![حمیدرضا گلشن](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2023/11/MSA_4989-scaled-e1700017278852.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دیگر ندارم چشم های مهربانت را
از من گرفتی کهربای کهکشانت را
حالا منم با کوله باری از نبودن ها
یادم می آرد دائما هر سو نشانت را
دنیا برایم تنگ، مانند قفس می شد
وقتی که در هم می کشیدی ابروانت را
مثل کبوتر پر کشیدم سوی تو هربار
بستی به روی بال هایم آسمانت را
تا بام خوشبختی شود رام تو، با سختی
پایین نشستم تا بسازی آشیانت را
من پایه را محکم گرفتم تا نترسی تو
رفتی و بردی با خودت آن نردبانت را
جا ماندم از تو تلخی آن لحظه با من هست
نوشیده ام با عشق حتی شوکرانت را
شاکی تویی قاضی تویی حق با تو دائم هست
جانانه بردی دادگاه توامانت را
رفتی و حالم مثل کابل دائما درد است
با خود نبردی خاطراتت_طالبانت_را
دل می کنم بعد از تو از دنیای بعد از تو
پایان قصه: کُشت دوری قهرمانت را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
بهمن 2, 1400
سلام
در مصرع
یادم می آرد دائما هر سو نشانت را
یادم می آرد دو مشکل دارد
یک آرد ظاهرا عامیانه است می آورد صحیح است
دو از وزن خارج شده است مگر آنکه ای در می آرد مانند ای در پیاز یا زیاد کوتاه باشد ظاهرا اینگونه نیست چون در تلفظ احساس خروج از وزن میشود باسپاس
پاسخ
بهمن 2, 1400
خیلی قشنگ بویژه در پایان🌿🌿🌿
پاسخ
بهمن 2, 1400
شاکی تویی قاضی تویی حق (دائما با توست)
جانانه بردی دادگاه توامانت را
درودها جناب گلشن گرانقدر
بسیار زیبا
🌷🌷🌷
پاسخ
بهمن 2, 1400
دل میکنم بعداز تو از دنیای بعد از تو
پایان قصّه کشت:دوری قهرمانت را
عالیه👏👏👏👌👌🌹🌷
پاسخ
بستن فرم