🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 غربت

(ثبت: 14388) بهمن 28, 1397 

 

انگار در شهر خودم، احساس غربت می‌كنم
انگار با همشهری‌ام، بیگانه صحبت می‌كنم

گاهی دلم می‌گیرد از، هر قصّه و افسانه‌ای
گاهی ز جنگِ سایه‌ها احساسِ وحشت می‌كنم

این خشت كج بود از ازل، یا من شكیبا نیستم؟
این خانه را ویرانه یا، آن را مرّمت می‌كنم؟

دانای دل می‌خوانَدَم، مینوی دل می‌رانَدَم
در كشمكش جا مانده‌ام؛ ترکِ اقامت می‌كنم!

تاریکی‌ام، نوری بزن! دلتنگی‌ام، شوری بزن!
ورنه درین خاموشی‌ام، حسّ رضایت می‌کنم

نهم شهریور 94

 

 

 

 

نقدها
  1. سلام علیک
    خوبه دیدن غزل در کار شما
    البته انسجام و عمق و زیبایی شعرهای نو شما رو اصلا نداره
    جسارتا

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      سلام و سپاس جناب علیخانی گرانقدر

      احساس شما به لحاظ شناختی برای من قابل درک و تفسیر است اما در اینجا به طور مفصل وارد آن نمی شوم به جای آن از این فرصت استفاده می کنم و به جهت روشن شدن پاره ای مطالب توضیحاتی عمومی می دهم و بعد پاسخ مختصری هم به نگاه شما از منظر خودم خواهم داد:

      الف) توضیحات عمومی

      1- در مورد انسجام هر نوع گفتمان و قالب درجه ای از هماهنگی انسجامی مربوط به خود را داراست. مسلما غزل حتی نسبت به سایر انواع آثار کلاسیک نیاز کمتری به انسجام ابیات دارد و غزلیات بزرگانی چون حافظ هم طبق تحقیقات اساتید دانشگاهی زیر نظر بنیانگذاران نظریه انسجامی جهان از حد اقل انسجام (بین 50 تا 60 درصد) برخوردار است. چنین میزان حد اقلی از انسجام در قالب های دیگر کلاسیک نقص به حساب می آید اما برای غزل کافی ست.

      2- در مورد عمق شعر، ابزار شعر کلاسیک برای عمق بخشیدن متفاوت از ابزار شعرهای مدرن، و بعد از آن است. ضمن اینکه در شعر کلاسیک وسعت بر عمق سیطره دارد. زیرا عمق عمدتا از طریق تلمیحات و تلویحات ایجاد می شود ولی برای وسعت بخشیدن در بافتار امکانات زیادی از نظر ایجاد انواع موسیقی و وا ج آرایی و ایهام و … وجود دارد. البته گاهی در اشعار عرفانی ما، یک زبان دوم با رمزها و کدهای ویژه بر زبان اول حاکمیت دارد ولی همه ادیبان اولا در وجود واقعی این زبان مثلا در شعر حافظ توافق ندارند دوما دسترسی عام به این زبان تنها از طریق تفسیر همان ادیبانی ست که به وجود این زبان معتقدند. من البته ادیب نیستم ولی به وجود این فرازبان در اشعار عرفانی ایرانی معتقدم منتها فرا زبان، فرا زبان است و کار آن عمق بخشیدن در معنا نیست بلکه کار آن اساسا ورود به یک جهان دیگر از معنی است. یعنی به طور مثال زلف در این جهان معنی یک معنا دارد در آن جهان معنا هم یک معنای دیگر دارد. آن معنا زیرساخت و عمق این معنا نیست بلکه گسترش و وسعت دادن این معناست. بنابر این در شعر کلاسیک یا اساسا در هنر کلاسیک هنرمند سعی می کند گسترۀ مفهومی ایجاد کند در حالی که در هنر های مدرن تلاش بر این است که گستره محدود به یک نقطۀ خاص شود و در همان نقطه به ژرفا برسیم. یعنی رویکرها اساسا متفاوت است.

      3- در مورد زیبایی هم اساسا مبانی زیبایی شناختی در سبک های مختلف بسیار متفاوت است و در شعرهای کلاسیک از صورت و ساخت به معنی حرکت می کند در حالی که در شعرهای مدرن و پس از آن از مفهوم سازی به صورت و ساخت حرکت می کند و این دو مسیر متفاوت است. لازم به تاکید است که تفاوت هرگز برتری ایجاد نمی کند بلکه تنها امکان و تنوع ایجاد می کند.

      حالا اگر برگردیم به نقد شما، باز پیش از پاسخ فردی نکته عمومی دیگری قابل ذکر است و آن این که:

      4- قدرت و زیبایی یک شعر بیشتر در زمان خلق اثر توسط حال خالق تعیین می شود و باید هر شعر را حتی اگر همه در یک قالب و سبک باشند انحصارا در همان شعر بررسی کرد مگر آنکه کار پژوهشی تطبیقی در مورد آثار یک شاعر بخواهیم انجام دهیم و آن مستلزم بررسی در یک جامعه آماری درست و داشتن روش تحقیق مشخص است.

      ب) پاسخ همین پیام:

      و اما پاسخ پیام شما دو قسمت دارد:

      یک قسمت مربوط به شاعر است. کلاسیک های من قدیمی تر از آثار نیمایی و سپید و آزاد من هستند و در واقع مقدمۀ ورود من به آن هستند و ضمن اینکه عمده کار مطالعاتی من در حوزۀ تحلیل گفتمان ادبی در هفت هشت سال اخیر صورت گرفته است بنابراین طبیعی است که کارهای متاخر شاعر نسبت به کارهای پیشین بهتر باشد. لذا از منظر تحلیلی خود، این برتری احتمالی را معطوف به قالب و سبک به کار گرفته شده نمی دانم.

      و یک قسمت هم مربوط به مخاطب است. مخاطب را از نظر نوع ادراک و پردازش متن می توان به 4 دسته کلی تقسیم کرد. دسته اول که احتمالا شما هم جزء آن دسته هستید دوست دارند هر اثر جدیدی با آثار و اطلاعات و شناخت قبلی شان از خالق اثر انطباق داشته باشد و زمانی که این انطباق را نبینند ممکن است احساس سردر گمی و عدم رضایت کرده یا مکررا سوال کنند. سه نوع دیگر نیازمند گفتگوی مفصلتری است که در این مجال نمی گنجد.

      سخن پایانی مربوط به این شعر: این شعر مانند هر اثر دیگری نقاط قوت و ضعف خودش را دارد.

      سخن پایانی عمومی:

      باز بودن دریچه نظر و نقد برای آن است که شاعر نقاط قوت و ضعف را که معمولا خودش تا حدودی حدس می زند، از منظر منتقدان و نیز خوانندگان بررسی کند. نظرهای کلی و مبهم که مبتنی بر احساس آنی مخاطبند و بدون شواهد متنی ذکر می شوند معمولا نظرهای شتابزده ای هستند که نه به رشد شاعر کمک می کنند نه به رشد منتقد. پس لطفا و حتما در بخش نظرها آورده شوند تا جایگاه نقد کارکرد طبیعی خود را داشته باشد.

      با درود بیکران

      🌷🌷🌷🌷

  2. درود و احترام استاد بانوی ادبیات و اندیشه
    بسیار غزل زیبایی است در نوع خودش و رخصت می طلبم نوع خودش را توضیح دهم ده سال یا بیشتراز چاپ نخستین شعرم در صفحات شعری مجلات عامه پسند جوانان امروز گذشته بود که در یک انجمن ادبی خاص با این عبارت آشنا شدم (در نوع خودش ) این اولین سرمشق مهم آشنایی ام با مولفه های نقد ادبی بود تا آن زمان هیچ نقد نوشته ی جدی نخوانده بودم خیلی این عبارت به دلم نشست و برایم مهم شد پس از گذشت سال ها و پس از آنکه مطالبی هم در نقد ادبی از استادان مسلم خوانده ام یا شنیده ام هنوز این عبارت (در نوع خودش ) مانند یک قطعه موسیقی آرام روح و روانم را می نوازد عبارت (در نوع خودش) را ضمن یک نقد تک اثر سال ها پیش در گوشه ای نوشتم. (در نوع خودش ) با احترام به نظر منتقد محترم این غزل در نوع خودش در زمان گویش غزلی دلنشین. زیبا و قدرتمنداست و مقایسه اش با اشعار نیمایی و سپید شاعر درست نیست و نتیجه ای قابل توجه در پی ندارد. با اشتیاق خواندم و بهره بردم
    از شاعر محترم بابت اشتراک افکارو آثارش. به سهم کوچکم سپاسگزارم
    محمدیزدانی “جوینده”

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      درود جناب یزدانی گرانقدر
      و سپاس بسیار از مهر حضورتان در بخش نقد
      و البته در بخش نقدِ نقد

      به 2 نکته کلیدی در نقد ادبی اشاره فرمودید که باید در زمان نقد هر اثر به آن توجه داشت و مقید بود:

      1- ( در نوع خودش)
      2- زمان سرایش

      و زمانی که البته بررسی مقایسه ای و تطبیقی است اتفاقا این دو توجه، از اهمیت مضاعف برخوردار می شود.

      و حال که بحث ضروریات نقد پیش آمده است بد نیست به یک نکته عمومی دیگر هم خارج از این صفحه اشاره کنم که آن نیز بسیار مهم است: منتقد باید بتواند خارج از احساسات شخصی و فردی، سلایق و باورها و گرایشهای خود در مورد یک اثر ادبی نظر دهد. در مورد نقدهای خود شما بر اشعار مختلف سایت، من این مورد را به وضوح دیده ام که چه قدر زیبا در حالی که با محتوای یک اثر یا نگاه شاعر موافق نیستید؛ نگاه خود را از نگاه شاعر جدا می کنید و تنها به نقد ادبی آن اثر می پردازید. رسیدن به این مرحله در نقد، رسیدن به کمال نقد است و هر کس در وادی نقد گام بر می دارد باید برای رسیدن به این قله ممارست کند و ریاضت کشد.

      سپاس دوباره از هم اندیشی و همراهی تان

      🌷🌷🌷🌷🌷

      • دی 24, 1400

        با درود به شاعر فرزانه و نیک اندیش و صاحب تفکر سرکارخانم نوری

        غزلتان را دوست داشتم و لذت بردم هم از نظر مضمون پروری و هم استفاده از ترکیب و تصاویر درخورشان

        مخصوصا با شروع خوبی که داشت و با واژه ی انگار و گاهی در همان بیت نخستین شروع کردید که از قطعی نگری پرهیز دارد و در فضای حدس و گمان سیر میکند. زیرا در فضا و زمان نسبی بودن هر پدیده ای ،اظهار و بیان های قطعی چندان زیبا و دلچسب نیست
        چون وارد حیطه ی قضاوت می گردیم که چندان خوش آیند به نظر نمی رسد. وشاید برای یک شاعر نازیباتر باشد. زیرا در کارهنر و بخصوص شعرو شاعری قضاوت چندان پسندیده جلوه نمی کند. حتی حضور کلمات و جملات پرسشی کمک کرده تا از قضاوت قطعی کردن پرهیز شود و خواننده را در برداشت هایش آزاد بگذارد و درشعر سهیم کند که نکته ای ارزشمند است .ضمن اینکه از منولوگ گویی نیز فاصله گرفته است. و شعر را از افتادن در فضای موعظه و خطابه گویی دور نگه داشته . و رنگ وروی شعار زدگی را از رخسارش پاک کرده است.( این خشت كج بود از ازل، یا من شكیبا نیستم؟) در بیت آخر :
        تاریکی‌ام، نوری بزن! دلتنگی‌ام، شوری بزن!
        ورنه درین خاموشی‌ام، حسّ رضایت می‌کنم
        علاوه بر اینکه بر مطالب بالا صحه می گذارد طالب یک روشنگری می شود و در نهایت زیبایی با بکاربردن “نوری” به احتمال زیاد قصد استفاده از تخلص شاعر نیز به شکل ایهامی بهر می برد . بر عکس دوست وشاعر بزرگوارمان جناب یزدانی معتقدم که دراین غزل با توجه به حضور کلمات و و ترکیب هاو مراعات النظیر ها هم در مضمون و هم در ساختار غزل یک انسجام زیبایی دیده می شود که
        با توجه به اینکه یکی از زیبایی های غزل این است که شاعر بتواند در عین اینکه از استقلال هر بیت بهره می برد
        انسجام فکری خودش را هم به غزل تزریق کند . و اما این خرد با جمله ی ” در نوع خودش ” مشکل دارم . زیرا این بیان آن قدر گسترده است که همه ی تولیدات شعری را شامل می شود از ” یه توپ دارم قل قلیه ” تا بهترین اشعار سیاسی ، اجتماعی ، عاشقانه ، عرفانی ، و ……. تا بی کیفیت ترین اشعار را شامل می شود و ناقد ممکن است برای دلخوشی شاعر بیان کند و یک نوع فرا فکنی می دانم.
        جون می تواند میلیارها نوع بیان و شعر و ناشعر را در بر بگیرد و همه در فضای ” در نوع خودش می گنجد”
        از اینکه سرتان را درد آوردم صمیمانه پوزش می طلبم .
        امیدوارم که چندان به خطا نرفته باشم .
        برایتان بهترین ها را آرزو دارم

        👏👏👏👏👏👏👏

        • فریبا نوری

          دی 24, 1400

          سلام و سپاس فراوان

          متن و نوع نگارش این پیام برای من بوی آشنا و عزیزی دارد منتها چون بدون نام است تنها سلام می کنم و سپاس از حضور ارجمندتان در بحث

          در مورد ” در نوع خودش” که جناب یزدانی گرانقدر مطرح فرمودند من در پاسخ به جناب علیخانی پاسخ دادم که منظور این است که هر قالب و سبکی درجه ای از هماهنگی انسجامی مربوط به خود را می طلبد. اتفاقا چقدر خوب که شما از شعر کودکان مثال زدید. در شعر کودک آنچه حرف اول و آخر را می زند ریتم است. کودک به دنبال انسجام نیست و بزرگسالان تعجب می کنند که چرا کودک مثلا اتل متل توتوله را بیست هزار بار هم بخواند و بشنود سیر نمی شود و دوباره و دوباره می خواند یا می خواهد که ما برایش بخوانیم. یک دلیل عمده اش همین است که آنجا (( در نوع خودش))، انسجام و حتی معنا در حد صفر هم پذیرفتنی است و از قضا تجربه هایی که این اصل را نادیده بگیرند؛ در شعر کودک حتما زمین می خورند. منتها با این که آوردن این اصطلاح در نقد می تواند فرافکنی به شمار بیاید موافقم. در مقام نقد باید این نوع خودش را دقیقا مشخص کرد و توضیح داد که در این نوع خاص ما چه انتظاراتی از شعر باید داشته باشیم و چه انتظاراتی مناسب این نوع نیست. اما من فکر می کنم جناب یزدانی فقط در حدی که عنوان شود شعرها از سبک های مختلف، متر یکسانی برای قیاس ندارن؛ این بحث را مطرح نمودند و خودشان قصد ورود به نقد نداشتند.

          اما در مورد انسجام در این شعر، که جناب علیخانی آن را فاقد انسجام عنوان کردند من به طور موردی پاسخ ندادم و به طور کلی پاسخ دادم که غزل نیازمند درجه ای از انسجام که شعر سپید یا آزاد می طلبد نیست. اما همانطور که شما هم فرمودید به صورت موردی اگر بخواهیم این متن را بررسی کنیم و مثلا شبکه انسجامی آن را رسم کنیم نمره انسجامی بالایی به دست می آورد.

          من حدس می زنم احتمالا جناب علیخانی به طور ناخوداگاه به چیزی در شعر واکنش نشان داده باشند و این واکنش ناخوداگاه خود را به صورت قضاوت فوری در مورد خود شعر نشان داده باشد مثلا ممکن است ایشان به دلیل گرایشهای فکری و اجتماعی خود به “احساس غربت شاعر در وطن خویش” و انتخاب “ترک اقامت” پس از قرار گرفتن در کشمکش واکنش نشان داده باشند. درست است که انسان به طور کلی در وطن خویش غریب است اما ادراک و پردازش اجتماعی یا معرفت شناختی یا هر دو یا هیچکدام در این امور ناخوداگاه صورت می گیرد و به همین دلیل من ترجیح دادم این بحث را با ایشان ادامه ندهم و نمایش پیامها را حذف کردم

          بار دیگر از بسته بودن پیامها هنگام ارسال پیامتان عذرخواهی می کنم و بی نهایت از حضورتان سپاسگزارم . خصوصا که این نقد می تواند به عنوان یک مدل و الگو از نقد حرفه ای (برای علاقه مندان به تجربۀ نقد ) مورد استفاده قرار گیرد. چون برای هر حرف آن چه در مقام موافقت و چه در مقام مخالفت دلیل و شاهد مشخص در متن نقد وجود دارد.

          🌷🌷🌷🌷🌷

  3. درود و احترام مجدد
    استادبانوی گرانقدر منظور این حقیر از توضیح در نقد هر شعر در “نوع خودش “را به درستی دریافته اید. هدف از نگارش مختصر در پاسخ به جناب علیخانی این بود و هست که نباید اشعار کلاسیک را در نقد مولفه ها با اشعار نیمایی و سپید مقایسه کرد شاید نیاز بود به این مهم اشاره کنم” غزل غربت ” بسیار منسجم زیبا و عمیق است یعنی هر سه مورد انتقادی جناب علیخانی را اگرچه محترم است مردود می دانم یک چنین نقد مختصر و به اصطلاح چکشی بر شعر کلاسیک سرکارعالی در مقایسه با اشعار آزادتان نه تنها نقد ادبی شمرده نمی شود اهانتی است که خیلی محترمانه بیان می شود باید از گسترش اینگونه نوشتارها در رنگ و لعاب نقد حتما جلوگیری شود هرچند شکی در نیت خیر دوستان از جمله جناب علیخانی نیست یکی از راهکارها نمایش نظرات و نقدها با امکان تایید است در پایان ضروری است اضافه کنم با شرح و نقد قلم توانایی که خوانشی آگاهانه بر این غزل (“غم غربت”)رقم زدند در تمامی موارد مثبت موافقم فقط در تبیین” نوع خودش ” اختلاف نظر موجود طبیعی است و البته آنچه حقیر “از سرمشق نوع خودش” در نقد شعر برداشت کرده ام یک تجربه در نگارش نقد شعر بوده است که همواره برایم سودمند است به نظرم این توجه باعث دسته بندی اشعار می شود بنابراین ورود به نقد و تبیین مولفه ها را آسان تر می نمایدو البته همگی نظرات محترم است و در جایگاه خود قابل ارایه است ضمن سپاس مجدد از شما به خاطر اشعار کم نظیر .نقد نوشته های عالی ,حوصله و دقت در تعامل آموزنده سپاسگزارم
    محمدیزدانی “جوینده”

نظرها 12 
  1. عظیمه ایرانپور

    بهمن 28, 1397

    درود بر شما
    اگر اشتباه نکنم اولین باری هست که از شما غزل می خونم
    خیلی زیباست
    حس رضایتتان جاودانه👏🌷

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      درود و سپاس از مهر حضورتان بانو ایرانپور عزیز
      و پوزش از تاخیر در پاسخ 🌷🌷🌷

  2. طارق خراسانی

    بهمن 28, 1397

    سلام خانم نوری عزیز

    به به
    شعری زیباست
    به دلم عجیب نشست
    آفرین دختر ادیبم
    قبلا هم از شما شعری کلاسیک خونده بودم
    ما را از این دست اشعار زیبای تان محروم نسازید .

    در پناه خدا 🌿👏🌿

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      درود و سپاس بسیار از مهر حضورتان استاد خراسانی گرانقدر
      و پوزش از تاخیر در پاسخ 🌷🌷🌷

  3. سلام و درود، بسیار زیبا
    دست مریزاد 🌹🌹🌹🌿🌿🌿🌷🌷🌷

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      درود و سپاس بسیار از مهر حضورتان 🌷🌷🌷

  4. صفا یغمایی

    دی 24, 1400

    درود بانو
    زیبا بود
    خواندم ولذت بردم احسنتم
    موفق وپاینده باشید.

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      درود و سپاس بسیار از مهر حضورتان 🌷🌷🌷

  5. تاریکی‌ام، نوری بزن! دلتنگی‌ام، شوری بزن!
    ورنه درین خاموشی‌ام، حسّ رضایت می‌کنم

    به به درودها و دستمریزاد استاد عالی سرودید
    👏👏👏👏👏🌈🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      دی 24, 1400

      درود بانو یارعلیزادۀ عزیز م
      سپاس بسیار از مهر حضور
      و اشتراک بیت انتخابی ات

      🌷🌷🌷🌷

  6. جابر ترمک

    دی 24, 1400

    سلام و عرض ادب
    هنر این است که با قله گلاویز شوی
    همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند

    غزل خوبی است البته وزن شعر در انسجام و استحکام مهمه اوزان رایج زمان ما پتانسیل بالایی برای این دو مقوله دارند
    تقدیم بزرگی روحتان :
    یک عمر مانده تنها ، تنها به جرم اینکه
    او سر سپرده می خواست من دل سپرده بودم (محمدعلی بهمنی )

    • فریبا نوری

      دی 25, 1400

      درودهای بیکران استاد گرانقدرم

      سپاس فراوان از مهر حضورتان
      و سپاسی دیگر بابت نقد ارزشمندتان که در کمال ایجاز بسیار راهنما و راهگشاست
      و سپاس فراوان برای هدیۀ ارزشمندتان

      🌷🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا