🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هربار که با یاد تو از درد سرودم
آتش زده ام مُستَمِعِ مَرثیهام را
غیر از تو اگر مِهرِ کسی در دل من بود
بگذار به آتش بِکشم حاشیهام را
بگذار که سر پیش تو آرم و بگریم
تا بلکه بخوانم غزلِ تعزیهام را
گفتم نشوم عاشق و دیدی که چگونه
آن آمدنت ریخت بهم فرضیهام را
گُم کردهام انگار کنارت دل و جان و
حتی غزل و ابجدِ هر قافیهام را
بی آب شده چِشمهی چَشمان تَرم، آه
باید که به درمان ببرم قرنیهام را
دیوانه تر از عاشق مغرور که دیدی؟
برهم بزند حالِ خوش و روحیهام را
عاشق نشو! هروقتشدی صبرنما،صبر
تا گوش فلک هم برسان توصیهام را
دل مانده هنـوزم به خدا پایِ قرارش
بیهوده تو بر هم زده ای زاویهام را
#بهاره_کیانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
آذر 23, 1399
درود ها بر شما
بانو کیانی ارجمند
◇◇◇◇
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید احسنت بر شما
◇◇◇
بداهه ای تقدیم:
اقبال من و گردش ایام چنین بود
اینگونه نوشتند خط ناصیه ام را
یک لحظه نشد خاطرم از یاد تو غافل
بستند به مژگان تو هر ثانیه ام را
🌿🌹
شادکام باشید
پاسخ
آذر 23, 1399
💐🌹💐🌹💐🌹💐
پاسخ
آذر 23, 1399
سلام
قطعه شورانگیز با قوافی خاص و سخت است
لذت بردم
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
دی 4, 1399
سلام و عرض ادب استاد بزرگوارم
سپاس از همراهی همیشه سبز و ارزشمندتون
بازهم بنده رو شرمندهی مهرتون کردین
دلتان شاد و بهاری
در پناه حق
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 24, 1399
🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐
پاسخ
آذر 24, 1399
درود بر شما
بسیار زیبا و شورانگیز سرودید 🌸🌸🌺🌺🌺
پاسخ
آذر 25, 1399
در بیت هشتم ذهن آدمی دچار پارادوکسی می شود که اگر تجربه ای پشت استدلال آدمی باشد یقینا آنرا لمس می کند. یعنی عشق و صبر مانند شب و روز می مانند.یا این باید باشد و یا آن دیگری … بحث عقل و عشق را باید مروری کرد. و اما بیت آخر بی نهایت زیبا بود و معنا دار … عاشق به واسطه بی قراری و شیدایی اش دچار سرگشتگی و تغییر در زاویه اش شده … مانند آن است که قبله را گم کرده باشد. البته که عاشق به هر سو که بنگرد قبله اش همان سو است.
بهره بردم و درود بر شما
پاسخ
بستن فرم