🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
عیاری نداشتیم
گر با دلی شکسته قراری نداشتیم
با غمزه ات به سینه شراری نداشتیم
از خاک راه منزل جانان سرشته اند-
ما را که جز وصال تو کاری نداشتیم
عشقی اگر بهای سرآغازمان نبود
هرگز نشان ایل و تباری نداشتیم
با کیمیای ناب حضورت صفا کنیم
ما خاکیان امید عیاری نداشتیم
ای آفتاب مشرق گیتی طلوع کن!
تا بنگری که غیر غباری نداشتیم
عمری اگرچه ساکن مهر تو بوده ایم
آواره ایم و لیل و نهاری نداشتیم
فصل خزان رسیده به همراه خویشتن
جز های و هوی برگ بهاری نداشتیم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
آذر 15, 1399
سلام و درود استاد معصومی
بسیار زیبا است
در پناه خدا باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 15, 1399
باسلام و دروود خدمت شما آقای معصومی عزیز
لذت بردم از شعر زیبای شما
و بسیار خوشحالم که می بینم بیماری را پشت سر گذاشتید
و سلامتی خودتون رو به دست آوردید
زنده باشید به مهر و بسرایید
🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐🌺🌺🌺❤️❤️❤️❤️
پاسخ
آذر 15, 1399
ای آفتاب مشرق گیتی طلوع کن!
تا بنگری که غیر غباری نداشتیم
سلام
اگر کسی از من بپرسد چه بیتی را در این چهل سال اخیر شاهکار محض میدانی بدون شک بیت بالا را ارایه خواهم کرد.
.نمی خواهم وارد تفسیر این نفیسه شوم تنها به درودی کفایت می کنم
درودتان استاد
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
آذر 15, 1399
درود بر شما
استفاده بردیم از شعر زیباتون
موفق و پیروز
در پناه حق
پاسخ
آذر 16, 1399
سلام و ارادت
بسیار عالی ، لذت بردم
🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم