🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
قبل!
دلخواست یکراست میروم چپ چپ چپاندر قیچی صرِ نصلِ مطلب!
قبل!
دیروز که بی صَرفِ برف چلهٔ چکمه پوشیدی و بی گرسوز پاپیِ چاقیدنِ چشم نبودی فاستونیِ بالِ کبوتر را با پلک ورق زدم، زبانم با جایزه به رُژِ گوگردِ کبریت گُر گرفتیدن مقوا را تازه فهمیده بود که یکی بود و یکی نیست به عادتِ همیشهٔ بویِ مویهٔ مویِ جویِ مولیان سرِ گردنهٔ حیران پشتِ سناتورِ سنگِ بی سنگر غوز کرد!
قبل!
ده ریشتر سینوههٔ باورت شاید کشدار شود امّا فلشِ “فحشِ پرسنلیِ” دخترِ کبریت فروشِ درختِ زبانگنجشک به رودبافی چشم چشم دو ابرویم سوناتِ اوّلِ سمفونیِ چرایِ گوسپندانست و بهجانِ جنازهٔ برگِ غم قَسمِ رنگ!
قبل!
حسینِ آهی و پناهی وقتی چراغبرق پشتِ کروکیِ چشمانِ کلاغ دامنِ مینیژوپ میپوشید حلوا و خرمالویِ حیاطِ خانهٔ شاهد را خوردند با هسته آهسته!
قبل راستی!
میدانِ مینِ میدانی را میشناسی آنجا تا “آه” هُویم را سرسخت و با سرعت سرِ وقتِ سرقتِ ولع خورد بادکنک متورم از محلهْ بالاپایینِ ساعتِ ساکتِ زمان شد، یعنی یاد را که یادِ باد میدانند آنجا مشغولِ کشکولِ نبودن بودم، یعنی یک فرسخ و چند انگشت از لُختالُختیِ رسمالخطِ زمان دورتر مسواکی را واکس میزدم و آیینهای را واکسن!
قبل!
امروز از گهواره تا گور غلطِ املایی حتّی از حادّه تا قائمه خیلی ابن زیادست، مثلاً اگر به اسبِ اعصابِ جاده بَربُخورد بی کیِ لاکِ کچ، یا چگالیِ چمدانش را در کوپهْ قطارِ چهمیدانم جا_جیم میگذارد یا میزش سُر میخورد بر لیز امّا… امّا… امّا فلفل خورده دهاندرهاش میسوزد!
قبل!
شاید اگر همقاچِ قوچِ قرنِ بعد در قرنطینهٔ قونیّه خودرا زاییدم و یک پُرس از قرصِ مولوی را با یک بلیط یا بلیت بختآزمایی بُردم و خوردم زیرِ زبانِ فکرِ لعنتیِ فالش عزیزم کجایی، دقیقاً کجایی هوایی و چاووشیخوان شود، شاید هم با شایعهٔ پوشیدنِ ردایِ سعدی به عصایِ موسیٰ پشت یا در حمامِ عمومیِ حوصله پشتِ دزدِ بغداد را بخارانم یا… یا… یا… یا کودکِ کاری در خاورِ کورِ ذهنم تخمِ نطفهدارِ بدونِ نقطه، مِثلِ مرگ کند!
قبل!
پلنگم لنگ میزند، ماهم سرنگ
قبل!
فعلاً به سینوزیت فعل نمیفکرم، تا اورژانسِ سلولِ سلامِ بعدی خودآحافظ!
ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):