🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 در کوچه باغی با تو آواز سحر دارم

(ثبت: 6022) اردیبهشت 30, 1397 

گم کرده بودم راه خاکی، آسمانم را 
احساس خوب عاشقی، دل، خاصه جانم را
پس داده بودم پیش طوفان امتحانم را

وقتی که طوفان برد با خود بادبانم را 
افراشتم از نو درفش کاویانم را 

 دیدم شبی دستی به شام تیره پایان داد
شعری سرود و ابر را فرمان باران داد
وقتی خدا رخش قلم بر دست انسان داد

رخش قلم “تنها” برای عشق جولان داد 
با خون نوشتم شعرهای بی زبانم را

سیمرغ افکارم، جهان را  دشت گل می دید 
با موج آبی رنگ روح سبزه  می رقصید 
 وقتی ستم بر پرپر آلاله ها خندید 

وقتی زمستان ناجوانمردانه می جنگید 
آتش زدم سیمرغ افکار جوانم را

دل در پی گرمای چشم شوق یاران است
این ابر را پایان فقط رگبار باران است 
 بس ناجوانمردانه غوغای زمستان است

سرد است می دانم که سرها در گریبان است 
خورشید شو تا بازیابم دوستانم را 

 در کوچه باغی با تو آواز سحر دارم 
بر دور لب های قشنگت بوسه می کارم 
گفتی بهاران را ، برایت ارمغان آرم 

باران نمی بارد ولی آهسته می بارم 
تا چشمهایت می کشم رنگین کمانم را 

 طارق خراسانی
مخمس با تضمین از غزل زیبای خانم لیلا صالح
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷