🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سگِ تفنگِ هار تا به دستِ شر سوار شد
هوایِ خدعه در سرش نشست و آشکار شد
سفارشی تر از همیشه چلچراغِ باغ را
نشان گرفت و منکرِ ادامهٔ بهار شد
خسی که پشتِ پردهٔ دروغ لانه کرده بود
مساحتِ حقارتش بدونِ استتار شد
نگاهِ عنکبوتِ شک دچارِ ارتفاعِ پست
فشنگِ جنگِ عقرب و خشابِ زهرِ مار شد
کبوتر و چکاوک و هُما و فنچ و مرغِ عشق
شکارِ شرک و شهوتِ شغالِ جیرهخوار شد
مسلسلِ فسیلِ غم درونِ سینه زد قدم
دقیقهای که سهمِ گل گلوله، انفجار شد
خدایِ شاچراغ را حواسِ کور و کر ندید
که بندهٔ نقاهتِ قشونِ نابکار شد
درختِ شهرِ عِطرِ سیب امید بار داد و باز
دهانِ قاصدک پُر از روایتِ انار شد
دلِ شهید پَر کشید و اجتماعِ سینهسرخ
پیامِ پرچمِ سه رنگ و رازِ لالهزار شد
ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):