید.
    👏🌺🌺👏🌺👏🌺💐🌿🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا