🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ما سوته دلان در همه شب خواب نداریم
ما خسته ز جانیم و دگر تاب نداریم
از ترس مکافات زمین خانه به دوشیم
از خلق بریدیم و زبان بسته خموشیم
در راه سفر پشت سر قافله ماندیم
آخر به سر قافله خود را نرساندیم
مردیم زبس در ره خود حادثه دیدیم
لب تشنه دویدیم و به آبی نرسیدیم
بار دگران عاریه بر دوش کشیدیم
یک دست که باما بشود یار ندیدیم
از کار خلایق چه گره ها نگشودیم
غمها ز دل خلق گرفتار زدودیم
گرمابه همه عمر ز کسی خیری ندیدیم
اما ز نکوکاری خود فایده دیدیم
در کلبه ی ما تابش انوار خدا بود
در بزم فقیرانه ی ما لطف و صفا بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
تیر 25, 1402
درودتان…..
ما سوته دلان شب همه شب خواب نداریم……….
بیت قبل از مقطع را ویرایش و قافیه مند کنید.
پاسخ
تیر 31, 1402
جناب خوش عمل استاد بزرگوار
ازاینکه به بنده لطف دارید و با نگاه استادانه نکاتی را به بنده گوشزد میفرمایید یک دنیا ازشما سپاسگزارم اما راستش هنوز نحوه ی ویرایش را بدرستی نمیدانم انشاالله در اولین فرصت نکاتی راکه گوشزد نموده اید بررسی و اصلاح مینمایم
سپاسگزارم
پاسخ
بستن فرم