🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دو راهی قسمت اول

(ثبت: 5609) اسفند 8, 1396 

 

سال ها پیش در دو راهی شهر ، همه چشم ها شراب بودند

سر هر کوی و گذر که می رفتی ، همه سر به زیر و ناب بودند

بچّه بودیم چه ساده و معصوم ، بچه هایی که خواب بودند

کینه و دشمنی نبود هرگز ، همه پیرو ثواب بودند

در دو راهی شهر ما خورشید ، گرم و مهربان می تابید

گاه گاهی که غنیمت می دید ، صورت ماه را می بوسید

نبش میدان دلگرمی ، عاشقی بود با لبخند

پریچهره دخترانی پاک ، شوخ چشم و مویشان چه کمند

دوره گردی آنجا بود ، عاطفه کشف می کرد

دست فروشی از آن طرف می رفت ، و عشق را فرش می کرد

آن دو راهی بی نظیر شهر ما ، هر دو راهش پر از شقایق بود

خالی از دروغ و بوی ریا ، متراکم از حقایق بود

ساحل همیشه مست دریایش ، همبستر دائم قایق بود

شبانه روز مُد نبود امّا ، زمان حاوی دقایق بود

تا دوستت دارم کسی می گفت . یا که قلبی گرم می گردید

زمان باز می ایستاد و ، دقایقی نرم می چرخید

ادامه دارد

سروده : بابک حادثه

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اسفند 10, 1396

    سلام و درود 

    کودکی یعنی بهشتی که زود به پایان میرسد 

    لذت بردم 

    در پناه خدا 

    • علی احمدی

      اسفند 10, 1396

      استاد گران ارج جناب خراسانی بزرگمهر بنده نوازی فرمودید 

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا