🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زمان در ابتدای مرز ِ پایان
درب های آسمان بازند و
اشباحی در استقبال
ولیکن روح ِ سرگردان
نمی داند چه سان
بدرود گوید جسم خاکی را
بگرداند کلید ِ قفل ِ هستی را
به آرامش رسد جاوید .
تو گوئی روح ِ سرگردان
به آرامش ندارد خو
گمانم روح را گم کرده ای باشد
و شاید
آرزو دارد بیابد
روح ِ سرگردان ِ دیگر را.
زمان محدود
راه ِ آسمان کوتاه
گامی پیش ، گامی پس
فضا ،
سرشارِ تردیدی ست بی حاصل
و آواهای هر دم با طنینی گنگ تر
هر جا پراکنده .
زمان در انتهای مرزِ پایان
درب های آسمان بسته ست
آرامش گریزان
روح ِ سرگردان
پناهی را نخواهد جُست
گمانم ، معجزی باید .
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):