🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
استقبالی از غزل صائب تبریزی
بسمه تعالی
بارها می شکند شیشه ی میخانه ی عشق
باز پُر می شود از دست تو پیمانه ی عشق
پـای گُستاخ ، در این راه ندارد جایی
سرِ سردار شود کُنگره ی خانه ی عشق
اشکِ غـم نیز ، سهیم ست در این آمیزش
خون دل نیست فقط گوهرِ یکدانه ی عشق
هر چه فرهاد کُند ، از سرِ شیرین کاری ست
بی گمان می رود آن تلخی افسانه ی عشق
پیش هر دانه ی خوش منظره دامی دیدم
ایمنی نیست مرا جز درِ کاشانه ی عشق
من به معموره ی عقلم ، به زری محتاج ام
گنج ، مدفون شده در گوشه ی ویرانه ی عشق
شمع از غربتِ گُل ، جامه دران می گرید
می شود کُشته در این معرکه ، پروانه ی عشق
شانه ی گرمِ تو ، آرامترین جایِ سَر ست
چون ندیدم به خود ، آرامتر از شانه ی عشق
در طربخانه ی ماهور ، دمی خوش باشم
من در آغوش تو با خنده ی مستانه ی عشق
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (10):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (20):