🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شــعر شــــناور

(ثبت: 1546) خرداد 3, 1395 

پيگير حال من نشو. چون خوب نيستم
آشفته ام ولى پىِ آشوب نيستم

اينقدر ارّه وار به جان دلــــم نيفت!
من آدمم به جان خودم! چوب نيستم!

با اينكه جارى ام، به حياتم اميد نيست
كارونــــــى ام. به آبىِ دانـــوب نيستم

 مؤمن به ذكرِ نامِ خداوند دردهام
اما قسم به صبر كه ايوب نيستم…

نامعتبرترين سندِ دل پرستى ام!
زيرا به شكل مذهبِ مكتوب نيستم!

هم رنج چاه ديدم و هم حبسِ بى دليل
هر چند نورِ چشمىِ يعقوب نيستم!

از خاندان نامى عشاقِ بى دلم
ديگر به هيچ طايفه منسوب نيستم

با اختيار تام، وكيلم كه نشكنم…
تسخيرى ومقيّد و منصوب نيستم

شعرى شناورم كه برايم حصار نيست
در فكر قاب و جلدِ طلاكوب نيستم

جنگ است بين شاهِ دل و دستِ سرنوشت
اما….

هنوز مهره ى مغلوب نيستم!

نظرها 15 
  1. مينا امينی

    خرداد 3, 1395

    بسیار زیبا 

    درودها 

  2. حمیدرضا نادری

    خرداد 3, 1395

    سلام علیکم

    سرکار خانم آرامش شعر زیبایتان را خواندم قابل تقدیر بود

  3. طارق خراسانی

    خرداد 4, 1395

    سلام و درود بر ملکه شعر وبسایت شعر پاک

    سر کار خانم غزل آرامش

    عجب غزل زیبایی…

    فرم  ،  قوافی و معانی  عالی ست

    منحصر بفرد است .

    در پناه خدا شاد زی ……………………………………………………………………………………

  4. سوگند صفا

    خرداد 4, 1395

    سلام برخانم‌آرامش عزیززز

    بقود بابا طارق ملکه ی شعرپاک

    هرچه از زیبایی شعرت بگم‌ کمگفتم

    بدجوربه دلم نشست

    دست مریزاد

    نویساباشی وبرقرار

    یاحق

  5. سوگند صفا

    خرداد 4, 1395

    سلام برخانم‌آرامش عزیززز

    بقود بابا طارق ملکه ی شعرپاک

    هرچه از زیبایی شعرت بگم‌ کمگفتم

    بدجوربه دلم نشست

    دست مریزاد

    نویساباشی وبرقرار

    یاحق

  6. زهره خسروی

    خرداد 4, 1395

    با سلام و عرض ادب

  7. سلام و عرض ادب

    دست مریزاد …

    این غزل زیبا گواهی میده که شایسته ی عنوان ارزشمند ملکه الشعرایی هستید.

    تصاویر و تعابیر ، فقط زیبا نیستن بلکه به لطف ذهن خلاق شاعر ، منحصر به فرد هستن.

    با کسب رخصت از محضرتون ، می خوام چند سطری در مورد این شعر زیبا بنویسم. 

    پیگیر حال من نشو چون خوب نیستم 

    مصوت پایانی فعل «نشو» مصوت مرکبه که ارزش زمانیش مثل مصوت بلنده . اگرچه این اختیار لحاظ شده که معادل مصوت کوتاه ضمه تلفظ بشه و محاسبه و باز گرچه میشه مصراع رو کاملا موزون خوند اما لحن بیان فعل «مشو» رو باید خیلی به محاوره نزدیک کنیم .

    کارونی ام به آبی دانوب نیستم

    تصور می کنم شاعر توی این مصراع ، به خودش یه آوانس کوچولو داده . البته من هم اگه جای شما بودم و خیالم راحت بود که شعرم مخاطب رو حسابی تحت تاثیر قرار میده حتما چنین آوانسی رو برای خودم در نظر می گرفتم.

    «آبی» نیاز به یای مصدری داره که البته اتصال یای مصدری به واژه ای که به مصوت «یی» ختم میشه فارسی زبان ها رو دچار تقید می کنه و به همین دلیل چنین ترکیبی متداول نیست. 

    مومن به ذکر نام خداوند دردهام

    در مورد این مصراع باید اول سوالی ازتون بپرسم (اما شما که پای پست خودتون حاضر نمیشین که به سوالم پاسخ بدین پس من چیکار باید بکنم؟)

    میم در آخر دردها ـ به تصور بنده ـ به معنی «هستم» اومده . اگه این چنین نباشه و مقصود از «م» ضمیر متصل باشه که با حذف یای میانجی به واژه ی ماقبلش چسبیده ، اونوقت مشکل حذف فعل بدون قرینه رو داریم که با توجه به فصاحتی که تو اشعارتون سراغ دارم ، بعیده که مقصودتون این بوده باشه . 

    با این شرح ، تصور بنده به واقعیت نزدیکه . حالا اگه این چنین باشه ، یه مشکل دیگه بروز می کنه و اون این که چنین تخفیفی مختص زبان محاوره است و تو زبان نگارش جایی نداره. (حذف یای میانجی مربوط میشه به اتصال واژه ی منتهی به مصوت بلند «وو» و «اا» به ضمیر متصل) 

    ترکیب «برایم حصار نیست» ایراد فصاحت نداره اما از جنس زبان شعر شما (که به خوبی بر زبان معیار منطبقه) نیست.

    بانوی شاعر

    باورم اینه که شاعری صاحب قریحه و خوشفکر هستید و دقیقا به همین دلیل مته به خشخاش گذاشتم.

    ممکنه بخشی از عرایضم حاصل برداشت اشتباهم باشه اما احتمالا هرگز متوجهش نخواهم شد چون شما عادت ندارید پای اشعار خودتون حاضر بشین . 

    احتمالا کمی گرفتارید

    صبح تا نیمه شب سر کارید

    یحتمل عاشق مطالعه اید

    یا که درگیر خلق آثارید

    یا که شیفتید و روز می خوابید

    جاش شب ها همیشه بیدارید

    یا که مانند نام نامی تان

    غرق آرامشی غزلوارید

    نکند حال و روزتان خوش نیست ؟

    یا  خدای نکرده بیمارید؟

    مطمئنا بدون علت نیست

    یک دلیلی برای آن دارید 

    که علیرغم ابر بودنتان

    پای اشعارتان نمی بارید

    بنده مستدعی ام که این یک بار

    دست ازرسم کهنه بردارید

    پای این پست ، واژه رنجه کنید

    خودتان هم کامنت بگذارید

    ***

    من دو روز از شما بزرگترم
    احترام مرا نگه دارید!!

    (بنده متولد هیجدهم آذر پنجاه و سه هستم البته تو شناسنامه ام بیست و نه شهریور درج شده)

    تلاشم رو کردم که شاید حاضر بشین ابهاماتم رو پای شعرتون رفع کنید …

    عفو بفرمایید اگه جسارتی کردم.

    سپاسگزارم که مجال لذت بردن از این غزل دلنشین رو بهمون دادین

    برقرار باشید

    • طارق خراسانی

      خرداد 5, 1395

      سلام و درود بر حضرت دانایی عزیز

      خدا را شکر شما هم مانند بنده و سایرین غزل آرامش این بانوی بی بدیل شعر امروز ایران را می شناسید.

      از آنجایی که حضرتعالی شاعر و ادیب هستید حرفی نیست و به همین خاطر به وجودتان می بالم.

      نقد زیبای تان را خواندم  و چه شعر زیبا و فصیح و روانی سروده اید بخدا راست میگم اهل تعریف بیهوده نیستم یک شاهکار است و معلومه که بصورت بداهه سروده اید.

      این رفتارهای زیبای ادیبانه باعث می شود که خانم آرامش کم کم  بیایند و دست از رسم قدیم خود که یقین دارم بخاطر ضیق وقت و گرفتاری های زندگی ست  برداشته و حال نه اینکه به همه کامنت ها پاسخ دهند ولی جواب شما فرزانه مهربان را بدهند تا چنین غمگنانه نسرایید:

      بنده مستدعی ام که این یک بار

      دست ازرسم کهنه بردارید

      پای این پست ، واژه رنجه کنید

      خودتان هم کامنت بگذارید

      خدا را شکر می کنم با ورود شما و ادب و معرفتی که حضرتعالی دارید باب نقد به خوبی گشوده شده است.

      در پناه خدا شاد زی……………………………………………………………

      • غزل آرامش

        خرداد 5, 1395

        سلام جناب خراسانى ارجمند

        رسم قديم!!!!؟؟؟

        شما ديگه چرا!

        شما كه مستحضريد وقت من چقدر اندك و مشغله م چقدر زياد هست!!

        هميشه هم مرهون لطف و محبتتون بوده و هستم

      • سلام و عرض ادب بزرگوار
        بنده که قادر نیستم پاسخی درخور مهربانیتون تقدیم کنم . شما التفات کنید و سپاسم رو بپذرید.

        خدا رو شکر به پشتوانه ی مهربانی شما ، عنایت بانوی شاعر شامل حالم شد و بزرگواری کردن و علیرغم تنگی وقت ، خواسته ام رو اجابت کردن.

        سایه ی مهرتون مستدام.

    • غزل آرامش

      خرداد 5, 1395

      سلام و درود بر شما
      ابتدا تشكر مى كنم از اينكه شعرم رو با دقت واكاوى كرديد و ممنونم از نگاه تيز بينتون.
      البته اونجورها هم كه فرموديد نيست. من هر گاه نياز به حضورم باشه و توضيحى لازم باشه يا سوالى ازم بشه در خدمت دوستان هستم.
      البته كمتر فرصت پاسخگويى به لطف دوستان رو دارم اما كم و بيش با اشعار زيباشون همراهم.
      در مورد مته هايى كه فرموديد، اونهايى كه خودتون به خودتون جواب داديد كه هيچ. مثل مصرع اول كه تقريبا محاوره اى هست. اما براى همراه كردن مخاطب مناسبه. و يا مصرع كارون و دانوب كه اصلا نميشد ازش بگذرم. 
      در مورد خداوند دردهام
      بله م به جاى هستم اومده. كه در شعر امروز زياد اين مورد استفاده ميشه. و اگرچه با تمام مواردى كه صرفا به دليل متداول شدن در شعر امروز باب شده موافق نيستم، اما اين رو مى پسندم.
      شعر،يك مقوله ى سليقه اى و مبتنى بر زيبايى شناختى هست.به همون دليل كه نياكان ما گر رو به جاى اگر و ز رو به جاى از استفاده ميكردند، من هم ميتونم م رو به جاى هستم استفاده كنم.
      اصولا بر اين عقيده م كه براى شعر گفتن بايد قواعد دستورى رو آموخت. بعد همه رو گذاشت كنار و به آموزشهاى ديگه پرداخت. مطالعه ى تاريخ و جغرافيا، زمين شناسى، نجوم، باغبانى ، نقاشى، موسيقى و هر چيز ديگه.
      چون شعر مجموعه اى از نقاشى و موسيقى و مهندسى و بافت و خيلى چيزهاى ديگه س. 
      و قواعد دستورى به هر حال در پس زمينه ى ذهن باقى مى مونن. امابه شكلى كه در خدمت شعرمون باشند. نه شعر در خدمت اونها باشه.
      شعرى كه فقط با توجه به قواعد دستورى باشه و اولويتش رعايت اونها باشه فقط يك متن منظوم بى نقصه.
      و البته حتما شاهد بوديد كه شعرهاى زيادى هستند كه ايرادهاى آشكار دستورى يا قافيه اى دارند اما دهان به دهان مى چرخند. اين به دليل صميميت محتوا و ملموس بودنشونه.
      البته جسارت من رو در اداى اين توضيحات مى بخشيد. اما براى من هميشه محتوا در اولويته. بعد تاثير آوايى. بعد تصوير و در انتها فرم دستورى و چيزهاى ديگه.
      اين از لطف شماست كه دست روى شعرم گذاشتيد و به واكاوى اون پرداختيد. شعر انتهايى هم نشان ذوق و قريحه ى سرشار شماست.
      و البته شما اگر نه سه روز بزرگتر، كه سى سال كوچكتر بوديد هم سوالتون بى پاسخ گذاشته نميشد.
      دوستان لطف كردند و اين محبت رو داشتند كه من فقط در زمانهايى كه نياز هست پاسخگوباشم. مشغله ى زيادم اجازه ى همراهى هميشگى رو نميده. و اگه فرصتى به دست بيارم معمولا به مطالعه مى پردازم. يا براى مراقبه ازش استفاده مى كنم.
      شعر براى من بسيار مقدسه.
      براى شعرم و حس شاعريم ارزش زيادى قائلم و فكر ميكنم شعر گفتن هنريه كه نميشه باهاش فخر فروشى كرد. چون اكتسابى نيست. هديه ى خداست. و هديه ى خدا رو فقط بايد قدردان بود و با ديگران تقسيم كرد.
      به هر حال، اين شعرم با اينكه نسبت به اشعار ديگه م كمى محاوره اى تر بود- شايد به دليل حال و هواى سرودنش- ، اما باز هم دوستش دارم. و اميدوارم اون چند لغزش كوچيك رو به بزرگى خودتون ببخشيد و ازش لذت برده باشيد.

      باز هم ممنونم از لطفتون

      • سلام و ادب و احترام

        سپاسگزارم که درخواستم رو پذیرفتید و ممنونم که با حوصله ی فراوان پاسخ دادید .

        جسارتا لاازم دیدم به نکته ای اشاره کنم .

        در خصوص پروسه ی خلق شعر ، کاملا با شما موافقم . اعتقادم بر اینه که هر اونچه که قراره با شعری متبلور بشه ، پیش از جوشش شعر باید در ذهن شاعر نهادینه شده باشه و لاغیر. اونچه که تحت عنوان نقد ، تحلیل ، نظر و امثال این در مورد شعری ارائه میشه ، ابدا قرار نیست برای اصلاح یا اعمال تغییر توی اون اثر مورد استفاده قرار بگیره بلکه حرکتیه در راستای انتقال بازخورد عمومی و تخصصی به شاعر.

        اما این که در مورد شعر شما ، به نکاتی اشاره کردم که اساسا در برابر زیبایی های اثر محو بودن ، یه دلیل ساده داره . شما ملکه الشعرای سایت هستین  …

        قلمتون رام 

  8. سلام مهربان غزل عزیز

     بسیار آموختم از بحث زیبا و آموختنی شما و جناب دانایی بزرگوار

    و البته احسنت همیشه زیبا می سرایید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا