🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عروسی سحر

(ثبت: 218001) آبان 22, 1398 
عروسی سحر

شب از سیاهه گذشت و سپیده از سفر آمد
شکوه رنگ فلق در طلیعه ای دگر آمد

کرانه از قد خود کند و ریخت مخمل مشکی
نگار روی سپیدی چو دختر قجر آمد

صدای همهمه ی باد و ناز موی درختان
صدای جشن و سرور از عروسی سحر آمد

پرند نازک آبی نشست جای سیاهی
نماد عشق فروزان دوید و شعله ور آمد

سوار ململ ابر از هزار گوشه ی آبی
به ناز و شور و تفاخر به رقص مختصر آمد

نیامدی که ببینی هوای خاطره ابری است
نیامدی و خیالت به یاد ، سر به سر آمد

بخواب تا که نبینی پگاه بی تو چه سخت است
که شاید از نفسم سوی بسترت اثر آمد

ببخش اگر که پریدی از آن دریچه ی رویا
که کار کار صبا بود و از دلم خبر آمد

بگیر حال پریشان ، خروس بی محلت را
که عاشق است و غریوش شگفت و پرده در آمد

نیامدی و هنوزم هزار روزنه باقی است
اگرچه گوی وفا در جهان ندیده تر آمد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها 10 
  1. ولی اله بایبوردی

    آبان 22, 1398

    سلام و درودها

    استاد ارجمند

    گویا و رسا

    دلنمیراد

    🌸🌸🌺🌸🌸

  2. علی معصومی

    آبان 22, 1398

    سلام و درود
    🌺🌸🌺🌸🌷🌸🌺🌸

  3. ژیلا راسخ

    آبان 22, 1398

    🍃💐

  4. زیبا و دلنشین سروده اید.
    آفرین

  5. سپیده طالبی

    آبان 23, 1398

    سلام و عرض ادب
    جناب کاظمی گرامی قدر
    زیباست سروده دلنشین تان بزرگوار
    درودتان باد🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا