🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 طفل نادان

(ثبت: 236301) بهمن 25, 1399 

دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
« طفل نادان »
اگر پيرمردم من ولي ، چون طفل نادانـم هنوز
از كيفر جرم وگناه ، دركُنـج زندانـم هنوز
دست تو را گر گُم كنم ، آيا توان جويم كجا
از كودكي تا پيري ام ، در دهر ويلانم1 هنوز
فرمان حق گر گُم كنم ، آيا توان جويم كجا
با درك و فكر معنوي، جوياي فـرمانم هنوز
دستورحق قرآن بُوَد، من مي شناسم حرف حق
در فكر دستورات حق ، پويا به قرآنـم هنوز
اي خالق ارض و سماء2، بُهتان چرا بستن بمن
گر معصيت نا كرده ام ، در راه معبودم هنوز
بي حرمتي كردم مگر ، بـر احتـرام كعبه اش
خلقش به من تهمت زدن ، در موج بهتانم هنوز
از درگه سبحانـي اش ، رو بر نـگردانم ابد
از روزن اميد خود ، رو سـوي سبحانم هنوز
تا معتكف3 در كعبه ام ، قربانـي كوي توام
در كعبه و مـرو و صفا ، ماننـد قربانم هنوز
تا در بدن جان باشدم ، فرمان برم از آن خـدا
در راه فرمان خـدا ، تا پايه ي جانـم هنوز
اين سر به چوگان خدا ، اول كه من بسپرده ام
بگذشت برمن سالها، چون گوي چوگانم هنوز
تا پا نهـادم من ، به ميدان حقيقـت گويي ات
من زآن حقيقتي حق ، يك مرد ميدانـم هنوز
گر مردمي چون گوسفند، در اين طبيعت ميچرند
مرز حقيقت را يقيـن، ماننـد چوپانـم هنوز
گرگ بي رحمي اگر بر گوسفندان حمله كرد
رحم آورم برگوسفند ، دشمن به گرگانم هنوز
در راه و رسم زندگي، نقصان4 فراوان ديده ام
بر رفع نقصانـها بُوَد ، مانع به نقصانم هنوز
من چونكه ازاحسان حق، يك شربتي نوشيده ام
صد موج دريايي زنـم ، پا بنـد احسانم هنوز
تا ازحقيقت خوشدلم، برحكمت حق پي بَرم
از آن حقيقت گويي، حكمت چو لقمانم هنوز
دامن نيالودم ابـد ، دنيـا اگـر آلوده بود
چون يوسف كنعانـي ام ، پاكيـزه دامانم هنوز
فريادم از شيطان بُوَد ، آن ضد بر ايمان بُوَد
ايمان بحق دارم ولي، در دست شيطانم هنوز
از بي سر و ساماني ام5، در ورطه ي حيراني ام
عمرم به پايانـش رسيد ، بي سر و سامانم هنوز
يك عهد و پيمانـي خدا ، از آدم اول گرفت
عهد خدا نـشكسته ام ، بـر عهد و پيمانم هنوز
اينجا كه من وارد شدم ، منزلگه اصلم كجاست
منزلگه اصلم جنـان ، اينجا كه مهمانم هنوز
سنگي كه مي دارد طلا، در خاك اين دنيا بُوَد
صد گنج زر دارم ، ولي در خاك پنهانم هنوز
بوي گلاب و مُشك و عطر دايم بدنيا بوده است
مانند آنها گر نِي ام ، چون بوي ريحانـم هنوز
من در خط فرمان حق ، گر بيشتر دقت كنم
در خط حقش نـيستم ، زآن خط بيـرانم هنوز
آبادي خود را كجا ، در اين جهان تأمين كنم
گـر بيشتر دقت كنم، چون كاخ ويرانـم هنوز
صد تير پيكان ، دشمنان بـر سينه ي پاكم زدن
بر چشم شوم دشمنان، چون تيـر پيكانـم هنوز
دشمن به من تا طعنه6 زد، رنگ كدورتها زدم
صيقل زدم ايمان خود ، ماننـد سوهانـم هنوز
آيات برهان خـدا ، در مغـز سـر دارد اثـر
شورش كند در مغـز سـر ، آيات برهانـم هنوز
داد از مسلماني كه آن، خون مسلمان مي خورد
من خوردم از خون مادر، يا رب مسلمانـم هنوز
يا رب براين ايمان و كفر، آيا كدامش رأي توست
چل7سال در اين كشمكش در سطح ايمانم هنوز
هر قدر كوشش كرده ام ، اقبال خود را جويمش
فقر و قناعت داردم ، جـوياي اقبالم هنوز
صدق و صفا نزد خدا قابل شود، رندي خطاست
با صدق و صادق نـيستم ، ماننـد رندانـم هنوز
گفتن كه آن لطف خدا، بر عيب آدم پوشش است
پوشش كجا دارم از آن، چون لخت و عريانم هنوز
من از فراق لطف حق ، دايم در آتش سوختم
زآن سوزش قهـر خـدا ، ماننـد بريانـم هنوز
مُلك خداونـد جهان ، تـنظيم شاهـي بايدش
در نظم و تنظيم جهان ، ماننـد شاهانـم هنوز
گر آن سليمان رنـد بود ، بر من نگينش مي سپرد
از فيض آن پروردگار، همچون سليمانـم هنوز
اينجا حسن بر من بگو، از عرف و شرع اين جهان
از عرف و شرعم گويمت ، جوياي عرفانم هنوز
٭٭٭
1- سرگشته- سرگردان 2- زمين و آسمان 3- گوشه نشين براي عبادت 4- عيب- كاستي 5- نظم و ترتيب- چاره و اسباب 6- سرزنش 7- چهل
حسن مصطفایی دهنوی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. امیر اصلانی

    بهمن 25, 1399

    دست تو را گر گُم كنم
    آيا توان جويم كجا

    دستمریزاد گرانقدر
    زنده باشید 👏👏👏

    • سلام و درود
      سپاس از حضور پر مهرتان
      سربلند و پاینده باشید
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  2. حسین شیرکوند

    بهمن 26, 1399

    🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼

    • سلام و درود
      سپاس از حضور پر مهرتان
      سربلند و پاینده باشید
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا