🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چلّـه بنـدان

(ثبت: 212) آبان 22, 1394 

چله ها ، هرماهه ، بر یارانه ، صـف می ایستیم
پیش عـابر بانـک ها ، رو بر هدف ، می ایستیم
تا ، مباد ! از نقص فنی ,, حاج مرد ؛ اشترخلاص,,
بچـه ی آدم صفـت ، در یک طـرف ، می ایستیم
آسمـان ، غــرد ؛ اگـر ، یـا ، بمـب ناپـالـم ، اوفتـد
مثل شـیـر شـرزه ، ببـری لاتخـف ! می ایستیم
تا ، به حّـج ، کم ناوریم ؛ اهلی گلـو ، می افشریم
زیر پـا ، تا ، سـبـز می گـردد علـف ؛ می ایسـتیم
این ذخـایر: عین جان ، درسینه ، دَو ، ماراتونیک
عمـره ای را ، ثبت نام ؛ از کیف کف ، می ایستیم
می بریم ؛ در,,یک هتـل حاجی شکــــم جنبانیان,,
نیم آنرا ، یک شـبه ، صرف الشرف ، می ایستیم
نیـم دیگررا ، ز ترس دزد ,[, حاج اش ، برکمر ,]
سربه لاک وسفت وسخت،عین کشف،میایستیم
تا ، به شیطان، فی المثل ، رمی جمـر، زیبا ! گزارد
تـابه در ، اسپـیـد پـف فیـلانـه تـف ، می ایستیم
پای حاجی گر ، بلغزد ؛ ختم صد حاجی ست؛ حتم
باز …هم ,, نوبت بگیـران بر تـلـف ,, می ایستیم !
کاش و کاش !عنوان,, حاج آقا خری…,,منسوخ شد
کفش و تن بان ، بهر باجی ، در کنف ، می ایستیم
……………………………………………………
تا ،….. سر و تـه کردن بـاقـر کنیـزی غـر غـروک
دست و پا، مجموعه سازد در صدف ، می ایستیم