🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 قالی کاشان

(ثبت: 361) آذر 25, 1394 

قــالـــی کاشــــان بهشت رنگهاست

رنگهایـــش نغمـــــه ی آهنگهاست

گوش دل بگشا که از هر ریشه ای

می تــــــراود پـــرتـــو اندیشه ای

گـــر دلت را درک آن اندیشه بود

با تو می گوید سخن هرتار و پود

فرش ما با نقش محراب و ترنج

یک جهان گنج است امابرده رنج

هر رج از انگشت ریش دختری

می گشاید پیـش چشمــت دفتری

دفتری کز سطرهای بیش و کم

خورده با خون سرانگشتی رقم

شیـــرزنهــــای نجیب این دیار

هر یکی نقش آفرین صد بهار

خون دل خوردند و قالی بافتند

در عوض گنـــج تعالـی یافتند

آن تعالی کز پـــی زحمت بود

چشمه سار جاری رحمت بود

پای هرقالی که زیراندازتوست

دستهایی از سلامت دست شست

رفت با هر ریشه و با هر گره

فرش بافان را فــروغ باصــره

طرفه فرشی را که اینسان بافتند

هــــر کجــــــا اهل مروت یافتند

دارد ارزش جان به سودایش دهند

زیر پا نه ؛ روی سر جایش دهند.

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):