🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 رختخوابِ خون‌مرده!

(ثبت: 260559) خرداد 14, 1402 
رختخوابِ خون‌مرده!

 

در باغچہ یڪ تبر خبر بر مےداشت

سروے ثمر از خَمِ ڪمر بر مےداشت

لبخندِ مماسِ داس با گیسِ چمن

پَر پَر نَفَــسِ بدونِ پَر بر مےداشت

ــــــــــــــــــــــ
سیّدمحمّدرضا لاهیجے
ساڪوتے. هند. دهلے‌نو
ــــــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــ
وَ سپیـدے وَ هــاشورے
ــــــــــــــــــــــ

“سپید”

باغچہ‌‌
اتاق‌خوابِ اُتراقِ زاغچۂ مرگ‌
صندوقِ پُرت
گلوبندها
النگوهایت
چہ شد؟

نڪند بعد از
خمپارهٔ خمیازه
پَرت شدے در خواب!

ــــــــــــــــــــــ

“هاشور”

نزدیڪ است
دیر نیست
مرگِ باغچہ
ذوق‌مرگے زاغچہ!

ــــــــــــــــــــــ
سیّدمحمّدرضا لاهیجے
ساڪوتے. هند. دهلے‌نو
ــــــــــــــــــــــ

 

 

 

نظرها
  1. غلامِ همّتِ بودایم

    که صبحِ زود مرا فرمود:

    زبان به فِتنه نمی‌بازد

    سراغِ طَعنه نمی‌گیرد

    نه دستِ شب‌زده می‌بوسد

    نه فردِ لب‌زده می‌خواهد

    نه تر کند دهنِ خوار و

    برایِ شَحنه نمی‌میرد

    سیدمحمدرضالاهیجی
    ساکوتی

  2. هاشور

    قالبی‌‌‌‌ست از نازنین استادِ خلدآشیان بهروز وندادیان که سالخواری آن بیش از نیم‌قرن است و اوّل کتابِ منتشر شده این قالبِ به دهه ۴۰ برمی‌گردد!

    رفتارمندی قالب هاشور بر مبنای هرچه کوتاه‌تر بهتر، با به‌گزینی کلمه‌هایِ دکلمه‌محورست که بیش از تسرّی نگاه‌ِ خیال‌انگیزی پیگیرِ حرکت‌خواهی کنشِ و واکنشِ بیانی‌زبانی و زبان‌بخشی به کلمه است!

    از هاشور سرایان خوش قریحه که نه از بستر تبعیض بین شاگردان بلکه یقیناً از دید و سیاق شعری مورد توجّه استاد بودند می‌توان از

    خانم دکتر کرخی
    جناب امیر سیف آبادی
    فرشته شاه‌محمدی

    نام برد!

    پریسکه، سپکو، چامک همان هاشورند که متأسفانه عدّه‌ای در جوارِ مجازآباد برای دریافت شهرت بادآورده و کاذب نام قالب را عوض و بر دوشِ شعر زحمتی را بار کردند!

    عرض این بیان نیز بی لطف نیست که استاد وندادیان بسیار مورد توجه جناب شاملو بوده‌اند و روایت بسیارست از رسیدن شعر ایشان به تحریریه زیرنظر جناب شاملو و تعاریفِ پشت سرهم و متناوبِ جناب شاملو از اشعار استاد وندادیان!

    استاد در قوالب سنتی نیز متبحّر و دارایِ قریحه‌ای مشاطه‌گر و معناگرا، وَ با اینکه در آستانه هشتادسالگی به سر می‌بردند از کهن‌گویی فراری و بسیار امروزی نویس و از شاعران برجسته گیلان و وطن پارسی، وَ چندسالی نیز مدیر ارشد شعر غدیر بودند!

    ایشان درست برعکس خیلی از شاعرانِ شاید خوب که اگر استادشان نخوانی از کوره در می‌روند با حُسن رفتار و فروتنی بسیار از پذیرش و موردِ خطاب و خوانده شدن به استادی به جد فراری و پیوسته از شاگردان خواهان این بودند که ایشان را فقط و فقط پدر خطاب کنند و بس!

    به گیلان و انجمن‌‌ها و محافل استان گیلان که تشریف ببرید تا بفرمایید پدر، استاد وندادیان در نگاه قریب به اتفاق شاعران تابلوی پدرست و جز پدر او را نخوانده و نمی‌خوانند، صدالبته گل‌اندیشی رفتار و کردار استاد در وطن پارسی آنقدر زبانزدست که افرادی مانند خانم دکتر نغمه مستشارنظامی نیز که از شاعران شهیر و برجسته معاصرند ایشان را پدر خطاب کرده و می‌خواندند!

    روحش شاد

    کاش ما نیز تا دیر نشده دُریاب باشیم و از دیریابی فرار و از رفتار ایشان و امثال ایشان بیآموزیم و بدانیم روزی ما تمام می‌شویم شعر ما تمام می‌شود چیزی از ما و شعرمان باقی نمی‌ماند و تنها رفتار و گفتارمان خاطرات خوب و بدی را برای دیگران باقی می‌گذارد، از نظر حقیر استادی یعنی فهم این حرف نه دانستن دو جلد کتاب عروض‌، نه خدای نکرده خود را به رخ دیگران کشیدن و حق‌الناس بر دوش خود بار کردن!

  3. هاشور

    قالبی‌‌‌‌ست از نازنین استادِ خلدآشیان بهروز وندادیان که سالخواری آن بیش از نیم‌قرن است و اوّل کتابِ منتشر شده این قالبِ به دهه ۴۰ برمی‌گردد!

    رفتارمندی قالب هاشور بر مبنای هرچه کوتاه‌تر بهتر، با به‌گزینی کلمه‌هایِ دکلمه‌محورست که بیش از تسرّی نگاه‌ِ خیال‌انگیزی پیگیرِ حرکت‌خواهی کنشِ و واکنشِ بیانی‌زبانی و زبان‌بخشی به کلمه است!

    از هاشور سرایان خوش قریحه که نه از بستر تبعیض بین شاگردان بلکه یقیناً از دید و سیاق شعری مورد توجّه استاد بودند می‌توان از

    خانم دکتر کرخی
    جناب امیر سیف آبادی
    فرشته شاه‌محمدی

    را نام برد!

    پریسکه، سپکو، چامک همان هاشورند که متأسفانه عدّه‌ای در جوارِ مجازآباد برای دریافت شهرت بادآورده و کاذب نام قالب را عوض و بر دوشِ شعر زحمتی را بار کردند!

    عرض این بیان نیز بی لطف نیست که استاد وندادیان بسیار مورد توجه جناب شاملو بوده‌اند و روایت بسیارست از رسیدن شعر ایشان به تحریریه زیرنظر جناب شاملو و تعاریفِ پشت سرهم و متناوبِ جناب شاملو از اشعار استاد وندادیان!

    استاد در قوالب سنتی نیز متبحّر و دارایِ قریحه‌ای مشاطه‌گر و معناگرا، وَ با اینکه در آستانه هشتادسالگی به سر می‌بردند از کهن‌گویی فراری و بسیار امروزی نویس و از شاعران برجسته گیلان و وطن پارسی و چندسالی مدیر ارشد شعر غدیر بودند!

    ایشان درست برعکس خیلی از شاعران شاید خوب که اگر استادشان نخوانی از کوره در می‌روند با حُسن رفتار و فروتنی بسیار از پذیرش و موردِ خطاب و خوانده شدن به استادی به جد فراری و پیوسته از شاگردان خواهان این بودند که ایشان را فقط و فقط پدر خطاب کنند و بس!

    به گیلان و انجمن‌‌ها و محافل گیلان که تشریف ببرید تا بفرمایید پدر، استاد وندادیان در نگاه قریب به اتفاق شاعران تابلوی پدرست و جز پدر او را نخوانده و نمی‌خوانند، صدالبته گل‌اندیشی رفتار و کردار استاد در وطن پارسی آنقدر زبانزدست که افرادی مانند خانم دکتر نغمه مستشارنظامی نیز که از شاعران شهیر و برجسته معاصرند ایشان را پدر خطاب کرده و می‌خواندند!

    روحش شاد

    کاش ما نیز تا دیر نشده
    دُریاب باشیم و از دیریابی فرار و از رفتار ایشان و امثال ایشان بیآموزیم و بدانیم روزی ما تمام می‌شویم شعر ما تمام می‌شود چیزی از ما و شعرمان باقی نمی‌ماند و تنها رفتار و گفتارمان خاطرات خوب و بدی را برای دیگران باقی می‌گذارد، از نظر حقیر استادی یعنی فهم این حرف نه دانستن دو جلد کتاب عروض نه خدای نکرده خود را به رخ دیگران کشیدن و حق‌الناس بر دوش خود بار کردن!