🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ممنوع

(ثبت: 4847) مهر 8, 1396 

در  شهر  زور  گفتند  :  مردار  تازه ممنوع
بر دوش سوگواران ، حمل جنازه ممنوع

جشن و سرور و شادی ، لبخندهای عادی
آن با اجازه تعطیل ، این بی اجازه ممنوع

در بزم دردمندان ، بی چهره های خندان
نز رنگها که از خون ، اعمال غازه ممنوع

تا روزگار جبر است ، دلها اسیر ابر است
حتی اگر به قبر است ، تعمیر سازه ممنوع

گر اشکبار چشمی ، آتشفشان خشمی
در خود بریز خاموش ، سیل و گدازه ممنوع

تا مرگ اختیاری ، با خود سراغ داری
حتی کفن خریدن ، از هر مغازه ممنوع

وقتی مخنّثانند ، سر رشته دار در کار
سهم دهان دیوار ، عکس خرازه ممنوع!

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):