🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پنجره‌ی شرقی

(ثبت: 232519) مهر 22, 1399 

 

تو،،،
به “دوستت دارمی” گرفتار آمده ای
از جنس نَمُور
که لب های کبودِ مردی مسلول
در پستوئی آفتاب ندیده
بر جانت حواله کرده ست.
شاید
به باورت سخت ست
که با همه دوری وُ،
قِدمَتِ درد
دوستت دارم!
من،،،
در سکوتی “لاجوردی کبود”
به یک تنهایی ضخیم
از غربت گرفتارم!
باور کن هرگز
به خمیازه کسل کننده ی روزهای هفته
اعتنا ندارم
و هر روز مصرانه
مشتاق دیدارت هستم

کاش توان گفتن بود
و می‌گفتی چگونه است
که دلِ نازدانه یْ تو
سمت و سویم را
مثل یک مادیان می دَوَد؟
تو اما،،،
دل به قاطری لنگ سپرده ای
که هر لحظه
دارد به مسلخ نزدیک می شود
کاش باورت شود
اندوه من،
— اندوهِ هزار سالهٔ من؛
هنوز قامتی راست دارد.
وَ
امیدم؛
پنجره ای ست در
راستای دیدارِ
مشرقی ی تو!

#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. جواد مهدی پور

    مهر 22, 1399

    درود بر شما

    زیباست
    💐🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا