🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دنياى بى خورشيد

(ثبت: 215975) مهر 17, 1398 
دنياى بى خورشيد

وقتى خيالت پشت پلكم چتر وا كرد
روياى نا آرام من خود را رها كرد

شب دكمه ى پيراهنش را باز كرد و
راز سپيد سينه اش را برملا كرد

یاد تو سر كوبيد بر ديوار ذهنم
جاى جنون و عاقلى را جابه جا كرد

ناوِ نگاهم روى موج نور لغزيد
دريا شكوهش را نثار ناخدا كرد

دنياى بى خورشيد، تنها مأمنم شد
دل را شناور در سكوتى شب نما كرد

سياره اى روى مدار درد بودم
ياد توأم بيرون از اين جغرافيا كرد

بر فرش عطر اطلسى ها دستهايت
با ياس و شب بو بالشم را آشنا كرد

آرى خيال تو قيامت كرد تا صبح
مانند هر شب در دلم محشر به پا كرد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. اکبر رشنو

    مهر 17, 1398

    درودها
    بر
    شما

    شب دكمه ى پيراهنش را باز كرد و
    راز سپيد سينه اش را برملا كرد

    عالی و ارزنده و دستمریزاد
    و
    🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃

  2. طارق خراسانی

    مهر 17, 1398

    سلام بر قلب تپنده ی شعر
    سلام بر شکوه ابدی غزل
    سلام بر آرامش جان
    غزلی، ست از دل برآمده که بر دل ها به راحتی می نشیند
    اگر خداوند عنایتی فرماید و جوششی در دل اید بر تضمین آن تا مخمس کار را آغاز خواهم کرد.
    بدیع تر از این هم مگر می شود سرود؟
    شب دكمه ى پيراهنش را باز كرد و
    راز سپيد سينه اش را برملا كرد
    آن کلک خیال انگیز بوسیدنی ست
    در پناه خدا شاد و سر بلند باشی🌿❤️👏👏👏👏👏❤️🌿

  3. دنياى بى خورشيد، تنها مأمنم شد
    دل را شناور در سكوتى شب نما كرد

    دنیایی بی خورشید همچون دریایی بی ساحل ….

    دستمریزاد

    تقدیمی : 🌈

    .
    .
    .
    .
    گوهر شبی را یاد آور ، خود نمایی
    نور از کجا گیرد چو خورشیدی هویدا

    چون گوهری فرضی مرا ای جانِ شیرین
    دور از جنون هر چند مجنون ،جلوه آرا

    ایامِ روزم در گذر ، ما بینِ خلقی
    چون می شود شب خلوتی تنهای تنها
    .
    .
    .
    .
    ولی اله بایبوردی

    17 / 07 / 1398

    🌸🌷🌸🌸🌷🌸🍃

  4. مانی سرخابی

    مهر 17, 1398

    باران گرفت و از دو چشمش اشتیاق افتاد/یک آسمان بارید و فارغ در اتاق افتاد/ بانگ خزان پیچید و سرو از بخت بد زائید/بین دو قمری تا ابد تخم نفاق افتاد/دریا گریبان پاره کرد و بغض ها ترکید/فردا پس از آن مرگ مشکوک اتفاق افتاد….مانی .س درود بر خانم صبور و آشنای دور. یادم میاد حدود هشت نه سال پیش بود که برام نوشتید من دنبال رسم هستم نه اسم و اکنون پس از این همه سال غزل از غزل پیشرفت شما رو شاهدم بمانید بدرخشید خواهرم خانم آرامش با کرنش🙏⚘ فردا این غزل ناتمام رو که امروز تمامش کردم و از این عزل زیبایت الهام گرفتم را در این سایت قرار میدهم.

  5. سپیده طالبی

    مهر 17, 1398

    درودها غزل بانوی نازنین

    این سروده تان بسیار بر دلم نشست بانو جان
    رها بود و آزاد

    درود بر شما🌺

  6. زنده باشید بانو آرامش
    زیبا می نویسید
    احسنت

  7. جواد مهدی پور

    مهر 18, 1398

    زیباااا ست

    درود بر بانوی غزل های ناب و پاک

    همیشه عالی و بی همتا می سرایید

    💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا