🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اوّل یک فصل، فرو ریخت بلا بر سرم
یک تبر افتاد به جان و به همه پیکرم
خشک شد احساس خوشم با نفس داغ باد
خیس نشد شاخهام از شُرشُر باران شاد
لَختهای اندوه کمین کرد در آوند من
بست مسیر شعف و رویش لبخند من
دیدن هر صبحِ مترسک پکرم کرد آه …
وحشت از خیز خطر کور و کرم کرد آه …
مرغ سحر مست نمیشد دگر از خوشهام
در دل تاریک شبی بُرد کسی توشهام
ساقهی من زخم شد از بوتهی بیرحم خار
کَند دمی با غضبش، جِلد مرا روزگار
برگ و برم همره اجباری طوفان شدند
یا که سرازیر به مطبخگه سلطان شدند
از منِ تاک آنچه بهجا مانده فقط ریشه است
مرکز اندیشهی من، در کفن بیشه است
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (10):
آذر 5, 1402
درودتان جناب حجت بزرگوار
ازمن تاک آنچه بجا مانده فقط ریشه است
مرکز اندیشهی من،در کفن بیشه است
بسیارعالی
🌺🌺🌺
پاسخ
آذر 5, 1402
درود و عرض ادب جناب یغمایی …
سپاسگزارم …لطف دارید🙏💐
پاسخ
آذر 5, 1402
سلام حضرت استاد حجت گرامی
غم واندوه از دل مملو از مهرتان به دور
اثری قوی و زیباست
در پناه خدا 🌱👏👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
آذر 5, 1402
درود استاد طارق گرامی …
زنده باشید …سپاسگزارم …🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
آذر 5, 1402
درود حضرت استاد حجت بالغه ی شعر و ادب فارسی……
این شعر فاخر و خوش آهنگ و دلربا یک اشکال اساسی داردآن هم در مطلع که مستلزم دارابودن حسن از جمیع جهات است.استاد جانا!
رفتی از این باغ وندیدی که چه آمد (به) سرم…
«به»که نباشد کار خراب است…مطمئنم که تأیید کنندگان نظر من بیش از کسانی اند که قبول ندارند…..تا ببینیم.
چون از سر خویش از عسل دور شدم
بنگر که چه آمد به سرم از سر خویش
(عطار نیشابوری)
رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم
(میلاد عرفان پور)
در فراقت به سحر، خون شده اشکِ بَصَرم
ای سفر رفته، ندانی که چه آمد به سرم
(طارق خراسانی)
من دانم و من حال خود اندر لحد من
جز من که بداند که چه آمد به سر من
(عطار نیشابوری)
«آمد به سرم» از آنچه می ترسیدم!
پاسخ
آذر 5, 1402
درود و عرض ادب دارم خدمت استاد بسیار عزیزم جناب خوش عمل …
بله استاد صد در صد حق با شماست، کاملا صحیح می فرمایید …
حتما در فرصتی مقتضی تلاش خواهم کرد ایراد را بر طرف نمایم…
از شما بسیار سپاسگزارم که گوش زد نمودید …
بی خود نیست که به دوستانم در انجمن های ادبی می گویم خداوند به من لطف فراوان داشته است که استادان بزرگی همچون شما و استاد حاج محمدی را سر راهم در این مقوله قرار داده است …خداوند متعال شما و ایشان را در پناه خویش محفوظ دارد …🙏🙏🙏🙏💐💐💐💐
اوّلِ یک فصل، فرو ریخت بلا بر سرم
یک تبر افتاد به جان و به همه پیکرم
پاسخ
آذر 5, 1402
درود جناب استاد خوش عمل گرانقدر
بله شعر بسیار خوش آهنگ و پر محتوایی است
نقد اصولی و ضروری نیز مرقوم فرموده اید.
انتقاد پذیری شاعر محترم جناب حجت که خود از بزرگان میدان نقد است قابل تحسین است ❤️❤️🌹❤️❤️
پاسخ
آذر 6, 1402
درود جناب یزدانی بزرگوار…
سپاس از حضور پر مهرتان…
قطعا پذیرش نقد صحیح، آن هم از طرف بزرگان اهل ادب باعث بهتر گردیدن اشعارم خواهد شد …🙏💐
پاسخ
آذر 5, 1402
جناب معین حجت ارجمند
مثل همیشه زیبا سروده اید و خواندنی.درود بر شما
👏🌸👏🌺👏🌸👏🌺🌿🍃
پاسخ
آذر 5, 1402
درود بانو خیاط پیشه گرامی …
سپاسگزارم…بزرگوارید🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
آذر 6, 1402
زیبا بود استاد عزیز،بنده حقیر حس می کنم چون شاعر از فعل (ریخت) استفاده کرده است،(بر سر ) درست تر می باشد و (به) همراه با فعل( آمد) معمولا به کار می رود.ضمنا مطمئنا به گوش خورده،مثلا:چه بلایی( بر) سرم آمد.پر حرفی کردم معذرت از جمیع بزرگان
پاسخ
آذر 6, 1402
درود و عرض احترام جناب پورخدایار گرامی …
شما مصرع را بعد از اصلاح مشاهده فرموده اید..
این حقیر ابتدا سروده بودم :
رفتی از این باغ و ندیدی که چه آمد سرم
که استاد خوش عمل به درستی و با دقت فراوانی که در ایشان سراغ دارم متوجه کم بود ( به ) گردیدن و ایراد را گوش زد نمودند که من نیز بدین شکل که الان در سایت ویرایش نموده ام مصرع را تغییر دادم و همین طور که شما هم فرمودید ( بر سرم ) بخاطر فعل ریخت کاملا صحیح است …
🙏💐💐💐
پاسخ
آذر 6, 1402
درود استاد حجت گرامی
بسیار زیبا و ارزشمند
پاینده باشید
🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️
پاسخ
آذر 6, 1402
درود جناب جاوید بزرگوار…سپاس از لطف شما 🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
آذر 7, 1402
درود جناب حجت
قلمتان نویسا شاد و سلامت باشید 🌹🌹
پاسخ
آذر 7, 1402
درود جناب سید حسینی…
سپاسگزارم 🙏💐💐
پاسخ
آذر 7, 1402
درود و عرض ادب
بسیار زیبا و دلنشین سرودید لذت بردم قلمتان سبز و مانا🌹🌹
پاسخ
آذر 7, 1402
درود و عرض احترام جناب نبی ..
سپاس از محبت شما…بزرگوارید 🙏🙏🙏💐
پاسخ
بستن فرم